پیتر آیزنمن کیست و چرا به ایران اسلامی دعوت میشود؟
عبدالحمید نقرهکار
ایدئولوژیهای سیاسی دارای یک پیشزمینه فرهنگیـهنری، یا بهطور کلی، یک جهانبینی، انسانشناسی، زیباییشناسی و فلسفه هنر پشتیبان و حامی هستند که توجیهکننده سیاستها و برنامههای آنهاست. پیتر آیزنمن و امثال او، از معمارانی هستند که از ابعاد فوق، بهویژه در فلسفه هنر، جزو شکاکان و ساختارشکنان بوده و هر نوع باور و معیار ثابتی را در نظر و عمل نفی میکنند، یعنی در حوزه زیباییشناسی و فلسفه هنر (بر خلاف حکمت هنر اسلامی)، به هر نوع باور بینشی (هستیشناسی) یا گرایشهای ارزشی (حلال و حرام عملی) کفر میورزند. به عنوان نمونه، او میگوید اگر معیار و ایده امروز خود را برای طراحی یک خانه مطلوب، فردا کاملا تغییر نداده و ساختارزدایی نکنم، من انسان نیستم، یعنی من از خود و مخاطبانم هیچ دریافت ثابت و روشنی ندارم، و هیچ جهت و غایت مشخص تکاملی را برای خود و انسانهای مخاطب قائل نیستم؛ یعنی وی برای خود و مخاطبان، چه از بعد نظری (هستیشناسی) و چه از بعد عملی (ارزشهای اخلاقی و احکام حلال و حرام)، هیچ نوع معیار و اصل ثابتی قائل نیست و نیات و ایدههای خود و نیازهای مخاطبان را تابع هیچ بینش و ارزش ثابتی نمیداند.
در این رویکرد، او علاوه بر آنکه عالم را در عالم دنیا محدود میکند و خود و سایر انسانها را در بعد مادی و حیوانی محصور میکند، موجب ازخودبیگانگی و مسخ فطرت الهی و روح تعالیجوی خود و سایر انسانها میشود و فلسفه هنر پوچگرا (نهیلیستی) و هرج و مرجطلب (آنارشیستی)، نتیجه اجتنابناپذیر چنین انسانشناسی است. در این رویکرد عملا به صاحبان زر و زور و تزویر نیز این مجوز را میدهند که بر مبنای گرایشات حیوانی و اشباعناپذیر خود، هر نوع فساد و جنایتی را روا دارند و هر کاری مجاز شمرده میشود و هیچ معیار و داوری نیز برای ارزیابی و نقد اعمال و آثار حاکمان مستکبر ارائه نمیکنند. این اندیشه به بهانه نظریه داروین، پیروی بیچون و چرا از نفس اماره (لیبرالیسم) در انسانشناسی و ماکیاولیسم شیطانی و سیاسی استکبار جهانی را در سلطه امپریالیستی آن بر جهان، توجیه فلسفیـهنری میکند.
در این اندیشه همه اجزا و عناصر عالم دنیا از جمله انسانی که حیوان تعریف شده، در حال تغییر و دگرگونی مادی بوده و در جبر مجموع عناصر محیطی و شرایط زمانی و مکانی قرار میگیرد. این اندیشه با نفی روح الهی انسان و فلسفه معاد، برای انسانها سرنوشتی جز پیری و مرگ، برای جامعه جز تنازع و جنگ و برای لذتجویی و زیبایی، جز شهوت و غضب و برای حاکمان جز سلطه (زر و زور و تزویر) نمیشناسد و از چیزی دفاع نمیکند. این رویکرد همان گرایش شیطانی است که از فطرت الهی و روح جاویدان انسانها، اظهار بیخبری میکند و خلقت آدم را تنها به خاک نسبت میدهد و ملعون خداوند است تا روز قیامت. در این رویکرد که بیخبر از نفس عقلانی و نفس روحانی انسانهاست، در فلسفه هنر، با پیروی از سامریهای بتساز، گوسالههای زرین و بتهای فریبنده را به نام آثار معماری میسازند و شهرهای ما را که باید شهر امن (بلد امین)، شهر پاک (بلد طیب) و شهر یاد خدا (ذکر الله) باشد، از ساختمانهای ظاهرفریب و هیولاهای نامانوس، بیمعنا و رهزن پر کردهاند.
در یک کلام، آیزنمن و امثال او، بتسازان معاصر در حرفه معماریاند. بیجهت نیست که اغلب بهنوعی وابسته به جریانهای صهیونیستی فراماسونری و استکباری (غربی، عبری و عربی) بوده و توسط رسانههای آنها بهشدت تشویق و تبلیغ میشوند. بیسبب نیست که طرح توسعه خانه خدا (بیتالله الحرام) توسط حاکمان سرسپرده عرب به امثال آنها واگذار میشود تا اصالتزدایی کنند و به قلب بیداری اسلامی، یعنی ایران انقلابی دعوت میشوند تا فرهنگزدایی کنند.
معرفی، تبلیغ و تشویق این بتسازان معاصر، خودآگاه یا ناخودآگاه، نوعی تهاجم و شبیخون فرهنگی در حوزه فلسفه هنر و معماری است. مکتب اسلام، انسان را دارای دو بعد مادی و روحانی میشناسد، از بعد مادی، انسانی موجودی است متنوع و متغیر و وابسته به مجموع شرایط زمانی و مکانی، آنچنان که امثال آیزنمن میگویند، ولی از بعد روحی، انسان دارای فطرت الهی است، از خداست و به سوی خداست، بنابراین گرایش ذاتی به حقیقتی ازلی و ابدی، غیرقابل تبدیل و تحویل دارد و حقیقت بالقوه و جاودان انسان، این بعد او است.
خداوند خود را با یکصد صفت حسن در قرآن معرفی کرده است، یعنی معیارها و ارزشهای اصیل، ثابت و تعالیبخش انسان در حوزه نظر و عمل، صفات ذاتی و فعلی خداوند است. آدمشدن انسان در گرو ایمان و عمل، مبتنی بر این صفات است. بنابراین در یک کلام میتوان گفت در فرهنگ غربی، بعد از شکاکیت یونان باستان و شکاکیت بعد از قرون وسطی، اکنون سومین دوران اوج شکاکیت است. این شکاکیت به دلیل انحرافات مسیحیت کلیسایی از وحی معصومانه و رویکرد مادیگرای فرهنگ غربی به عالم و آدم است و محروم کردن خود از وحی خطاناپذیر و تحریف ناشده قرآن و سنت معصومین(س). معجزه انقلاب اسلامی و نقش پیامبرگونه حضرت امام(ره)، تاریخ فرهنگی جهان را دگرگون کرد، بیداری اسلامی، یک رسالت تاریخی و جهانی است، قرن بیستویک قرن بیداری اسلامی است، علما، دانشمندان و هنرمندان ما باید با درک چنین مسؤولیتی، رسالت تاریخی خود را در مقابل تهاجم و شبیخون فرهنگی غرب که جهان را به فساد و خونریزی کشیده است، با یک جهاد علمی و انقلابی اعمال کنند.
بانیان چنین دعوتی، اگر نیت خیری دارند، میتوانستند نظرات و آثار امثال آیزنمن را توسط خبرگان فرهنگی و حرفهای به ارزیابی و نقد بگذارند یا حداقل در میزگردی نظرات و آثار چنین افراد فرمالیست و بتسازی را به بحث و نقد بکشانند. ما مصرانه از مسؤولان میخواهیم از ورود سربازان شبیخون فرهنگی و هنری دشمن جلوگیری کنند و از صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران میخواهیم فلسفه هنر پوچگرا و اصالتستیز آنها را توسط خبرگان هنر و معماری به ارزیابی و نقد بگذارد.
↑ روزنامه وطن امروز (شماره ۱۳۰۵، ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۳)
چه بگوییم که گاهی سکوت بیش از تمام واژه ها حرف میزند…