۱۴ مهر ۱۴۰۴
روز جهانی معماری: طراحی برای پایداری و تابآوری
شایان ادهم
بر شنزار مارگیت
چنین توانم هست که پیوند دهم
هیچ را با هیچ.
خردهناخن های دستان چرکین قوم من
تکریم میکنند اقوامی را
که توقعشان هیچ است!
۱تی اس الیوت
آقای روحی، از شما بابت سعهصدرتان برای خواندن آن متنهای جداافتاده از گفتمان معماری در ایالات متحده ممنونم. میدانم ممکن بود ابتذالی که درون نوشته من است، خاطر شما را بیآزارد، ولی چه خوب شد که متن مرا گنگ در نظر گرفتید و روشنی کمفروغی را در بعضی از پاراگرافهای آن دیدید. صورتبندی شما از [شبه]گفتمان امروز معماری ایران، موجب شد من نامهای اختصاصی و البته گشادهرویانه به جنابعالی بنویسم. سعی میکنم در طول این نوشته، نمایندهای از دانشجویان و حرفهگران فرنگندیده معماری باشم تا شما چشمی آن جعبه شهر فرنگ را باز کنید و من از درون آن، دنیای تماشایی تام ویزکامب، لبیوس وودز، پیتر آیزنمن و … را ببینم. میدانید که منابع من، گزینشی است و محدود، ولی شما کتابدار «کتابخانه بابل» هستید و دارای منابع غیرگزینشی.

پویان روحی
پیش از آنکه حتی یک خط نوشته باشم، به شکلی عجیب میدانستم که سرنوشتم با ادبیات گره خورده است. چیزی که در آغاز نمیدانستم، آن بود که مقرر بود جدا از یک خواننده، یک نویسنده هم باشم؛ و فکر نمیکنم که اهمیت یکی از این دو، کمتر از دیگری باشد.
خورخه لوئیس بورخس۱
نوشتن درباره معماری در ایران، دستکم در طول نیمقرن گذشته، تاریخ پرباری نداشته است. در چنین شرایطی، هر تلاشی برای نوشتن درباره ایدهها ـ فارغ از آنکه این ایدهها چه هستند ـ و گفتوگوی شفاف و بیپرده درباره آنها و روشهای نگاهکردن به معماری، اندیشیدن به آن، و انجام دادنش، قابل تقدیر است. این نوشته، ضمن ادای احترام به همکارانی که با شجاعت و ادب، درباره ایدههایشان مینویسند، از آنها و دیگر همکاران درخواست میکند به این رویه ادامه بدهند. در عین حال، ضروری است تا درباره این ایدهها، با صراحت و شفافیت گفتوگو شود.

بابک سلیمانی
پویان روحی در سالهای اخیر، به یکی از چهرههای اثرگذار و پرنفوذ در گفتمان معماری ایران تبدیل شده است. ترجمههای او از آثار متفکران غربی، از جمله کتابهای «نظریههای پستمدرن در معماری» و «تاریخ تئوری معماری»، سهم مهمی در معرفی تاریخ و نظریه معماری به جامعه ایران داشته است. از دیگر سو، حمایت نهادهایی چون «کانون معماران معاصر»، جایگاهی برای او فراهم کرده است که بتواند مسیر اندیشه و مباحث نظری معماری در ایران را به شکلی جدی هدایت کند. همین موقعیت ویژه، ضرورت نقد اندیشههای او را دوچندان میسازد.

شایان ادهم
پروژه «خانه شاعر» از دفتر معماری دیگر، بازطراحی خانهای در مرکز تهران است که احمد شاملو و آیدا مدتی کوتاه در آن زندگی کردهاند. این بازطراحی که با اضافهشدن یک اکستنشن و تغییرات اساسی در فضاهای داخلی انجام شده، به دلیل رابطهاش با بنای قدیمی و نگرانی درباره از دست رفتن وجه تاریخی شهر تهران، اخیرا مورد نقدهایی قرار گرفته است. از سوی دیگر، پویان روحی در حمایت از این پروژه، یادداشتی با عنوان «رو در رو با بنیادگرایی معماری» نوشته است که در آن از پیشرو بودن پروژه دفاع کرده و علیه منتقدان سخن گفته است. هرچند به نظر میرسد بخشی از این بحثها بیشتر ناشی از جبههگیریهای شخصی علیه این دفتر یا در راستای همراهی با آن باشد تا خود کیفیت پروژه، اما این مسئله نشان میدهد که هنوز ارزیابی معماری در کشور ما، اغلب در گروی چنین جبههگیریهایی است. نقد حاضر با نگاهی تحلیلی، ضمن مرور زمینه پروژه و متن پویان روحی، تلاش میکند نقاط قوت و کاستیهای این خوانش را روشن کند، هرچند امیدی به تغییر این منازعات ندارد و چشم به آیندهای دوخته است که نسلهای تازه آن را پدید خواهند آورد.

علی دارابزاد
راهنمای تشخیص محافظهکاری فرهنگی:
۱. حس آشنایی، همچون ارزشی ذاتی: هرچه فرم، فضا و جزئیات آشناتر باشند، مطلوبترند؛ اجتناب از شگفتی، وضعیتهای غریب، یا هر نوع اختلال و چالش در عادات دیداری.
۲. احترام بی چون و چرا به زمینه: زمینه به عنوان حقیقتی مقدس دیده میشود که هر مداخله باید با آن هماهنگ و همخوان باشد، حتی به قیمت از میان رفتن هرگونه نوآوری.
۳. تقدیس تاریخ: گذشته صرفا به عنوان منبعی برای تکریم و بازتولید دیده میشود، نه برای نقد یا بازتعریف.
۴. هماهنگی و هارمونی به عنوان تنها معیار زیباییشناسی: تعارض، تضاد یا ناهماهنگی به عنوان خطا یا بی احترامی یا تقابل درک میشود و فاقد ارزش است.
۵. حفظ فرمها و تکنیکهای اصیل گذشته: بازآفرینی وفادارانه بهجای تفسیر و یا بازترکیب.
متن بالا، نوشتهای است که اخیرا در صفحه اینستاگرام پویان روحی منتشر شده و پاسخی به انتقادات جامعه معماری نسبت به پروژه «خانه شاعر» در تغییر کاربری خانه شاملو است. این متن در نگاه نخست، ممکن است تنها به عنوان تلاشی برای تعریف یک مفهوم (محافظهکاری فرهنگی) تلقی شود، اما با این حال، تحلیل دقیقتر نشان میدهد که در عمل، نوعی برچسبگذاری فراگیر است و تمامی کسانی را که به نحوی، واکنش مقاومتی به پروژه نشان دادهاند، در بر میگیرد. این برچسبگذاری در ادامه برچسبی دیگر با عنوان «بنیادگرایی» که در نوشتهای از همان نویسنده در سایت معمار ایرانی منتشر شده، نشاندهنده روندی تکراری در دستهبندی منتقدان است. با وجود آنکه نقد همواره باید بر اصول اخلاقی و رعایت ادب متکی باشد، اما این به معنای پیروی از ملاحظات و تعارفات مرسوم نیست. نقد موثر نیازمند صراحت و شفافیت در بیان مواضع است و باید بتواند زوایای پنهان و تناقضهای متن را آشکار سازد. از اینرو، هدف نگارنده، ارائه تحلیلی است که با نگاهی انتقادی، متن منتشرشده را واکاوی، و نقاط ضعف و پارادوکسهای آن را برای جامعه معماری روشن کند.

پویان روحی
با سپاس از پارمیس نراقی
محافظهکاری اغلب به دنبال آن است تا با ادعای فرهنگ، تاریخ را منجمد، و سنتهای زنده را به یادمان تبدیل کند.
تری ایگلتون
محافظهکاری فرهنگی به شکلی روزمره، به بازتولید نمادها و عادتها میپردازد و تلاش میکند که آنها طبیعی و غیر قابل نقد به نظر برسند.
مایکل بیلیگ
موجب خوشحالی است که پروژه خانه شاعر توانسته است تا این اندازه، زمینهساز شکلگیری گفتوگوهای متنوع درباره معماری باشد، گفتوگوهایی که دستکم در رسانههای رسمی و حرفهای، در چارچوب آداب حرفهای و احترام متقابل انجام میشوند. با این وجود، به نظر میرسد فصل مشترک دو متن که به عنوان نمونه از بین این گفتوگوها انتخاب شدهاند، آن است که از موضعی درونی، و بدون آگاهی کافی از وضعیتهای بیرونی و متمایز نوشته شدهاند، به این معنا که هر دو، محصول رویکردها و باورهایی هستند که در فضای ایزوله فرهنگی ایران و در نظام آموزشی معماری آن غالب بوده، و تنها مجموعه محدودی از پیشفرضها و نظامهای ارزشگذاری را به رسمیت میشناسند. این باورها بازتاب مستقیم محافظهکاری فرهنگی مسلط در طول پنج دهه گذشتهاند.

مازیار گلطینتی
هال فاستر در تحلیل گفتمان پستمدرن، به دو دستهبندی درباره واکنش به معماری مدرن میرسد: یکی، گفتمان پستمدرن واکنشی که مدرنیسم را انکار میکند و به دنبال یافتن پناهگاهی در سبک و سیاقهای گذشته است؛ و دیگری، پستمدرن مقاومتی که به مدرنیسم وفادار میماند و در تلاش است تا مدرنیسم را طی فرآیندی ارزیابانه و انتقادی، دوباره از سر بگیرد. این نوع نگاه، تمام جریانات بعد از پستمدرنیسم را طبقهبندی میکند و ما را در نسبتی مشخص با نوع گفتمان هر معمار یا منتقد نسبت به پدیدههای معاصر خودش قرار میدهد؛ اما چیزی که در فضای معماری ما رخ میدهد، وضعیتی خارج از این دوگانه است، شبیه کودکی که به دنبال پدر خود میگردد و در این راه، از هیچ دستاویزی چشمپوشی نمیکند.

علی دارابزاد
گفتگو میان اثر جدید و زمینه موجود، یکی از مهمترین دغدغهها در معماری معاصر است، بهویژه هنگامی که مداخله در بستری با بار تاریخی یا فرهنگی انجام میشود. در چنین شرایطی، طراح نهتنها با چالشهای فنی و زیباییشناسانه، بلکه با پرسشهای نظری و اجتماعی مواجه است: چگونه میتوان لایهای معاصر را به گذشته افزود، بیآنکه شان و هویت آن مخدوش شود؟ دو نمونه شاخص از این تلاش در معماری معاصر ایران را میتوان در پروژههای مسجد ولیعصر تهران (اثر رضا دانشمیر و کاترین اسپریدونف) و خانه شاعر (بازسازی خانه احمد شاملو توسط علیرضا تغابنی) مشاهده کرد. هر دو پروژه در نگاه نخست کوشیدهاند تا با زمینه وارد دیالوگ شوند، اما در فرآیند تحقق، این دیالوگ به شکلی از تقابل و قدرتنمایی بدل شده است. این نوشتار با رویکردی تطبیقی، به تحلیل و نقد این دو اثر میپردازد و آنها را در پرتو اصول نظری بازسازی و معماری زمینهگرا بررسی میکند.

محمد هادیانپور
۱. مقدمه: بر لبه گفتار آلوده
در مواجهه با یادداشتی که با عنوان سنگین و گفتمانساز «رو در رو با بنیادگرایی معماری» منتشر شده است، نخستین واکنش، نه دفاع از یک پروژه یا سبک، بلکه تامل در لحن، نحوه نامگذاری و چگونگی تولید معنا از طریق زبان است. این پاسخ، نه از موضع منتقد، بلکه از موقعیت یک معمار، و نه در مقام دفاع از یک اثر، بلکه به عنوان واکنشی نظری به سازوکار نوشتار آن متن نگاشته میشود، چرا که نوشتن، خصوصا در معماری، تنها انتقال اطلاعات نیست، بلکه کنشی در جهت تولید معنا، مشروعیتبخشی به قدرت و بازتعریف مرزهای اعتبار است.

پویان روحی
مداخله۱ اخیر دفتر معماری دیگر که با عنوان «خانه شاعر» شناخته میشود، به صحنهای قابل پیشبینی از کشمکشهای معماری و فرهنگی تبدیل شده است. علیرضا تغابنی و همکارانش، جسورانه، این خانه نهچندان شاخص و معمولی۲ از دوران پهلوی دوم را با رویکرد بازاستفاده تطبیقی، و با افزودن عناصر معاصر دگرگون کردهاند. در حالی که برخی این پروژه را گفتوگویی میان گذشته و حال میدانند، دیگران آن را به عنوان تجاوز به میراث فرهنگی محکوم کردهاند. منتقدان که به نظر میرسد بهطور خاص، به حلقه محافظهکاران و طرفداران بازسازی سنتگرا تعلق داشته باشند، این مداخله خلاق را عامل از میان بردن ارزشهای فرهنگی و تاریخی ساختمان تلقی کردهاند.

داوود بروجنی
در دهههای اخیر، معماری معاصر ایران با چالشی مهم مواجه شده است که در لایههای عمیق طراحی و ارائه پروژهها نمود مییابد. این چالش عبارت است از رواج رویکردهایی که بیش از آنکه بر کیفیت فضایی و تجربه زیستی کاربر متمرکز باشند، بر بازنمایی و ارائه نمایشی پروژهها استوارند. در این چارچوب، واژه «رندی» که در فرهنگ ایرانی، نشانه نوعی هوشمندی موقعیتی و ذکاوت فکری است، به شکل ابزاری و اغلب انحرافی مورد استفاده قرار میگیرد، چیزی که میتوان آن را «رندی ابزاری» نامید.
