یادی از دوستی عزیز و بیهمتا
به بهانه درگذشت رضا مقتدر معمار
داریوش شایگان
چه دردناك است از فقدان دوستی سخن گفتن كه صمیمانه دوستش میداشتی، فضایل انسانیاش را میستودی، و تمام اوقات خوش زندگیات عجین با حضور پرثمر او بود. دوستی كه همزاد تو بود و با اینكه طی شصتواندی سال با او محشور بودی، كوچكترین رفتار ناپسندی در او نیافتی.
محمدرضا مقتدر، ابتدا هنرمندی حساس، و معماری سرشار از ذوق هنری بود كه هنوز هم كه هنوز است ردّ و نشان هنرش در بناهایی در گوشهگوشه ایران هویداست، صاحبنظران این رشته حتماً درباره آثار ماندگارش قلمفرسایی خواهند كرد.
آنچه من میخواهم در این یادنامه كوتاه متذكر شوم، فضایل اخلاقی و منش جوانمردی اوست كه از هر لحاظ استثنایی بود. اگر بخواهیم شرافت، سعه صدر، و مناعت طبع را یكجا در انسانی متبلور كنیم، آنگاه میتوان به جرات گفت كه مقتدر تجسم زنده و تمامعیار كلیه این صفات ممتاز بود، بیكم و كاست. تواضع و فروتنیاش زبانزد خاص و عام بود، نه كسی را میرنجاند، نه به كسی حسد میورزید، نه بیهوده لب به شكایت میگشود، و در برابر عیوب دیگران غمض عین، شیوه بیهمتایش بود. تبسم شفافش، آینه صیقلیافتهای را میماند كه صفای دل را بیهیچ كدورت متجلی میساخت. در معیت او، خود را انسانی بهتر و والاتر مییافتی. در سالهای آخر زندگیاش كه سخت بیمار بود و به انواع و اقسام گرفتاریهای جسمانی مبتلا، هیچگاه شكوِه نكرد و نگذاشت نزدیكان و دوستانش دمی از دردی كه تحمل میكرد آزرده شوند و همه رنجهای جانكاهش را با شكیبایی زاهدانه رواقیون به جان خرید. محمدرضا مقتدر، علاوه بر این صفات برجسته، از طنزی بینظیر نیز بهرهمند بود. هرگاه بحثی به بنبست میرسید، یا جنگ مغلوبه میشد و بیم آن میرفت كه طرفین مجادله دچار خشم شوند و عنان اختیار از كف دهند، با مزاحی پر از ظرافت و با تدبیری پر از كیاست وارد معركه میشد و جو متلاطم را ناگهان آرام میساخت و به طرفهالعینی آرامش را جایگزین تشنج میكرد، اضطراب را مبدل به آسایش، و تندخویی را به محفل انس و رضا.
روزهای آخر زندگیاش مدام نگرانش بودم، از تهران مكرراً با او تماس میگرفتم، میدانستم كه سخت بیمار است و شاید مرگ هم در كمین. هر بار تسلیام میداد و چنان رفتار میكرد كه گویی هیچ خطر جدیای تهدیدش نمیكند.
امروز كه دوست نازنینم را از دست دادهام، هرگاه به فكرش میافتم، بلافاصله دو صفت والای انسانی به ذهنم متبادر میشود، ابتدا گذشت و بزرگواریاش در قبال همه موجودات، و بعد خویشتنداری و شفقت فطریاش كه بیهیچ ادعا و تكلف تمام درشتیهای زندگی را هموار میكرد.
میخواهم این یادنامه ناچیز را با سخنان «اشتفان تسوایك» درباره شاعر بزرگ آلمانی «ریلكه» به اتمام برسانم، زیرا «مقتدر» مصداق گویای همان رفتار است: «پس از هر مصاحبت كم وبیش طولانی با او، انسان برای ساعتها، و چه بسا روزها، از هر نوع ابتذال مصون میماند.»
پینوشت: مهندس رضا مقتدر پنجشنبه ۱۴ اسفند در سن ۸۳ سالگی در پاریس درگذشت. مقتدر از دانشآموختگان مدرسه معماری پاریس بود و طراح اصلی مجتمع دانشگاهی شیراز، دانشكده كشاورزی، دانشكده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، هتل كاروانسرای آبادان، مركز تكنولوژی هستهای اصفهان و بسیاری كارهای دیگر. كتاب «باغهای ایرانی» یكی از مهمترین تالیفات او به شمار میآید. مقتدر از دوستان نزدیك دكتر شایگان نیز بوده است. آنچه میخوانید مقالهای است كه دكتر شایگان در رثای او نوشته است.
↑ برگرفته از روزنامه اعتماد، شماره ۳۲۰۳، پنجشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۳