از چاله درآمدیم و در چاه شدیم!
ترانه یلدا
مدتی پیش به مناسبت روز معمار مراسمی در نوع خود بیسابقه، به دعوت آقای دکتر آخوندی، وزیر راهوشهرسازی و با حضور سه معاون وی، در خانه قدیمی وارطان- معمار معروف دهههای ۳۰ و ۴۰ – برگزار شد که در آن صد معمار فعال شهر تهران دعوت شده بودند تا برای اولینبار در مکانی اهدا شده برای گفتوگوی آینده معماران حضور به هم رسانند. دکتر سعید ایزدی، مدیرعامل شرکت عمران و بهسازی و بانی این پروژه، معتقد بود با احیای این فضا و ایجاد محیطی برای همافزایی، وضع معماری و شهرسازی مملکت هم بهتر میشود. اما صحبتهایی که در آنجا بیان شد مرا کمی ترساند. بهویژه آنکه دکتر حامد مظاهریان، معاون محترم وزیر در امور نظام مهندسی، خود مطلب را باز نکردند و گذاشتند این پیشنهادات جدید را معماران جوان مطرح و بازگو کنند؛ بنابراین، این حقیر لازم دیدم مته و خشخاش را یادآور شوم مبادا این بنا پایهاش کج گذاشته شود!
خبر اصلی و نگرانکننده تأسیس دبیرخانه دائمی مسابقات معماری و شهرسازی و دوسالانه معماری در بطن نظام دولتی بود. در بروشور نهاد پیشنهادی، به وضوح و با حروف درشت چنین آمده است: «ضروری است از این تاریخ تمام مسابقات کشور در دبیرخانه دائمی ثبت گردد که در صورت تأیید، مجوز استفاده از نشان دبیرخانه برای درج در فراخوان مسابقه به مدیر یا برگزارکننده آن اعطا میگردد». سؤال این است: چرا ناگهان ورود دولت به فعالیتهای صنف معمار به قصد کنترل و آن هم با سایهای چنین سنگین است؟ باید گفت اگرچه دلیل این کار تشتت و نابسامانی موجود در روابط میان معماران با یکدیگر و ناتوانی صنف در نظمبخشیدن به این نابسامانیها بوده است، اما این نباید باعث شود امری که همیشه تا به امروز در خارج از حیطه اقتدار دولتی اتفاق میافتاده، زین پس منتظر تأیید و مجوز و نشان دولت بنشیند! بلکه صنف باید به خود آید، این گام را زنگ خطری تلقی کند و به اصلاح روابط داخلی خود بپردازد!
متأسفانه با اینکه ما معماران خیلی ادعایمان میشود، ولی هم نتیجه کارمان در ترکیب بینظم در و دیوار شهرهامان مشهود است، هم عدمکارایی و فقدان اتحاد و قانون در درون حرفهمان موج میزند. بیشتر معماران شخص خود را تنها نماینده عقل و سلیقه و قدرت بازار میانگارند. مرجع آنها به جای نهادهای صنفی چندگانه معماران، دولت و شهرداریها هستند. برای گرفتن کار و مجوز از کارفرمایان و مدیران شهری غیرحرفهای و ناوارد، خود را به هر آب و آتشی میزنند و هر حقی را حاضرند باطل جلوه دهند. همدیگر را دوست ندارند و اتفاقا آنها که خود را به لحاظ ارشدبودن محقتر میدانند، تکروی و خودرایی بیشتری از خود نشان میدهند، اعتلای کیفیت و اصلاح سلایق نسل جدید معمار را وظیفه خود نمیدانند و مسئلهای موهوم و مهآلود به نام «خلاقیت» که معلوم نیست از کجا باید به معمار متشتت امروز ما وحی شود تنها دغدغه و دلیلشان برای کنارکشیدن از جمع معماران است. ماشاءالله وضع همهشان هم برخلاف غرغرها، خوب و مرفه است.
البته شایسته این است که مشکلات مسئولیتپذیری صنف را به درون خود آن ببریم تا به عرصه عمومی روزنامهها. اما این صفات علت ریشهای مصائب بعدی است…
ریشه این ضعفها و بیاخلاقیها بدون شک از سرِ قدرت و توانایی نیست. با وجود اینکه جمعی از معماران حرفهای باسابقه (و نیز معماران جوان فعالتر و احیانا خوشفکرتر اما بیتجربهتر)، سالهاست برای روی پا نگهداشتن تشکلهای صنفی متعدد موجود و دائم التکثر- لااقل از وقتشان- مایه میگذارند و سعی دارند اقتداری از سوی حرفه را جایگزین این تشتت و بیقانونی در حوزه معماری و شهرسازی سازند، اما باید قبول کنیم که موفقیت چندانی بهدست نیاوردهاند.؛ زیرا تکروی و خودمحوری روحیه غالب بر جامعه حرفهای بوده است. بسیاری از تصمیمات در مقیاس شهر بدون مشورت با معماران توانا صورت میگیرد. آنها هم که طرف مشورت قرار میگیرند متأسفانه تسلیم اراده جو نامتعادل بساز و بفروشی حاکم بر شهر هستند. با افسوس و دریغ شاهد این واقعیت میشویم که معماران جوان از بیاخلاقی بزرگترها ضربه میخورند؛بزرگترهایی که بدون ذرهای ملاحظه، پس از انجام داوری رسمی مسابقات معماری خود طراحی موضوع مسابقه را برعهده میگیرند و به جلو میبرند. آنان سپس شکایت خود را نزد دولت میبرند و نه نزد صنفی که خود در نهادسازی آن مشارکت داشتهاند؛ زیرا خود را باور ندارند و دستآخر نتیجه این میشود که مسابقات معماری باید از این به بعد از دولت مجوز بگیرند، درحالیکه تاکنون در بر این پاشنه نمیچرخیده است.
شاید مقایسهای با رویههای صنفی طراحان گرافیک بیمورد نباشد. آن انجمن که ۲۰ سال پیش توسط بزرگانی چون مرتضی ممیز، قباد شیوا و ابراهیم حقیقی به راه افتاد، توانست با کمک ارگانهای دولتی بهعنوان حامی، دوسالانه طراحی گرافیک را بهراه بیندازد و همواره غیردولتی، مستقل و صنفی عمل کرد. در دوره دولت سابق هم یکی، دو دوره دوسالانه را برگزار نکردند تا ماهیت غیردولتی خود را مخدوش نکنند حال چرا ما معماران نباید چنین باشیم؟
تا امروز، هر مجله حرفهای- تخصصی معماری توانسته است برای خودش مسابقه برگزار کند، بیآنکه دولت و ملت، با بضاعت کمش در تشخیص و تثبیت کیفیات در حوزه حرفهای معماری و شهر، بخواهد در کار آن مجله دخالت کند و کیفیت کار آن مسابقه را تأیید بکند یا نکند. اصل بر این بوده که اگر آن مجله خود در صحنه معماری بهطور مستقل و در حیطه بخش خصوصی کار میکند، چرا باید از دولت برای دادن جایزه اجازه بگیرد؟ اکنون نیز مسئله اصلی این بوده که بزرگان بیاخلاقی میکنند! خوب این که با پنهانشدن پشتصحنه و محتسب حل نمیشود! حتی خود آقای وزیر که جمعه از دور این اعتراض را شنید به معاونش گفته بوده این حرف درست است و این جریان نباید دولتی شود، بلکه باید با کمکهای مادی و معنوی دولت، از قبیل همین حرکت شایسته ایجاد خانه معمار! اما توسط خود معماران و بهطورمستقل، به جلو برده شود. شاید بهتر باشد در ریشه این بیاخلاقیهای بزرگان بیشتر دقیق شویم و در درون نهادهای صنفیمان به حل تعارضات و کجرویها بپردازیم. یاد بگیریم که بهموقع زبان به انتقاد بگشاییم و بیاخلاقیها را نپذیریم. کمی روراستتر باشیم. تنها در این صورت است که اقتدارِ بازیافته صنف برقرار و مستقر و باعث خواهد شد دوستان جرئت نکنند تا این حد رفتار کنند که جوانان علاقهمند به هرجایی پناه ببرند.
↑ برگرفته از روزنامه شرق، شماره ۲۲۹۴، پنجشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۴
به نکات خیلی خوب و ظریفی اشاره کردین.ممنون