دعوت پیتر آیزنمن به ایران؛ چرا؟
ایمان انصاری
از روزی که خبر سفر پیتر آیزنمن به ایران، و برگزاری همایش معماری معاصر با حضور وی، در رسانهها مطرح شد، موجی از اشتیاق، هیجان و ناباوری بهسویم سرازیر شد. برایم هیچ چیزی بیشتر از دیدن واکنش شما هموطنانم ارزش نداشت، چرا که خستگی و دشواری مهیاکردن این برنامه را برایم شیرین کرد؛ اما در میان این اشتیاق، مطالبی هم در یکی دو رسانه داخلی مطرح شد که حضور این معمار بزرگ را در ایران مورد انتقاد قرار دادند. سعی بر آن کردم که بدون پاسخگویی به انتقادات و گاهی اتهامات، به بهبود برنامه همایش بپردازم، به امید آنکه نتیجه مطلوب آن، نگرانی منتقدان را رفع کند. با وجود اخذ روادید و برنامهریزی و هماهنگی تمامی جزئیات سفر، ارائه تمام مدارک لازم به مسوولان مربوطه و موافقت ضمنی آنها، سرانجام در روز دوشنبه، چهاردهم اردیبهشت، و تنها یک هفته به آغاز این همایش، اداره اماکن نیروی انتظامی با درخواست صدور مجوز برای این همایش علمی فرهنگی مخالفت کرد، چرا که به گفته آنان، «این همایش تبعات منفی برای کشور خواهد داشت.»
امروز بار دیگر در کشورمان، شاهد یک خلا بزرگ فرهنگی هستیم که گریبانگیر معماری و شهرسازی ما بیش از سایر عناصر فرهنگی شده، و همچون دیگر تعللها و چالشهای فرهنگی در تاریخ کشورمان، هماکنون نیز چاره فرار از این چالش فرهنگی، نه نگاه و تقلید از غرب است، و نه عقبگرد و بازگشت به گذشته و سنت، بلکه فرصتی برای بازنگری، تامل، تدبیر و تبادلنظر میان صاحبنظران فرهنگی کشورمان، و در عینحال، متفکران معماری معاصر در دنیا، برای تعریف دوباره معماری ایرانی است. این امر به ما اجازه میدهد که به معماری ایرانی با نگرشی نوین از بیرون به درون بنگریم؛ و شاید در این بین، راههای تازهای برای ترجمه، تطبیق یا تکامل معماری اصیل کشورمان با فرهنگ و نیازهای زندگی امروز در آن بیابیم. به اعتقاد من، این گفتوگو نه تنها نیازی اساسی برای معماری ایران است، بلکه برای آینده فرهنگ کشورمان حائزاهمیت خواهد بود.
پیتر آیزنمن کیست؟ این سوالی است که این روزها خیلیها پرسیدند و خیلیها پاسخ گفتند. واقعیت این است که هیچیک از اتهاماتی که اینروزها علیه او در روزنامههای ایران خواندم، برایم قانعکننده نبود؛ و بهعنوان یکی از شاگردان نزدیک او، این اتهامات، شناختی نبود که از او دارم. پیتر آیزنمن شخصیتی است که شناخت واقعیاش بسیار دشوار است. او متفکری است که تئوریهایش را باید در لابهلای نوشتههای پیچیده و نامهنگاریهای متعددش با فلاسفه یافت؛ او معماری است که ایدههایش را باید در کنج «خانههای مقوایی» یا بین خطوط دایاگرامهای خاطرهگونهاش جست، و استاد و معلمی است که تاثیر و عمق نفوذ او را باید در تربیت شاگردان مشهورش دید. از نگاه من، پیتر آیزنمن بیشتر از یک معمار، یک فیلسوف و متفکر است که تئوریها و افکارش را با زبان معماری بیان میکند.
چرا پیتر آیزنمن به ایران دعوت شد؟ زمستان دو سال پیش، فصلنامه همشهری معماری که آن شماره خود را به آثار این معمار بزرگ اختصاص داد، از من دعوت به انجام گفتوگویی اختصاصی با پیتر آیزنمن کرد. آن روز که به دفتر وی در نیویورک رفتم، در حین گفتوگویمان به من گفت: «یکی از آرزوهای دیرینهام این است که روزی به ایران بروم و اصفهان را از نزدیک ببینم.» برایم از میدان نقش جهان گفت و از مسجد امام، از شیراز و کتابهایی که از ایران خوانده بود. هفتهها بعد که گفتوگویم با او در ایران چاپ شد، اشتیاقی را در ایران دیدم، و آن زمان بود که دریافتم عشق و علاقه او به ایران یکسویه نیست. اما ورای نقد و انتقادهای بجا (یا نابجا)، چطور ممکن است حضور و سخنرانی یک معمار که آثار وی هماکنون در دانشگاههای ایران تدریس میشود، برای کشورمان تبعات منفی داشته باشد؟
اصول و مبانی فکری آیزنمن پیچیدهتر از آن است که بتوان آنرا بهقول سرمقالهنویس یک روزنامه منتقد، «مادیگرا» یا «پوچگرا» نامید. در واقع، این نگرشی کاملا وارونه به فلسفه فکری آیزنمن و اصول پایهای معماری معاصر است. واقعیت آن است که در میان بزرگان معماری معاصر جهان، هیچ معماری بیش از پیتر آیزنمن، برای بازگشت معماری به اصول پایهای و ریشهای خود تلاش نکرده است. و اما در پایان، میگفتند ایرانیان میهماننوازترین مردم عالماند. چرا دعوت سفر این معلم و دانشمند بزرگ به ایران را پس گرفتیم؟ پویایی و پیشرفت تمدنها در گرو انعطافپذیری، تکامل و تطبیق آنها با تغییر و تحولات زمانشان است. اگر واقعا به اصول و مبانی فکری خود اطمینان داریم، چرا از گفتوگو یا شنیدن سخن دیگران تمایلی نداریم؟ اینکه بخواهیم هر رویکرد، نگاه و سخنی را که گمان میبریم با برداشتهای شخصیمان از دین، اصول اخلاقی یا سیاسی مغایر است، نشنیده بگیریم، نهایتا به تقویت فرهنگ کشورمان خدمتی نکرده ایم.
↑ برگرفته از روزنامه شرق (شماره ۲۰۱۷، ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۳)
بهتون تبریک میگم …دموکراسی به معنی واقعی رو تحقق بخشیدین
درستش هم همینه که همه نظراتشون رو بگن و قضاوت با خواننده باشه
هرکسی که متعصبه احمقه.