گفتوگو با ریوئه نیشیزاوا، جوانترین برنده جایزه معماری پریتزکر:
ویلا؛ پاسخی به تخیلات، رویاها، فانتزیها و حتی وسوسههای انسانی
امیرعباس ابوطالبی
ریوئه نیشیزاوا، همبنیانگذار دفتر معماری SANAA، یکی از برجستهترین معماران نسل معاصر ژاپن است که با طراحیهای ظریف و نوآورانه، مرزهای سنتی معماری را به چالش کشیده است. او به همراه کازویو سجیما، با پروژههایی همچون موزه هنرهای معاصر قرن بیستویکم در کانازاوای ژاپن و مرکز یادگیری رولکس در لوزان سوئیس، رویکردی تازه به معماری فضاهای عمومی را به نمایش گذاشت، و در سال ۲۰۱۰، زمانی که تنها ۴۴ سال داشت، موفق به کسب جایزه معماری پریتزکر شد. نیشیزاوا علاوه بر فعالیتهای حرفهای، در دانشگاه ملی یوکوهاما تدریس میکند و به عنوان استاد مهمان در دانشگاههای معتبر جهان حضور داشته است.
در روز چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳، در جریان نمایشگاه هنر و فضای مابین که در باغموزه نگارستان تهران برگزار شد، فرصتی پیش آمد تا گفتوگویی ارزشمند با ریوئه نیشیزاوا داشته باشیم و با دیدگاههای این معمار برجسته در زمینه معماری ویلا بیشتر آشنا شویم.

امروز قصد دارم درباره یک گونه خاص معماری که همواره تخیل انسان را تسخیر کرده است، با شما گفتوگو کنم: ویلا! در ابتدا، مایلم درباره مفهوم ویلا در غرب صحبت کنم که با ایده «چهارباغ» در ایران مرتبط است، یک باغ شاعرانه که با عناصر طبیعی احاطه شده و نمودی از آرزوی خلق یک بهشت روی زمین است. آیا مفهوم مشابهی در تاریخ و فرهنگ ژاپن وجود دارد؟
معماری ژاپنی عمیقا ریشه در ایده ادغام فضاهای زندگی با طبیعت دارد. بهطور سنتی، این موضوع را میتوان در پاویونهای کوچک موجود در باغها مشاهده کرد؛ این پاویونها اغلب مینیمالیستی هستند و دیوارهای مشخص یا کارکردهای تعریفشدهای ندارند. این ایده را میتوان نقطه آغاز معماری در ژاپن دانست که در نهایت، بستر تحولات بعدی در معماری این کشور را فراهم کرده است.
در طول تاریخ، تحقق این ایده به عنوان یک اقامتگاه واقعی، تنها برای پادشاهان و حامیان امکانپذیر بود.
بله، ما در تاریخ خود چنین گونهشناسیهایی داشتیم. برای مثال، «میا» به اقامتگاههای امپراتوری اشاره دارد، در حالی که «ریکیو» که در اصطلاحات مدرن میتوان آن را نوعی میای مستقل دانست، به عنوان خانههایی برای خانواده امپراتوری مورد استفاده قرار میگرفت. این مفهوم تا حدی مشابه ویلای آدریانا است که در معماری غرب مشاهده میشود.
ویلا همچون یک «اسطوره خیالانگیز» عمل میکند.
طراحی یک ویلا فراتر از کارکردهای صرفا فیزیکی است و پاسخی به تخیلات، رویاها، فانتزیها و حتی وسوسههای انسانی محسوب میشود. معماران ماموریت دارند این خیالپردازیها را در طرحهای خود بگنجانند و ویلایی خلق کنند که بر محور تجربه و خواستههای فردی شکل گرفته باشد.
آیا میتوان نتیجه گرفت که زندگی در ویلا، در ذات خود، به عنوان یک «خانه دوم» عمل میکند که نوید یک «زندگی دوم» را در بر دارد، فرصتی برای تحقق یک ایدهآل خیالی؟
هر فرد تصوری از مفهوم زندگی دوم در ذهن دارد. همانطور که اشاره کردید، ایده بهشت روی زمین در فرهنگ شما، به شکل یک تجسم فیزیکی نمود پیدا میکند. در فرهنگ ژاپنی، هدف از خلق ویژگیهای مشابه، پرورش تجربهای معنوی و حسی است. این رویکرد فراتر از تامین نیازهای اولیه انسانی حرکت میکند و به نیازهای عمیقتر روحی میپردازد، نیازهایی که در اعمالی مانند نیایش یا تفریح یافت میشوند.
آیا میتوان هدف ویلا را به عنوان راهی برای گریز از مخاطرات و هرجومرج زندگی شهری تعریف کرد، در حالی که همزمان به دنبال سلامت و آرامش روانی است؟
گاهی بله! در فرهنگ ژاپنی، نوعی اقامتگاه دوم یا خانه آخر هفته وجود دارد که با هدف پناهبردن به یک محیط طبیعی طراحی شده است. با این حال، این ایده در ژاپن چندان رایج نیست.
آیا چایخانه همان هدف را دنبال میکند؟
نه، نه، چایخانه متفاوت است؛ این فضا کاملا شکل دیگری از آرامش را نمایان میکند.
جیمز آکرمن در کتاب «ویلا، فرم و ایدئولوژی» بیان میکند که «خانه معمولا از ساختاری ساده و وفادار به فرمهای سنتی برخوردار است که نیازی به خلاقیت معمار ندارد، در حالی که ویلا معمولا محصول تخیل یک معمار است و مدرنیته را به نمایش میگذارد.» تعریف شما از تفاوت میان خانه و ویلا در ژاپن چیست؟
در ژاپن، معماری به شکلی دموکراتیک توسعه یافته است؛ بنابراین تفاوت چشمگیری میان اصطلاحات «ویلا» و «خانه» وجود ندارد. بهطور کلی، ویلاها و خانهها را میتوان به عنوان نوعی اقامتگاه در نظر گرفت. با این حال، همانطور که پیشتر اشاره کردم، ژاپنیها گاهی خانههای آخر هفته را به عنوان پناهگاهی برای آرامش در نظر میگیرند که این ویژگی لایهای منحصربهفرد به مفهوم آنها در فرهنگ ما اضافه میکند.
با توجه به اینکه بسیاری از معماران فعالیت حرفهای خود را از طریق پروژههای ویلا پیش میبرند، آیا معتقدید که ویلاها میتوانند بستری ایدهآل برای بحث درباره «ابداعات معماری» باشند؟
بله، موافقم. پروژههای کوچکمقیاس مانند ویلاها فرصتهای بیشتری را برای معماران فراهم میکنند تا نوآوریهای فنی و فضایی جدید را مورد بررسی و آزمایش قرار دهند.
گاهی اینگونه آزمایشها با شکست مواجه میشوند، مانند ویلا ساووا که هرگز بهطور کامل توسط مالک آن مورد استفاده قرار نگرفت.
نه، فکر نمیکنم چنین باشد. آقای ساووا مدت بسیار کوتاهی در آنجا زندگی کرد؛ گرچه احتمالا از ویلا رضایت کامل نداشته است، اما خود طراحی ویلا سطح بالایی از کیفیت زندگی را ارائه میداد، نه فقط برای آقای ساووا، بلکه برای هر فردی که آن را برای سکونت انتخاب کند. این مسئله را نمیتوان به عنوان ضعف معمار در نظر گرفت، چرا که نمیتوان آزمایش و نوآوری را از خلق معماری باکیفیت که موجب ارتقای سطح زندگی میشود، جدا دانست.

از طریق بررسی نمونه پروژههای ویلا لوس ویلوس (۲۰۱۹)، ویلای در جنگل (۱۹۹۲)، و خانه آخر هفته (۱۹۹۷)، میتوان متوجه شد که شما چگونه با مهارت، از شفافیت، بینابینی و تهیبودن استفاده میکنید تا زیباییشناسی ژاپنی را که بر سادگی، ابهام و گذرابودن تاکید دارد، تجسم ببخشید. آیا میتوانید درباره نوع مشتریانی که معمولا برای پروژههای ویلا دارید، توضیح دهید؟
در سال ۱۹۹۷، کازویو سجیما از من خواست تا یک خانه آخر هفته را در اوسویی-گون، استان گونما، ژاپن طراحی کنم. این خانه که برای استفاده گاهبهگاه در نظر گرفته شده، دارای گفتوگویی قوی با محیط طبیعی خود است و روی ۳۶ ستون چوبی استوار میشود. ویلای لس ویلوس نیز توسط یک توسعهدهنده اهل شیلی سفارش داده شد که بعدها تبدیل به یکی از دوستانم شد. طراحی این ویلا بر یکپارچگی هماهنگ با طبیعت تاکید دارد و با پنجرههای بزرگ و دیوارهای شیشهای، مرز بین فضای داخلی و جنگل اطراف را از بین میبرد. اما من در طراحی ویلای در جنگل که مربوط به سال ۱۹۹۲ است، دخالتی نداشتم. در حال حاضر، ما همچنین در حال کار بر روی یک پروژه جدید طراحی ویلا هستیم که قرار است در سال ۲۰۲۵ تکمیل شود.

آیا پیشنهاد طراحی یک پروژه ویلا در ایران را میپذیرید؟
بله، در صورتی که از ما خواسته شود.

آیا قصد داشتید مفهوم «زندگی بینابینی» را از طریق پروژههایی مانند «باغ و خانه» یا «خانه موریاما» منتقل کنید؟
اوه، منظور شما «فضای بینابینی» یا اصطلاح دیگر آن، MA است. بله، این پروژهها کاملا تجسمی از ایده فضاهای بینابینی هستند. پروژه «باغ و خانه» میان دو شیء قرار گرفته و بهعنوان یک پروژه کاملا بینابینی عمل میکند که با لایههای شناور خود، ارتباطی عمیق با طبیعت برقرار میسازد. این ساختمان همزمان نقش یک فضای سکونت و یک فضای کار را برای دو زن فعال در حوزه نشر ایفا میکند. خانه موریاما نیز از ده ساختمان مجزا تشکیل شده است، هفت سازه بزرگتر و سه واحد تکاتاقه که بدون سلسلهمراتب مشخص، در یک زمین کوچک چیده شدهاند. این خانه بهطور بنیادین، ایده «بینابینی» را به نمایش میگذارد، چرا که دوگانگیهای سنتی مانند فضای عمومی و خصوصی، معماری و برنامهریزی شهری، و عملکردهای ثابت در برابر انعطافپذیری را به چالش میکشد.

مفهوم MA نخستین بار توسط آراتا ایسوزاکی در نمایشگاه «MA: فضا-زمان در ژاپن» که در سال ۱۹۷۸، در موزه هنرهای تزئینی پاریس به نمایش درآمد، مطرح شد. نظر شما درباره او چیست؟
آراتا ایسوزاکی شخصیتی بسیار تاثیرگذار در معماری است. برای ما، و تقریبا برای هر معمار ژاپنی، از جمله خود من، او جایگاه بزرگی دارد! او صرفا متعلق به ژاپن نیست؛ دیدگاه آیندهنگرانه او از ژاپن سرچشمه میگیرد، اما در سطح جهانی نمود پیدا میکند. او فرهنگ ژاپنی را از یک منظر بیرونی بررسی میکند که این رویکرد به او امکان میدهد مفهوم MA را توضیح دهد و فرهنگ ژاپنی را به شیوهای تفسیر کند که از مرزهای ملی فراتر رود. او فقط یک معمار ژاپنی نیست، بلکه یک شهروند جهانی محسوب میشود که دانش گستردهای از آسیا، اروپا و جهان داشت و از جایگاه یک چهره بینالمللی، به ژاپن نگاه میکرد. این همان نبوغ اوست، ویژگیای که بهسادگی قابل تقلید نیست.
نظر شما درباره آثار تجربی ساختهشده و ساختهنشده آراتا ایسوزاکی، مانند خانه ناکایاما (۱۹۶۴)، خانه پاسخگو (پروژه ساختهنشده، ۱۹۷۰) و خانه کایجیما (۱۹۷۹) چیست؟
خانه پاسخگو شباهتهایی با ویلا روزا، اثر کوپ هیملبلاو دارد؛ هر دو در بازه ۱۹۷۰-۱۹۷۵، به عنوان پروتوتایپهای معماری مبتنی بر سیستمهای پنوماتیک طراحی شدند که هدفشان تجهیز معماری به عناصر لازم برای ایجاد تجربهای حسی در زندگی بود. خانه کایجیما در کیچیجوجی، شهر موساشینو، توکیو که در سال ۱۹۷۷ تکمیل شد، و همچنین خانه بلوک شیشهای کاراشیما در چییو، اوئیتا نیز که متعلق به سال ۱۹۷۸ است، مانند گنجینههایی فراموششده در ژاپن هستند. من این دو خانه را از نزدیک ندیدهام، بنابراین نمیتوانم درباره آنها اظهارنظر کنم. با این حال، من خانه ناکایاما را دیدهام و میتوانم بگویم که فضای بسیار دلپذیری دارد. همچنین یکی از آثار کوچکتر آراتا ایسوزاکی، یک خانه مکعبی چوبی است که ابعاد آن ۲ در ۵ متر است. این خانه که دو دیوار آن کاملا با کتاب پوشیده شده، محل مطالعه او بود که کاملا بالاتر از سطح زمین ساخته شده و برای دسترسی به بخشهای مختلف آن باید بالا بروید. به نظر من، این یکی از بهترین آثار او محسوب میشود که در سال ۱۹۵۷، در شینجوکو ساخته شد و به نظر میرسد یکی از اولین پروژههای او باشد.
زمانی که تصمیم گرفتید وارد حرفه معماری شوید، تا چه اندازه تحت تاثیر آراتا ایسوزاکی قرار گرفتید؟
در آن زمان ۱۹ ساله بودم، و آراتا ایسوزاکی واقعا یک سوپراستار در دنیای معماری بود. نام او را شنیده بودم، اما شناخت عمیقی از او نداشتم. تصمیم من برای معمارشدن تا حدی اتفاقی بود؛ خود را در یک دوره معماری یافتم، بدون اینکه خیلی درباره آن فکر کرده باشم؛ همهچیز بهطور طبیعی پیش آمد!

Ryue Nishizawa, co-founder of the renowned architectural firm SANAA, is one of the most distinguished architects of contemporary Japan. With his delicate and innovative designs, he has challenged the conventional boundaries of architecture. Together with Kazuyo Sejima, Nishizawa has redefined the approach to public spaces through projects such as the 21st Century Museum of Contemporary Art in Kanazawa, Japan, and the Rolex Learning Center in Lausanne, Switzerland. His visionary work earned him the Pritzker Architecture Prize in 2010, when he was just 44 years old. Beyond his professional endeavors, Nishizawa is actively engaged in academia, teaching at Yokohama National University and has taught as a visiting professor at renowned universities worldwide.
On Wednesday, February 7, 2025, during the Art and the Space In-Between exhibition held at Negarestan Garden Museum in Tehran, we had the invaluable opportunity to engage in an insightful conversation with Ryue Nishizawa, exploring his perspectives on villa architecture.
Today, I would like to explore a specific architectural form that has captured the imagination: The Villa! Firstly, I would like to discuss the concept of the villa in the West, which is related to the idea of “Charbagh” in Persia, a poetic garden surrounded by natural elements that reflects the aspiration to create a paradise on earth. Is there a similar concept in the history and culture of Japan?
Japanese architecture is deeply rooted in the idea of integrating living spaces with nature. Traditionally, this is exemplified by small pavilions within gardens—these pavilions are often minimalistic and lack defined walls or specific functions. This concept marks the beginning of architecture in Japan and has laid the foundation for later developments in Japanese design.
Historically, the reflection of that idea was attainable only by kings and patrons as a true residence.
Yes, we had such typologies in our history. For example, “Miya” refers to imperial residences, while “Rikyū,” which can be described in more modern terms as a detached Miya, served as homes for the imperial family. This concept is somewhat akin to Villa Adriana that we see in the West.
The villa functions as a “myth of fantasy.”
The design of a villa goes beyond mere physical functions. It serves as a response to human imagination, fantasies, dreams, and even temptations. Architects have the mission to incorporate these fantasies into their designs, creating a villa that is centered around the individual’s experience and desires.
Can we conclude that villa life, in essence, serves as a “second home” that embodies the promise of a “second life,” a chance to realize an imagined ideal?
R.N.: Everyone imagines something about the concept of a second life. As you mentioned, the idea of paradise on earth serves as a physical reflection in your culture. In Japanese culture, the aim of creating similar qualities is to cultivate a spiritual and sensual experience. This approach goes beyond merely fulfilling basic human needs; it seeks to address deeper spiritual needs, such as those found in practices like prayer or recreation.
Can we define the purpose of the villa as an escape from the hazards and chaos of city life, while seeking health and psychological well-being?
Sometimes, yes! In Japanese culture, we have a type of second residence or weekend house designed for escaping to a natural environment. However, this concept is not as popular in Japan.
Does the teahouse serve the same purpose?
No, no, the teahouse is different. It represents another form of relaxation entirely.
According to James Ackerman’s book “Villa, Form and Ideology,” he states that “A house tends to be simple in structure and to conserve ancient forms that do not require the invention of a designer, while the villa is typically the product of an architect’s imagination and asserts its modernity.” How do you define Houses vs Villas in Japan?
In Japan, architecture is more democratized, so there isn’t a significant distinction between the terms “villa” and “house.” Generally, villas and houses can be understood as the same type of residence. However, as I mentioned earlier, the Japanese sometimes define weekend houses as sanctuaries, which adds a unique layer to their purpose in our culture.
Considering that many architects practice architecture through villa projects, do you believe villas can be considered an ideal setting for discussions on “architectural inventions”?
Yes, I agree. Single-scale projects like villas provide architects with greater opportunities to explore new technical and spatial innovations.
Sometimes these explorations fail, as with Villa Savoye, which was never fully utilized by the client.
No, I don’t think so. Mr. Savoye lived there for a very short time. Although he may not have been satisfied with the villa, the design itself offered a high quality of living—not just for Mr. Savoye, but for anyone who would choose to live there. This isn’t the architect’s fault; you cannot separate experimentation from creating good quality architecture that enhances the quality of life.
Through the case studies of the Los Vilos Villa (2019), Villa in the Forest (1992), and Weekend House (1997), we have witnessed how you expertly utilize transparency, in-betweenness, and emptiness to embody the Japanese aesthetics of simplicity, ambiguity, and ephemerality. Can you tell us about the types of clients you typically have for villa projects?
In 1997, Kazuyo Sejima commissioned me to design a weekend house in Usui-Gun, Gunma, Japan. This house was intended for occasional use and features a strong dialogue with its natural surroundings, supported by 36 wooden pillars. The Los Vilos Villa was commissioned by a Chilean developer who has since become a friend. Its design emphasizes a harmonious integration with nature, featuring large windows and glass walls that dissolve the boundaries between the interior and the surrounding forest. As for the Villa in the Forest from 1992, I was not involved in its design. Currently, we are also working on a new villa design project scheduled for 2025.
Would you accept a commission to design a villa project in Iran?Yes, if we are asked to.
Did you intend to convey your concept of “In-Between Life” through your projects, such as the “Garden & House” or the Moriyama House?
Oh, you mean “in-betweenness,” or the other term “MA.” Yes, these projects embody the idea of in-betweenness. The Garden & House exists between two objects, serving as a true in-between project, tempered by nature through its floating layers. It functions as both a residence and a workplace for two women in the editorial business.
The Moriyama House consists of ten separate buildings—seven larger structures and three single-room units—arranged non-hierarchically on a compact plot. Essentially, Moriyama House embodies the “in-between” concept by challenging traditional dichotomies such as public versus private space, architecture versus urban planning, and fixed versus flexible functionality.
“Ma” concept was first brought to the forefront by Arata Isozaki in The exhibition “MA: Space-Time in Japan,” which premiered at the Musée des Arts décoratifs in Paris in 19782. How do you see him?
Arata Isozaki is a very impressive figure in architecture. For us, and almost every Japanese architect, including me, he is really big!
He doesn’t belong only to Japan; his visionary perspective originates in Japan but manifests globally. He examines Japanese culture from an external viewpoint, which allows him to describe “Ma” and interpret Japanese culture in a way that transcends national boundaries. He is not simply Japanese but rather a global citizen. He had extensive knowledge of Asia, Europe, and the world, and then he looked back at Japan as an international figure. This is his genius, which is not easily emulated.
What is your opinion on the experimental built and unbuilt works of Arata Isozaki, such as the Nakayama House (1964), the Responsive House (unbuilt project, 1970), and the Kaijima House (1979)?
As you mentioned, the Responsive House shares some similarities with Coop Himmelb(l)au’s Villa Rosa, both designed during the 1970-75 period as pneumatic living prototypes that aimed to incorporate elements for a sensory living experience. The Kaijima House in Kichijoji, Musashino City, Tokyo, completed in 1977, and the Karashima Glass Block House in Chiyo, Oita, from 1978 are like forgotten treasures in Japan. I have not visited these two houses, so I can’t comment on them. However, I did visit the Nakayama House, and I can say it is quite nice. There’s also a smaller work by Arata Isozaki—a cubic wooden house that measures 2 by 5 meters. It was his study house elevated above the ground, with two walls filled entirely with books. The entire structure is elevated, requiring you to climb up to access everything. I think this is one of his best works; it was built in Shinjuku in 1957 and appears to be one of his first projects.
How much were you inspired by Arata Isozaki when deciding to become an architect?
I was 19 years old at that time, and Arata Isozaki was truly a superstar. I had heard of his name, but I didn’t know much about him in depth. My decision to become an architect was somewhat accidental; I found myself in an architecture course without having thought about it too much—it just happened!