گمشده در ترجمه
نگاهی به ترجمه سه کتاب معماری
کتاب نخست: معماری و یوتوپیا
پویان روحی
معمولا زمانی که موضوع ترجمه مطرح میشود، گفته میشود که یک مترجم خوب باید دو ویژگی داشته باشد: تسلط به زبان مبداء و تسلط به زبان مقصد. اما ویژگی سوم و مهم دیگری نیز وجود دارد که گاه فراموش میشود و آن، تسلط بر موضوع ترجمه است، و در مورد خاص ما، تسلط [نسبی] بر گفتمان معاصر معماری.
منابعی که دانشجویان فارسیزبان معماری در طول سالهای گذشته به آنها دسترسی داشتهاند، بسیار محدود بودهاند. بسیاری از آثار مهم تاریخ و تئوری معماری ترجمه نشدهاند و سنت ناپسند جمعآوری و بازنویسی مطلب، و انتشار آن به عنوان یک اثر تالیفی، به شکلی نسبتا گسترده جاری است. دسترسی دشوار به منابع زبان اصلی، نبود ترجمههای قابل اتکاء و عدم وجود تسلط به زبان انگلیسی در میان خوانندگان نیز انتقال دانش به درون مرزهای ایران را با چالشی بزرگ روبهرو کرده است. با وجود این، در طول سالهای اخیر، جریانی از ترجمه آثار عموما تئوریک و کمتر تاریخی در میان ناشران معماری به راه افتاده است.
این یادداشت تلاش میکند نگاهی کلی بیاندازد به سه کتاب که بهتازگی به فارسی ترجمه و منتشر شدهاند: «معماری و یوتوپیا»۱، اثر منفردو تفوری۲، از انتشارات پرهامنقش، «معماری و انفصال»۳، اثر برنارد شومی۴، و «پیتر آیزنمن در گفتوگو با معماران و فیلسوفان»۵، هر دو از انتشارات فکر نو. به دلیل طولانیشدن متن، بخشهای مربوط به هر کدام از این کتابها به صورت جداگانه منتشر میشوند.
لازم به توضیح است که این یک بررسی اولیه است و به شکل گزینشی و با تمرکز روی بخشهایی از کتابهای یادشده انجام شده است. بررسیهای دقیقتر نیازمند انجام مطالعات عمیقتر و صرف زمان بیشتر است، اما میتوان امیدوار بود که این بررسی اولیه، تصویری از کیفیت کارهای انجامشده و وضعیت عمومی ترجمه آثار معماری در ایران را نمایان کند.
***
کتاب «معماری و یوتوپیا»، اثر منفردو تفوری۶
منفردو تفوری در میان خوانندگان انگلیسیزبان به عنوان یک نویسنده دشوارنویس شناخته میشود. انتخاب این کتاب برای ترجمه، در همان قدم اول، چالشی را که مترجم میتواند با آن روبهرو باشد، نشان میدهد.
در پیشگفتار کتاب میخوانیم:
«بلافاصله پس از انتشار آن مقاله، کمابیش مواضع بسیار شدید و سختی در برابر آن در پیش گرفته شد. بر حسب دلایلی که باید اکنون ضرورتا یکبار و برای همگان روشن شود، همواره از پاسخدهی مستقیم به این مواضع اجتناب نمودهام و به منتقدانم آنقدر بیاحترامی نکردهام. این مقاله در Contropiano ـ بهعمد مختصر و ناقص ـ منتشر شد و نتایج نهایی آن به فرضهایی موکول شد که از پیش در Teorie e storia dell’s architectura بیان شده بود. بازخوانی تاریخ معماری مدرن در پرتو روشهای نمودارشده نقد ایدئولوژیک، در دقیقترین مفهوم کلمه، مارکسیستی فهمیده شد؛ و شش سال قبل توانست تنها چارچوبی مرجع برای بررسی بیشتر و تحلیلی جزئی و ضمنی از مسائل فردی فراهم کند. مجلهای که این مقاله (و سایر مقالههای من و همکارانی را که در راستای همان خطمشیها فعالیت دارند) را انتشار داد، بسیار واضح در تاریخ سیاسی و خط خاص تفکر و دلبستگیهایی تعریف میشد که هرکس چنین بپندارد که بسیاری از تفاسیر دوپهلو ممکن است امری ماتقدم و قیاسی باشد که از آن احتراز شده است.»
اجازه بدهید این بخش را با نسخه اصلی مقایسه کنیم:
Immediately after the publication of that essay many more or less violent stands were taken in regard to its theses.
ترجمه پیشنهادی:
بلافاصله پس از انتشار آن مقاله، مواضع نسبتا خشنی در برابر پیشفرضهای مطرحشده در آن شکل گرفتند.
مواضعی که شکل گرفتهاند، «کمابیش بسیار شدید و سخت» نبودهاند، بلکه مواضع نسبتا خشنی بودهاند. این مواضع در برابر «پیشفرضهای» مقاله ـ در برابر تزهایی که در مقاله مطرح شدهاند ـ شکل گرفتهاند، و نه در برابر مقاله. هرچند این تفاوت ظریفی است، اما همین تفاوتهای کوچک و در ظاهر بیاهمیت است که یک ترجمه خوب را از یک ترجمه بد متمایز میکند.
در ادامه میخوانیم:
«بر حسب دلایلی که باید اکنون ضرورتا یکبار و برای همگان روشن شود، همواره از پاسخدهی مستقیم به این مواضع اجتناب نمودهام و به منتقدانم آنقدر بیاحترامی نکردهام.»
در متن اصلی آمده است:
To these I have always avoided responding directly, not so much out of a lack of disrespect for my critics, as for reasons which must now of necessity be clarified once and for all.
ترجمه پیشنهادی:
من همیشه از پاسخ مستقیم به این مواضع خودداری کردهام، نه به این دلیل که برای منتقدانم احترامی قائل نیستم، بلکه به دلایلی که ضرورت دارد اینجا یکبار برای همیشه توضیح داده شوند.
Once and for all به شکل «یک بار و برای همگان» ترجمه شده، اما معنای این عبارت «یکبار برای همیشه» است، و نه «یکبار برای همگان». Not so much out of a lack of respect نیز به معنای «نه به دلیل احترام قائل نبودن» است که در متن فارسی به شکل دیگری ترجمه شده است.
در ادامه میخوانیم:
«… نتایج نهایی آن به فرضهایی موکول شد که از پیش در Teorie e storia dell’s architectura بیان شده بود.»
در متن اصلی آمده است:
The essay … carried to their extreme consequences those hypotheses already expressed in my Teorie e storia dell’architettura.
ترجمه پیشنهادی:
این مقاله پیشفرضهایی را که پیش از این در [کتاب] «تئوریها و تاریخ معماری» من طرح شده بودند، بسط میدهد و به افراطیترین نتایج ممکن میرسد.
در ادامه میخوانیم:
«بازخوانی تاریخ معماری مدرن در پرتو روشهای نمودارشده نقد ایدئولوژیک، در دقیقترین مفهوم کلمه، مارکسیستی فهمیده شد؛ و شش سال قبل توانست تنها چارچوبی مرجع برای بررسی بیشتر و تحلیلی جزئی و ضمنی از مسائل فردی فراهم کند.»
در متن اصلی آمده است:
Rereading the history of modern architecture in the light of methods offered by an ideological criticism, understood in the strictest Marxist acceptance of the term, could, six years ago, furnish only a frame of reference for further examination, and only a partial and circumstantial analysis of individual problems.
ترجمه پیشنهادی:
بازخوانی تاریخ معماری مدرن در پرتو روشهایی که توسط نقد ایدئولوژیک ـ در مارکسیستیترین تعبیر خود ـ ارائه شدهاند، شش سال قبل تنها میتوانست چارچوبی مرجع برای بررسی بیشتر، و صرفا تحلیلی جزئی و مشروط از مسائل منفرد و مجزا فراهم کند.
منظور تفوری این است که عبارت «نقد ایدئولوژیک» باید در مارکسیستیترین تعبیرش تصور شود، نه اینکه «در دقیقترین مفهوم کلمه، مارکسیستی فهمیده شد.» Circusmstantial مثل بسیاری از واژههای زبان انگلیسی، معناهای متفاوت و چندگانهای دارد. یکی از معناهای آن، ضمنی است، اما منظور تفوری در اینجا ضمنیبودن نیست؛ منظور او این است که این چارچوب مرجع که شش سال قبل شکل گرفت، تنها میتوانست به شکلی جزئی و مشروط ـ یا موقتی ـ برای رسیدن به مجموعهای از تحلیلها مورد استفاده قرار بگیرد. در عین حال، Individual در معنای فردی ـ شخصی ـ به کار رفته است، در حالی که منظور نویسنده آن است که این مسائل، مسائلی انفرادی و مجزا هستند، نه گروهی. اما در متن فارسی، به جای انفرادی، از واژه «شخصی» استفاده شده که یکی دیگر از معناهای واژه Individual است و در این جمله کاربردی ندارد.
در ادامه میخوانیم:
«مجلهای که این مقاله (و سایر مقالههای من و همکارانی را که در راستای همان خطمشیها فعالیت دارند) را انتشار داد، بسیار واضح در تاریخ سیاسی و خط خاص تفکر و دلبستگیهایی تعریف میشد که هر کس چنین بپندارد که بسیاری از تفاسیر دوپهلو ممکن است امری ماتقدم و قیاسی باشد که از آن احتراز شده است.»
همانطور که روشن است، ابهام به شکلی آشکار در این پاراگراف وجود دارد. اما اجازه بدهید به متن اصلی مراجعه کنیم:
The journal that published this essay (and others by myself and by colleagues working along the same lines) was so clearly defined in its political history and particular line of thought and interests, that one would have supposed that many equivocal interpretations might a priori have been avoided.
ترجمه پیشنهادی:
مجلهای که این مقاله (و سایر مقالههای من و همکارانی که در راستای خطمشیهای مشترک فعالیت دارند) را منتشر کرد، آنقدر تاریخ سیاسی، حوزههای علاقه و خط فکری مشخصی داشت که میشد اینطور حدس زد که حتی پیش از انتشار مقاله، سوءبرداشتهایی نسبت به آن ایجاد نشود ـ به دلیل شناخت مجله و پیشینهاش از سوی خوانندگان.
منظور تفوری این است که حدس من این بود که با توجه به شناختی که از مواضع سیاسی و رویکردهای مجله وجود داشت، احتمال سوءبرداشت از نوشته من منتفی بود؛ چیزی که متن فارسی در بیان آن ناموفق است.
در ادامه میخوانیم:
«این حایز اهمیت نبود. با جداسازی مسائل معماری مفروض در محتوای نظری این مجله، به نظر آمد که این روش، مقالهام را بهمثابه پیشگوییای مکاشفهای، بشمارد؛ «بیان نفی و اظهارات نهایی راجع به» مرگ معماری.»
در متن اصلی آمده است:
This was not the case. By isolating the architectural problems treated from the theoretical context of the journal, the way was found to consider my essay an apocalyptic prophecy, “the expression of renunciation,” the ultimate pronouncement of the “death of architecture.”
ترجمه پیشنهادی:
با جدا کردن مسائل معماری [مطرحشده در یادداشت من] از زمینه تئوریک مجله، راه باز شد تا مقاله من به عنوان یک پیشگویی آخرزمانی، «نفی» و اعلام قطعی «مرگ معماری» دانسته شود.
This was not the case به معنای «این حایز اهمیت نبود» نیست، بلکه به معنای «این اتفاق نیفتاده است»، یا «اینطور نشد/نبود» است. منظور تفوری این است که انتظاری که در پاراگراف قبلی دربارهاش حرف زدم، برآورده نشد و مقاله من با سوءتفاهم مورد خوانش قرار گرفت.
در ادامه متن فارسی آمده است:
«با اینحال، آنچه در ۱۹۶۸-۱۹۶۹ تنها فرضیهای فعال بود ـ بهخصوص با تحقیقاتی که در نهاد تاریخی موسسه معماری دانشگاه ونیز ادامه یافته بود ـ به چیزی خاص، بارور و معین در بسیاری از اصول بنیادیاش تبدیل شد. رابطه بین جنبشهای تاریخی آوانگارد و کلانشهر؛ روابط بین کار فکری و توسعه مبتنی بر سرمایهداری؛ تحقیقات جامعهشناسی آلمان اوایل قرن بیستم؛ ایدئولوژی و روشهای برنامهریزی اتحاد جماهیر شوروی؛ مدیریت سوسیالدموکرات شهر؛ معماری و شهرهای آمریکا؛ و چرخه ساخت؛ هدف مشترک برنامه مطالعاتی بود؛ و در واقع، امری بسیار دور از تظاهر که در هر نتیجهگیری قطعی و جزمی وارد شده است.»
در متن اصلی میخوانیم:
And yet, what in 1968-1969 was only a working hypothesis became-especially with the research carried out on the Historical Institute of the Institute of Architecture of the University of Venice-something specific, enriched, and defined in many of its basic principles. The relationship between the historical avant-garde movements and the metropolis, the relationships between intellectual work and capitalist development, researches on German sociology of the early twentieth century, on ideology and the planning practices of the Soviet Union, on the social-democratic administration of the city, on architecture and American cities, and on the building cycle, have been the object of a collaborative program of study, and one very far indeed from pretending to have arrived at any firm and dogmatic conclusions.
ترجمه پیشنهادی:
با این حال، چیزی که در ۱۹۶۸-۱۹۶۹ تنها فرضیهای موقتا پذیرفتهشده بود ـ به خصوص با تحقیقاتی که در موسسه تاریخ موسسه معماری دانشگاه ونیز انجام شده بود ـ به پدیدهای که بسیاری از اصول بنیادیاش، خاص، غنی و مشخص بودند، تبدیل شد. رابطه جنبشهای آوانگارد تاریخی و کلانشهر، روابط بین کار [روشن]فکری و توسعه مبتنی بر سرمایهداری، تحقیقات جامعهشناسی آلمانی اوایل قرن بیستم؛ ایدئولوژی و روشهای برنامهریزی در اتحاد جماهیر شوروی، مدیریت سوسیالدموکراتیک شهر، معماری و شهرهای آمریکا، و چرخه ساختمان۷ به اهداف یک برنامه پژوهشی گروهی تبدیل شدهاند، پژوهشهایی که هنوز با اینکه بتواند ادعا کند به نتایجی قطعی و مشخص رسیدهاند، فاصله بسیاری دارند.
Active Hypothesis به معنای فرضیه فعال نیست، بلکه به معنای فرضیهای است که به شکل موقت پذیرفته شده و مورد استفاده قرار میگیرد. در مورد Carry on نیز، یکی از معناهای این واژه، ادامهدادن است، اما معنای دیگری که در این متن به کار رفته، انجامدادن است، و نه ادامهدادن. همچنین Historical Avant-garde، چیزی که از آن با عنوان آوانگارد تاریخی یاد میشود، برای ایجاد تمایز در برابر جنبشهای آوانگارد متاخرتر (و به طور خاص، پس از جنگ جهانی دوم) به کار میرود. برای مثال، لوکوربوزیه، میس، آدولف لوس و سایر معماران ابتدای قرن بیستم به جنبش تاریخی آوانگارد تعلق دارند. بنابراین جابهجایی صفت و موصوف، این تمایز را به شکلی آشکارتر نمایان خواهد کرد: آوانگارد تاریخی، به جای تاریخیِ آوانگارد.
در برگردان فارسی این پاراگراف، از سمیکالن۸ به شکل نادرست استفاده شده است. در عین حال، این سمیکالنها در متن انگلیسی وجود ندارند و توسط مترجم فارسی مورد استفاده قرار گرفتهاند. جدا از لزوم وفاداری به متن اصلی، علائم نشانهگذاری میتوانند تاثیر زیادی در تغییر مفهوم متن داشته باشند.
در ادامه میخوانیم:
«در حال حاضر، با انتشار نسخه انگلیسی این کتاب در ۱۹۷۵ بر اساس مقالهام در ۱۹۶۹، بیش از هر کسی وسعت مباحث را درک میکنم و با بررسی دقیقتر و ضعف آن فرضیههای اولیه، تغییر قضاوت ضروری است؛ با این حال، به نظر میرسد که در مجموع، آن فرضها بر جای مانده است و این بحث، اکنون میتواند بر اساس تحلیل و مستندسازی و نه صرفا بر اساس اصول، بسط یابد.»
در متن اصلی آمده است:
Publishing now in 1975 the English edition of the book based on my essay of 1969, I more than anyone realize the ground since covered, the changes of judgement made necessary by more accurate investigation, and the weaknesses of those first hypotheses. It seems to me, however, that on the whole those hypotheses have stood up, and that the argument can now be developed on the basis of analysis and documentation, and not merely on the basis of principles.
ترجمه پیشنهادی:
امروز که نسخه انگلیسی این کتاب ـ که بر اساس مقالهای که در سال ۱۹۶۹ نوشته بودم ـ منتشر میشود، بیشتر از هر کسی، موضوعاتی را که از آن زمان تا امروز، به آنها پرداخته شده، لزوم تغییر دیدگاهها به خاطر انجام بررسیهای صحیحتر، و نقاط ضعف آن فرضیههای اولیه را درک میکنم. با این حال، به نظر میرسد که در مجموع، آن فرضهای اولیه هنوز پابرجا هستند و این بحث، امروز میتواند بر اساس تحلیل و مستندات، و نه صرفا بر اساس اصول [انتزاعی]، بسط یابد.
در ادامه میخوانیم:
«با این حال، برای بحث پیرامون این اصول، ورود به حوزه نظریه سیاسی لازم است؛ همانگونه که این امر از ۱۹۶۰ تا به امروز، با پیشرفتهترین مطالعات تفکر مارکسیستی توسعه یافته است. نقد ایدئولوژیک نمیتواند از این محتوا مجزا باشد، بلکه بخشی جداییناپذیر از آن محسوب میشود؛ فراتر از آن، در زمانی که متوجه محدودیتها و حوزه اقدام خود است.»
در متن اصلی آمده است:
In order to discuss these principles, however, it is necessary to enter into the field of political theory as this has been developed by the most advanced studies of Marxist thought from 1960 to the present. Ideological criticism cannot be separated from this context. It is an integral part of it, and all the more so when it is conscious of its own limits and its own sphere of action.
ترجمه پیشنهادی:
با اینحال، برای بحث پیرامون این اصول، ورود به حوزه تئوری سیاسی لازم است، حوزهای که از ۱۹۶۰ تا امروز، با پیشرفتهترین مطالعات تفکر مارکسیستی توسعه یافته است. نقد ایدئولوژیک نمیتواند از این زمینه مجزا باشد، بلکه بخشی جداییناپذیر از آن محسوب میشود. این جداییناپذیری مخصوصا در زمانی که [نقد ایدئولوژیک] متوجه محدودیتها و حوزه عمل خود است، بیشتر معنا پیدا میکند.
در ادامه میخوانیم:
«همینجا شایان ذکر است که تحلیل انتقادی از اصول بنیادی ایدئولوژی معماری معاصر، مدعی داشتن هیچ هدف انقلابیای نیست. آنچه در اینجا مورد توجه است، شناسایی دقیق اموری است که توسعه مبتنی بر سرمایهداری از معماری زدوده است، یعنی آنچه در مجموع از پیشفرض ایدئولوژیک آن کاسته شده است. به عبارت دیگر، امری که تقریبا بهطور خودکار و به احتمال زیاد سبب کشف آن چیزی شده که امروز بازنمایی معماری محسوب میشود: باید فهمید، معماری ملزم به بازگشت به معماری محض، شکلگیری بدون یوتوپیا، و در بهترین حالت، بیفایدگی متعالی است. علیرغم تلاشهای فریبنده برای القای پوششی ایدئولوژیک در معماری، من همیشه صداقت افرادی را ترجیح میدهم که دارای شجاعت سخنگفتن از خلوص خاموش و منسوخ هستند؛ حتی اگر این هم به الهام ایدئولوژیک و نابهجا در سیر تاریخیاش پناه ببرد.»
در متن اصلی آمده است:
It should be stated immediately that the critical analysis of the basic principles of contemporary architectural ideology does not pretend to have any “revolutionary” aim. What is of interest here is the precise identification of those tasks which capitalist development has taken away from architecture. This is to say, what it has taken away in general from ideological prefiguration. With this, one is led almost automatically to the discovery of what may well be the “drama” of architecture today: that is, to see architecture obliged to return to pure architecture, to form without utopia; in the best cases, to sublime uselessness. To the deceptive attempts to give architecture an ideological dress, I shall always prefer the sincerity of those who have the courage to speak of that silent and outdated “purity”; even if this, too, still harbors an ideological inspiration, pathetic in its anachronism.
ترجمه پیشنهادی:
همینجا شایان ذکر است که تحلیل انتقادی اصول بنیادی ایدئولوژی معماری معاصر، مدعی داشتن هیچ هدف «انقلابی»ای نیست. آنچه در اینجا مورد توجه است، شناسایی دقیق وظایفی است که توسعه مبتنی بر سرمایهداری آنها را از معماری حذف کرده است، یعنی چیزهایی که در مجموع از خیالپردازی ایدئولوژیک گرفته شده است. به این ترتیب، تقریبا به شکلی خودکار، به کشف آنچه امروز میتوان آن را «نمایش» معماری نامید، میرسیم: یعنی ملزمشدن معماری به بازگشت به معماری محض، به [بازگشت به] فرم بدون یوتوپیا؛ و در بهترین حالت، به بیفایدگی والا ـ مهیب. من همیشه صداقت کسانی را که شجاعت حرفزدن از «ناببودن» خاموش و از مد افتاده را دارند، به تلاشهای فریبکارانهای که برای پوشاندن معماری در لباسی ایدئولوژیک انجام میشوند، ترجیح میدهم؛ حتی اگر این رویکرد از منبعی ایدئولوژیک الهام گرفته باشد، رویکردی که با در نظر گرفتن ناهمخوانی زمانیاش، رقتانگیز است.
***
این یادداشت روی پیشگفتار کتاب یادشده تمرکز داشت. این پیشگفتار، متن روان و بهنسبت سادهای دارد و قابل مقایسه با زبان دشوار و پیچیده تفوری در سایر بخشهای کتاب نیست، اما یک بررسی کلی نشان میدهد که سایر بخشهای کتاب نیز اشکالاتی بنیادین در برگردان و وفاداری به مفهوم اصلی متن دارند و در مجموع نمیتوان این کتاب را به عنوان نسخهای قابل اتکاء و معتبر در نظر گرفت.
تاثیر یک ترجمه بد از تاثیری که عدم انتشار یک کتاب میگذارد، به مراتب مخربتر است. علاقهمندان به معماری در ایران، هنوز تاثیر مخرب ترجمههای بدی را که از کتابهای مرتبط با دیکانستراکشن در دهه هفتاد خورشیدی انجام شدهاند، حس میکنند. به نظر میرسد که نمیتوان مترجمانی را که مشغول به ترجمه کتابهای معماری با کیفیتهایی غیرقابل قبولاند، از ترجمه و ادامه کار بازداشت، اما میتوان ناشران را آگاه کرد تا با ممیزی و بررسی کارشناسانه، با دقت بیشتری به سنجش اعتبار ترجمههایی که برای انتشار به آنها ارائه میشود، بپردازند و از انتشار هر کتابی، صرفا به قصد انتشار آن، خودداری کنند.
1. Architecture and Utopia
2. Manfredo Tafuri
3. Architecture and Disjunction
4. Bernard Tschumi
5. Peter Eisenman in Dialogue with Architects and Philosophers
۶. معماری و یوتوپیا؛ طراحی و توسعه سرمایهداری. تافوری، مانفردو. برگردان علی اکبری و محسن ابراهیمنژاد. انتشارات پرهامنقش، تهران، ۱۳۹۶.
۷. منظور از چرخه ساختمان، مجموعه اقدامات و کارهایی است که از آغاز برنامهریزی برای ساخت یک ساختمان، تا اجرا، بهرهبرداری، تخریب و مدیریت مصالح بازیافتی را شامل میشود، یعنی تمام کارهایی که در چرخه زندگی یک ساختمان انجام میشوند.
8. Semicolon
ترجمه ی کتاب های نویسندگانی همچون تافوری به دانش تئوری و سیاسی و فرهنگی و معماری نیازمنده. علاوه بر اون بینش و دیدگاه انتقتدی، و همینطور تبحر در ادبیات فارسی و زبان انگلیسی.. ترکیبیست نادر!
کاملا با آقای روحی موافقم.