معمار آرامگاهها، مقبره خواهد داشت؟
سعید برآبادی
هوشنگ سیحون، تاریخ قرن اخیر معماری ایران است؛ هنری که قصد داشت مثل سینما و شعر آن روزگار، آوانگارد دوباره از نو زاده شود. تا پیش از او، معماری ایران با ظاهری متفاخر، تنها یادبود قرون گذشته بود و شاهکارهای بیبدیل باستانی؛ اما سیحون با ساختمانهای مدرنش نشان داد که معماری هم میتواند مثل شعر نو نیما، مثل سینمای موج نو شهید ثالث، پوست بیندازد و همچنان مردم دوستش بدارند. او برای آشتیدادن معماری با ادبیات و زندگی روزمره مردم، سفرهای علمی را به همه کشور ترتیب داد. از دانشجویان معماریاش خواست که دست به قلم شوند و «کروکی» بکشند؛ همین خطخطیهای روی کاغذ، بعدها، تشکیلدهنده اولین تصاویر از آرامگاههایی بود که او برای مشهورترین چهرههای فرهنگی و ادبی ایران ساخت.
پیش از آنکه آندره گدار به سفارش دولت، برای تنها شاعر شناختهشده زبان فارسی، آرامگاهی در شیراز بسازد، هیچکس اینگونه با حافظ و شعر فارسی مانوس نشده بود. سیحون همان راه را ادامه داد، منتها با رفتن به سمت چهرههایی که در ادبیات فارسی عجیب و درعینحال مشهور بودند و همین موضوع نمیگذاشت هر معماری به آسانی، ساختن مقبرهشان را بپذیرد و نتیجه آن شد: ساخت بیش از ۱۰ بنای یادبود و آرامگاه برای چهرههایی چون خیام، فردوسی، ابوعلی سینا، کمالالملک، عطار و… . خیام زندگی را به خوردن جامی تشبیه کرده بود؛ حالا آرامگاهش؛ جامی وارونه است که از زاویههای شکسته آن آفتاب به شاعر میتابد.
ابوعلی سینا که دانشمند ۱۲ علم روزگار خود بود، حالا در سایه ۱۲ ستون و در دل عمارتی که بیشباهت به گنبد قابوس نیست، نفس میکشد و آرامگاه فردوسی، شبیه سینه ستبر اوست وقتی که «بسی رنج بردم در این سال سی» را روایت میکند. هوشنگ سیحون که میتوان او را تنها معمار ایرانی آرامگاهها و مقبرهها به شمار آورد؛ اما حالا خود بیمقبره به سوی دیار باقی خواهد رفت. مقبرههای او امروز پلهای ارتباطی مردم با شاعران و فیلسوفان ایرانی به شمار میروند، اما آیا خود او بنایی برای یادبودش در ایران خواهد داشت؟
↑ برگرفته از روزنامه شرق (شماره ۲۰۲۶، ۷ خرداد ۱۳۹۳)