On the Soft Techniques of Discursive Transformation & The Aesthetics of Expediency / Mohammad Hadianpour

در باب تکنیک‌های نرم استحاله‌ گفتمانی و استتیک‌های مصلحت‌اندیشی
پاسخی به یادداشت «رو در رو با بنیادگرایی معماری» از پویان روحی

محمد هادیان‌پور

۱. مقدمه: بر لبه‌ گفتار آلوده
در مواجهه با یادداشتی که با عنوان سنگین و گفتمان‌ساز «رو در رو با بنیادگرایی معماری» منتشر شده است، نخستین واکنش، نه دفاع از یک پروژه یا سبک، بلکه تامل در لحن، نحوه‌ نام‌گذاری و چگونگی تولید معنا از طریق زبان است. این پاسخ، نه از موضع منتقد، بلکه از موقعیت یک معمار، و نه در مقام دفاع از یک اثر، بلکه به‌ عنوان واکنشی نظری به سازوکار نوشتار آن متن نگاشته می‌شود، چرا که نوشتن، خصوصا در معماری، تنها انتقال اطلاعات نیست، بلکه کنشی در جهت تولید معنا، مشروعیت‌بخشی به قدرت و بازتعریف مرزهای اعتبار است.

۲. متهم‌سازی در پوشش گفت‌وگو: برساخت «بنیادگرایی» به‌ مثابه‌ دیگری گفتمان مسلط
نویسنده‌ یادداشت با انتخاب عنوان و ترمینولوژی‌ای چون «بنیادگرایی» برای منتقدان پروژه، در واقع، مفصل‌بندی خاصی از گفتمان را پیش می‌کشد که پیشاپیش مخالفان را در جایگاه انفعال، جزم‌اندیشی و بی‌زمانی قرار می‌دهد. این شیوه‌ نام‌گذاری، نه نشانه‌ یک مواجهه‌ انتقادی، بلکه تلاشی است برای حاشیه‌رانی سویه‌ای از نقد که نمی‌خواهد یا نمی‌تواند در منطق زیبایی‌شناسی مبتنی بر سنت یا بازار هم‌راستا شود. این تکنیک نام‌گذاری، در ادبیات پسااستعماری، با آنچه گایاتری اسپیوک۱ «بی‌صداکردن دیگری» از طریق گفتمان مسلط می‌نامد، هم‌راستاست. پروژه‌ای که می‌توانست میدان تضارب دیدگاه‌ها باشد، با اطلاق عنوان «بنیادگرا» به منتقدانش، به یک ساختار تقابلی ساده‌سازی‌شده فروکاسته شده است: سنت‌گرا/نوگرا، بسته/باز، ایستا/سیال. در چنین فضایی، تفاوت‌های نظری به تضادهای اخلاقی تبدیل می‌شوند.

۳. گفتمان دوپاره: ستایش سنت و ادعای نوگرایی
تناقض درونی یادداشت، دقیقا در تلاشش برای تعریف پروژه به‌ عنوان «نوگرا»، و هم‌زمان، ستایش عناصر سنت‌گرایانه و منطقه‌گرایانه نهفته است. این دوگانگی گفتمانی، نه‌تنها نشان از بی‌ثباتی نظری دارد، بلکه در سطح تحلیل گفتمان نیز حاکی از نوعی «دوصدایی» است که به تعبیر باختین، نشانه‌ وجود گفتمان‌های ناهمساز درون یک نوشتار است. پروژه از یک‌سو، در مقام امتداد سنت‌های محلی بازنمایی می‌شود، و از سوی دیگر، حامل ظرفیت‌های آینده‌نگر. این رویکرد خود را در لایه‌ای از روایت‌های محافظه‌کارانه‌ بوم‌گرایی۲ پنهان می‌کند، و نقدی که به این لایه‌های محافظه‌کار گفتمان وارد می‌شود، به‌سرعت با برچسب «بنیادگرایی» طرد می‌شود.

۴. منشورهای بین‌المللی: خوانش‌های گزینشی و ابزار قدرت
ارجاع یادداشت به منشورهای ونیز، بورا و نارا، در ظاهر، نشان‌دهنده‌ پایبندی به اسناد بین‌المللی حفاظت از میراث است؛ اما مشکل از جایی آغاز می‌شود که این منشورها نه به‌ مثابه‌ متونی در حال تاویل، بلکه چونان اسناد اقتدارگرا و قطعی عرضه می‌شوند. در حالی‌ که منشور نارا (۱۹۹۴) در بند ۵ خود بر تنوع تعاریف «اصالت» در زمینه‌های فرهنگی گوناگون تاکید می‌کند و اصالت را امری مطلق نمی‌داند، اما یادداشت از این انعطاف نظری چشم‌پوشی کرده و با ارجاعی سطحی، خود را در جایگاه «مدافع اصالت» می‌نشاند. از سوی دیگر، منشور بورا۳ که ناظر به شرایط استرالیاست، بر فرآیند مشورتی، بافت‌مندی و مشارکتی تاکید دارد، نه بر سبک یا فرم مشخص؛ اما یادداشت با گزینش صرف نام منشور، تلاش دارد تا ساختار نظری خود را از طریق اعتبار بین‌المللی برساخته‌ای، به‌ گونه‌ای ارتدوکس مشروعیت ببخشد. این همان چیزی‌ست که فوکو آن را «جغرافیای دانش مشروعیت‌بخش» می‌نامد.

۵. اخلاق نوشتار و مسئولیت نقد
نویسنده یادداشت می‌کوشد با نشان‌دادن چهره‌ای باز و پذیرای گفت‌وگو، متن را از اتهام یک‌سویه‌نگری برهاند؛ اما چنان‌که اسپیوک تاکید می‌کند، مسئله فقط نوشتن از «جایگاه فرودست» یا درباره‌ «دیگری» نیست، بلکه پرسش این است که آیا این نوشتار به «دیگری» اجازه سخن گفتن می‌دهد؟ در این متن، چنین مجالی برای شنیده‌شدن صداهای متکثر دیده نمی‌شود. هرگونه نقد، پیشاپیش با برچسب «بنیادگرا» خفه شده و به‌جای شکوفایی تفاوت، سازوکار طرد و اخراج فعال شده است.

۶. نتیجه‌گیری: نقدِ نقد، نه از موضع قدرت، بلکه برای گشودگی گفتمان
این یادداشت نه برای دفاع یا رد پروژه‌ای خاص، و نه در تخطئه نویسنده‌ای خاص نوشته شده، بلکه دعوتی‌ست به دقت بیشتر در نوشتار، در نحوه‌ تولید و توزیع معنا، و در استفاده از زبان، ترمینولوژی، ارجاع و مرجعیت‌های نظری. نوشتن درباره‌ معماری، بیش و پیش از آن‌که بازتاب اثر باشد، بازتاب سازوکارهای مشروعیت‌بخشی است. از این‌رو، آنچه باید به نقد درآید، نه صرف پروژه یا منتقدان، بلکه شیوه‌ مفصل‌بندی گفتمان‌هاست؛ اینکه چگونه یک نوشتار می‌تواند زیر نقاب «نوگرایی»، به بازتولید گفتمان‌های سنت‌گرا، انحصارطلب یا حتی ایدئولوژیک کمک کند، بی‌آنکه مسئولیت نظری آن را برعهده گیرد.

 


[1] Gayatri Spivak
[2] Vernacularism
[3] Burra Charter

Leave A Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *