مجله کوچه
کوچه نهم: توانمندسازی؛ پیرامون توانمندسازی اجتماعات محلی
تناقض آشکار میان رویکرد جامعه آکادمیک ایران با جامعه حرفهای در توجه صرف به ظاهر یک اثر، و نگاه تکساحتی به فرم در فرایند طراحی، نمودی است از جنبش فرمالیسم و کژفهمی معیارهای آن، که تنها یک نتیجه دربرداشت: جدال، جدالی میان سه مولفه فرم، عملکرد و معنا. دغدغه برتری یکی از دیگری موجب شد تا هر یک در هر دوره و متناسب با تفکر غالب زمانه، از سوی صاحبنظران، حرفهمندان و هنرمندان، یا مستقل از هم، یا در کنار هم یا در مقابل هم قرار بگیرند. در این راستا، کوچه پنجم به دنبال معرفی معیارهای مطرح فراتر از مرزهای ایران رفته است تا مسئله فرم را با نگاهی ژرف و موشکافانه از میان آثار و جریانات روز مرتبط با معماری واکاوی کند، بهویژه که ضرورت شناخت و بررسی هریک در موقعیت اینجا و اکنون، بهشدت احساس میشود.
معماران ستاره، معمارانی که نمیشود نامشان را حتی برای یکبار هم نشنیده باشیم، خطشان، رسمشان و هر قدمی که برداشته/برمیدارند، بهمثابه الگویی میشود برای پیروی؛ گاه فراتر از آن، خواسته یا ناخواسته، به بتی بدل میشوند برای پرستش، همچون خدایانی که رسم خدایی را نیاموختهاند و ما حتی بدون لحظهای تامل، اجازه نقد عملکردشان را هم به خود نمیدهیم. در نتیجه، در این شماره از مجله، بر آن شدیم تا با گردآوری مطالبی پیرامون معماران ستاره (بهزعم مجله) دهه نود معماری ایران، در راستای ارتقای قدرت نقد و سواد بصری جامعه ایرانی در زمینه معماری گام برداریم و تصویری درباره بخشی از آنچه در حیطه نظر، در معماری دهه اخیر ایران، توسط معماران ستاره ساخته شده است، ارائه دهیم.
امروزه، با توجه به انفجار جمعیت، مشکلات اقتصادی، تورم و …، خانه تبدیل به آخرین پناهگاه بشر شده است. ارجحیت سکنیگزیدن به زیستن موجب شده است تا خانهها جای خود را به آپارتمانهای کوچک و بزرگی بدهند که نه فقط در ظاهر، بلکه در نام و نشانشان نیز با شهر و مردمان آن غریبهاند که با وجود نمونههای خوب، هنوز هم به عنوان بزرگترین دغدغه جوامع و اساسیترین نیاز بشر به شمار میآیند. در این راستا، کوچه در پی پرداختن به این معضل همیشگی و همواره رو به تزاید برآمده است تا با رجوع به تجربه زیسته افراد، مواجههای دقیقتر با این موضوع داشته باشد.
کلانشهرهای امروزی در کلاف سردرگم ساختوسازهای بیقاعده و تقلیدی کورکورانه، تنها به قصد ابراز وجود، به دنبال چیستی خود میگردند و در چنین شهرهایی، فضای عمومی زیر چرخهای اتومبیلها از بین میرود؛ دیگر مجالی برای پیدایش و بازتعریف آنها به عنوان مکانی انسانمحور برای شکلگیری روابط اجتماعی، باقی نمیماند. کمرنگشدن هویت، خاطره جمعی و حس تعلق از دایره واژگان مردمان شهر، حاصل این فرایند است. کوچه به پشتوانه چنین استدلالی، با نگرش تحلیلی ـ انتقادی، به سراغ زندگی روزمره در فضاهای عمومی کلانشهرهای ایران رفته است.
نما و سلیقه ظاهری به عنوان اولین خصیصه از معماری، در تقابل نزدیک با فضای شهری است و نقش غیر قابلانکاری در تعریف هویت شهر، تصویر ذهنی شهروند و شناخت او از محیط پیرامونی و رابطهاش با شهر دارد. کوچه در این شماره بر آن است تا در عصری که فهم بدقوارهای از مدرنیته، تمدن ما را به انحطاط میکشاند، پرونده بحران سلیقه در معماری امروز ایران را با گردآوری و انتشار مقالاتی که دارای نگرش تحلیلی ـ انتقادی بر روی معماری کلانشهرهای ایران هستند، مورد بررسی قرار دهد.