امیرحسین طاهری، موسس دفتر معماری «شیوه دگردیس»، در گفتوگو با «معمار ایرانی»:
ایدهآل من این است که در پروسه تولید معماری تاثیر مستقیم نگذارم یا تاثیرم خیلی محدود باشد.
اولدوز فضلعلی
امیرحسین طاهری، متولد ۱۳۵۳ و دانشآموخته کارشناسیارشد معماری از دانشگاه آزاد اسلامی تهران مرکزی است. او فعالیت حرفهای خود را در سال ۱۳۷۷، با ساخت «خانه مرشدزاده» آغاز کرده است. تاسیس دفتر معماری «شیوه دگردیس» در سال ۱۳۸۵، کسب چند رتبه در مسابقات معماری و جایزه معمار، و سخنرانی در چند سیمنار، از جمله سوابق حرفهای اوست.
بهتر است ابتدا از نام دفترتان شروع کنیم: چرا «شیوه دگردیس»؟ آیا انتخاب این نام، ارتباطی با فلسفه و روش طراحی شما دارد؟
پروسه ثبت نام شرکت، پروسه نسبتا خندهداری است. اوایل، اسمهای دیگری در نظر داشتم که یا قبول نکردند یا تکراری بود یا …، کما اینکه میگفتند: دگردیس لغت فارسی نیست! اما الان از این اسم خوشحالم؛ به لحاظ مفهومی، فکر میکردم و البته هنوز هم فکر میکنم که تغییر کامل ماهیت یک موجود به یک موجود دیگر، سوژه جالبی برای معماری است.
اگر بخواهید فلسفه و روش طراحیتان را در پنج واژه کلیدی خلاصه کنید، به کدام واژهها اشاره خواهید کرد؟ بسیار عالی خواهد بود اگر به شکل کوتاه و یکخطی، توضیحی درباره هر کدام از این واژهها نیز بدهید.
اجازه بدهید اصرار به پنجتا بودنش نکنم؛ کمی تلاش میخواهد تا بتوانم برای موضوعاتی که درگیرشان هستم، اسم پیدا کنم و طبیعتا، کمی هم به دغدغههای این برهه از زندگیام برمیگردد، اما:
ـ دوست دارم معماری برایم همه چیز نباشد؛ معماری در نهایت مدیاست، مخصوصا برای من و همکارانم که پشت پروسه تولید آن قرار داریم. برای من، سوژه اصلی، معماری نیست، الزاما این است که در مورد همه چیز، دارای یک ایده باشم، حتی معماری.
ـ از تصویرسازی دوری میکنم و نسبت به آن واکنش تدافعی دارم. منظورم از تصویرسازی، مرحلهای از مهارت و پروسه تولید پروژه است که به دلیل احساس ناخودآگاه قرار گرفتن در پارادایم زمان (مخصوصا در این دوره که بسیار تصویرمحور است)، پروژه متوقف میشود و فکر میکنیم خوب شده است.
ـ از دغدغههای این دوره برای من، مفهوم «حضور» یا Presence است؛ تصور میکنم مابازاء معماری آن، «مکان» است، احساسِ بودن در یک مکان (به مفهوم خاص). این موضوع، اخیرا برایم بسیار پررنگ شده است.
ـ مفهومی مندرآوردی تحت عنوان Designless؛ اشاره به اینکه به نظر من، Design اساسا بیشتر مخرب است تا موثر. ترجیح میدهم پروژهها حاصل چند تصمیم کلان باشند تا موضوعات طراحی. هرجا که پروژه وابسته به جزئیات، مصالح یا موضوعاتی از این دست میشود، احساس میکنم جایی اشتباه کردهام؛ ترجیح میدهم پروژه به گونهای باشد که این قبیل موضوعات تاثیری در کیفیت آن نداشته باشد.
ـ ایدهآلم این است که در پروسه تولید معماری تاثیر مستقیم نگذارم یا تاثیرم خیلی محدود باشد. چندباری که موفق شدهام این کار را انجام دهم، نتیجه برایم بسیار مطلوب بوده است و جالب اینکه بسیار محسوس، حضور خودم را در پروژه احساس کردهام. با این برخورد، توافق جمعی جایی حاصل میشود که کمی فارغ از خصوصیات فرمگرایانه، عملکردگرایانه و یا هر چیز دیگر است، پروژه در نقطهای تثبیت میشود که حاوی اطلاعات زیادی است که منطعفتر عمل میکنند و به سوی تغییرات بازتر هستند، انگار کمی از پروسه ادراکی آن ناتمام رها شده است؛ توافق فقط بر سر موضوعات کلان پروژه انجام میشود و بقیه بسیار منعطف هستند.
ظاهرا پنجتا شد!
در کدام یک از آثارتان موفق شدهاید به شکل قابل قبولی، از مختصات این روش طراحی پیروی کنید؟ و به نظرتان، دلیل این موفقیت چه بوده است؟
در هر مقطعی، تلاش کردهام به دغدغههای ذهنیام پاسخ بدهم، ولی پروژههای «ساحل سپهر»، «ناواک»، «ویلای چهارانگشت» و «مسابقه گذر سرو»، الان بیشتر به ذهنم میرسند.
دغدغه اصلی شما در معماری چیست؟ به بیان بهتر، چه هدف و ایده کلانی را به نوعی در طراحی تمام پروژههایتان دنبال میکنید؟
فکر میکنم در سوال دوم، کمی به این موضوع جواب دادم، اما به جای آن که موضوع خاصی را دنبال کنم، ترجیح میدهم یکروزی برگردم و نگاه کنم ببینم داشتم چه موضوعی را دنبال میکردم، یعنی فصل مشترک یا ستون فقرات پروژههایی که در زندگی حرفهایم تولید کردهام، چه چیزی بوده است. برای همین، تلاش میکنم هر بار موضوعاتی را تجربه کنم که تا به حال تجربه نکردهام، یعنی درهای جدیدی را برای دفتر باز کنم. البته این کار بسیار مشکل است و ادعای اینکه توانستهام این کار را بکنم، بسیار خطرناک، ولی میتوانم بگویم که تلاش کردهام، ضمن اینکه به صورت حسی، فصلمشترکهایی را در پروژهها میبینم.
گرفتن پروژه، یکی از دغدغههای همیشگی معماران است. شما از چه طریقی پروژه میگیرید و چگونه موفق به تثبیت جایگاه خود در بازار معماری شدهاید؟
راستش را بخواهید، باید اعتراف کنم تقریبا تمام پروژههایی که ما گرفتهایم، کمی تا قسمتی شانسی بوده است. هنوز نمیتوانم به دقت بگویم که در بازار کار تثبیت شدهایم؛ صرفا سماجت داریم ادامه میدهیم.
ساختهنشدن کدام پروژهتان به یک افسوس و حسرت برای شما تبدیل شده است و چرا؟
راستش را بخواهید، هر پروژهای که ساخته نمیشود، بسیار دردناک است و دردناکتر از آن، موقعی است که پروژه، وسط پروسه ساخت، از مسیرش منحرف میشود، ولی پروژههای «باغ نور»، «مدیاتک» و «ویلای چهارانگشت» که این آخری، وسط پروسه ساخت منحرف شد، بسیار تلخ بودند. تجربه تغییراتی که بعد از ساخت و در دوران بهرهبرداری، در «سرای محلات» هم داده شد، بسیار ناراحتکننده بود.
به نظرتان، چه ویژگیهایی معماریِ «امیرحسین طاهری» را از معماریِ دیگر معماران ایرانی متمایز میکند؟
راستش را بخواهید، این سوال را دوست ندارم یا هنوز نمیدانم. تفاوت، اصل است، اما فعلا ترجیح میدهم به این موضوع فکر نکنم، شاید ۱۰ سال دیگر.
به عنوان یک معمار ایرانی، چه ایدهآلی برای آینده حرفهای خودتان متصور هستید؟
ایدهآل که نه، ولی یک آرزو دارم؛ دلم میخواهد که یک روز، یک ساختمان بدون طرح بسازم، کاملا فیالبداهه؛ هر روز تصمیمات دیروز را ادامه بدهم و برای فردا، پیشبینیهایی بکنم. تصورش بسیار وسوسهانگیز است، اما واقعبینانه که نگاه کنم، امکان ساخت آن نیست، مگر به عنوان یک ویلای شخصی (آن هم نه خانه) یا برای یک نفر که بسیار نزدیک است و اطمینان دارد. اما به عنوان ایدهآل، جنبههای گوناگونی وجود دارد، ترکیبات مختلفی از شهرت، قدرت، توانایی و …؛ اگر بخواهم در قالب حرفهای انتخاب کنم، ترجیح میدهم روزی برگردم و نگاه کنم و ببینم چند ساختمان تکاندهنده ساختهام.
برای خیل عظیم دانشجویان معماری و معماران جوانی که میخواهند وارد بازار کار شوند، چه توصیهای دارید؟
توصیهای ندارم؛ بروند سراغ یک شغل دیگر، شغلی با ذات سبکتر.
در پایان، ضمن تشکر از اینکه وقتتان را در اختیار ما قرار دادید، میخواستم نظرتان را درباره سایت «معمار ایرانی» بدانم؟ خوشحال میشویم اگر پیشنهاد یا انتقادی دارید، مطرح بفرمایید.
انتقاد و پیشنهاد خاصی ندارم. همیشه نسبت به این سایت، احساس سلامت و صداقت میکنم؛ هرچند مولفین آن را هیچوقت درست از نزدیک ندیدهام، ولی به نظرم، انسانهای بسیار کوشا و جالبی هستند.
توی مصاحبه کسی انقدر لفافه گویی نمیکنه
اونجایی که داره اشاره میکنه design اساسا مخربه تا موثر، برای من جالب بود.
.یا اینکه وقتی پروژه درگیر جزییات، مصالح و… میشه احساس میکنم جایی اشتباه کردم”
تا حالا از این زاویه به معماری نگاه نکرده بودم. به نظرم برای حل بعضی از مشکلاتی که باهاشون درگیر میشیم مفیده.