چرا از خاکستر یازده سپتامبر، ققنوس دیگری جان نگرفت؟
نشید نبیان
اگر به تاریخ اسکان رسمی و شهرنشینی بنگریم، در حالت ایدهآل، شهرها بهسان یک مکانیزم زنده و سختجان، همواره پس از فجایع تمامعیار، همچون ققنوس، از خاکستر فاجعه، به نحوی از انحا، از نو احیا شدهاند. حال، این دوباره جانگرفتن، یا در عالم مثال و در حافظه مشترک شهرنشینان، بهصورت حکایتهای اسطورهای اتفاق میافتد، یا اینکه در عالم واقع، بر خاکستر شهر نابودشده، شهری نو بنا میشود.
شهر اِلِکی (Helike)، از شهرهای یونان باستان، بنابر تحقیقات باستانشناسی و اکتشافات انجامشده در بقایای کشفشده آن، در زمستان سال ۳۷۳ پیش از میلاد مسیح، بهواسطه یک سونامی تمامعیار، کاملا ویران شده و به زیر آب فرو میرود. گروهی از محققان، آرمانشهر اسطورهای گمشده آتلانتیس را که در دو کتاب از سهگانه دیالوگهای افلاطون به آن اشاره شده است، الگوبرداریشده از این فاجعه شهری میدانند. قرنها پس از تولد دوباره اسطوره شهر گمشده در خاطره جمعی عصر باستان، آرمانشهرهای رنسانسی چون آتلانتیس جدید فرانسیس بیکن و یوتوپیای توماس مور متولد میشوند.
زمانی که جنگ جهانی دوم در ۸ می سال ۱۹۴۵ خاتمه مییابد، عملا از شهر برلین چیزی بهجز تلی از خاک باقی نمانده است. در حملات هوایی نیروهای متفقین در دو سال آخر جنگ، برلین هدف اصابت بیش از ۶۵ هزار تن مواد منفجره قرار میگیرد، و در زمان ورود متفقین، نیمی از خانههای شهر کاملا ویران شدهاند و یکسوم دیگر نیز با وجود اینکه هنوز سرپا ایستادهاند، شرایط قابل زیستی ندارند. گزارش شاهدان عینی حاکی از آن است که حدود ۱۶ کیلومترمربع از شهر کاملا تبدیل به آوار شده است. فارغ از اینکه در دهههای پس از جنگ، و بهویژه، در دوران جنگ سرد و دوپارهشدن شهر، برلین همچنان در شرایط بحرانزده بود، و به نظر بسیاری از منتقدان برنامهریزی و طراحی شهری، چندین دهه، عرصه بحران و تقابل تمدنهای متضاد بودن شهر، موجبات نوعی شهریت ناهمگن را برای برلین ایجاد کرده است، به هرحال، برلین امروز شهری است که در چندین دهه از خاکستر برخاسته، و خوب یا بد، از نو متولد شده است.
از ۸ تا ۱۰ اکتبر سال ۱۸۷۱، شهر شیکاگو در دام آتشی عظیم میسوزد. ۹ کیلومترمربع از شهر، شامل بخش بزرگی از مرکز تجاریـاقتصادی شهر که ساختمانهایی از سازه چوبی دارند، کاملا ویران، و بیش از ۱۰۰ هزار نفر از ساکنان شهر بیخانمان میشوند. برآورد میزان تخریب شهر به قیمت آن روز، حدود ۲۲۲ میلیون دلار میشد که در آن زمان، معادل یکسوم ارزش خالص زیرساختها و ساختمانهای موجود در شهر بود. بازسازی شهر تقریبا بلافاصله شروع میشود. پاتر پالمر، تاجر و ملاک بزرگ شهر که آتشسوزی، ساختمان هتل جدید و ۳۲ ساختمان دیگر از مجموعه او را بهطور کامل تخریب کرده بود، بلافاصله شروع به تهیه بودجه مورد نیاز برای بازسازی مستغلات مجموعه میکند و بر مبنای اعتبارات شخصی خود، سه میلیون دلار برای شروع بازسازی تدارک میبیند. بعضی از روایتها حاکی از آن است که آجرهای ساختمانهای قدیمی هنوز از حرارت آتش گرم بودند و کارگران آنها را برای استفاده در پروژههای جدید جمع میکردند. در ۱۳ اکتبر، یعنی فقط چهار روز پس از اطفای آتش، جوناتان اسکامون، تاجر مطرح دیگر شیکاگو، شروع عملیات ساختمانی یک آپارتمان اداری را اعلان عمومی میکند، و سرقفلی تمام واحدهای ساختمان بلافاصله پیشخرید میشوند.
تا اکتبر سال ۱۸۷۲، مجموعه ساختمانهایی با ارزش تقریبی ۵۰ میلیون دلار، در شیکاگو ساخته شدهاند. از سال ۱۸۷۲ تا ۱۸۷۹، ۱۰ هزار جواز ساختمانی از سوی ارگانهای دولتی صادر شده است، و از سال ۱۸۷۱ تا ۱۸۹۱، نهایتا ۳۱۶ میلیون دلار در صنعت ساختوساز شهر سرمایهگذاری میشود. در سال ۱۸۷۳، با وجود اینکه کشور با بحران اقتصادی شدیدی دستوپنجه نرم میکند، شیکاگو تولد دوباره خود را با میزبانی اکسپو ملی آن سال جشن میگیرد. ۲۰ سال بازسازی شیکاگو، عرصه مناسبی است برای پیشرفتهای تکنولوژیک صنعت ساختمان، و مشخصا، اسکلت فلزی. در این بستر پویا، سبک شیکاگو در حوزه بلندمرتبهسازی متولد میشود و معمارانی چون ویلیام جنی، لویی سالیوان، دانیال برنهام و جان روت، در بحبوحه این موج عظیم ساختوساز، فرصتهای طلایی را برای تدوین ضوابط و عرفهای سبک شیکاگو، از طریق طراحی و ساخت مجموعهای از ساختمانهای بلندمرتبه تجاریـاداری پیدا میکنند. پارادایمهای تستشده سبک شیکاگو، در ادوار بعدی، شکلدهنده ریخت شهری بسیاری از کلانشهرهای آمریکایی، و موثرترین فاکتور درگیر در نظام خط آسمان این شهرهاست.
برلین و شیکاگو دو مثال از صدها مثال تاریخ معاصر از چندوچون بازسازی شهرها پس از فجایع ویرانگر هستند، اما بازسازی سایت ساختمانهای تجارت جهانی در منهتن، پس از وقایع ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱، از این قاعده مستثناست. ۱۴ سال از این واقعه میگذرد. بر اساس طرح جامع، شش برج، مجموعه یادبود، موزه، پایانه حملونقل عمومی، پارکینگ، پارک شهری و کلیسا، سایت تجارت جهانی را شکل خواهند داد. به غیر از یکی از برجها ـ برج شماره ۵ ـ که ساخت آن تا پیداکردن مجموعه استفادهکننده متوقف شده است، احداث مابقی پروژهها یا به اتمام رسیده است یا در دو تا سه سال آینده تکمیل میشوند. در این ۱۴ سال، همه فاکتورها برای جریانسازی این پروژه مهیا بود، اما پروژه جریانساز نشد.
بازسازی سایت تجارت جهانی نهایتا به اهداف کمی خود خواهد رسید و سطوح مشخصشده در برنامه فیزیکی خود را به سطوح قابل فروش یا عرصههای شهری اضافه خواهد کرد، اما به لحاظ تاثیرگذاری بر روند بهروزرسانی گفتمان معماری و شهرسازی، این پروژه، یک پروژه بازنده است! سوال این است که چرا این ۱۴ سال بازسازی که بستر بخش عظیمی از چانهزنیهای حادثشده در عرصه عمومی بوده ـ از گفتمانهای احساسی و ملیگرایانه و عامهپسند تا گمانهزنیهای اقتصادی در حوزه بازار املاک و مستغلات، تا بحث و جدلهای پرشور روشنفکری در عرصههای آکادمیک ـ نتوانسته است موجبات تولد حرکتی تاثیرگذار برای دیسیپلین معماری را فراهم آورد. چه مشخصهای از شرایط زمان حال موجب میشود چنین پروژه خوشپتانسیلی در ایجاد و شکلدهی به جریانهای فکری دوران خود ناموفق باشد؟
به نظر میرسد در دوران معاصر، معماری از حوزه تخصصی متمرکز بر ایجاد کیفیتهای فضامند برای فعالیتهایی که در فضا اتفاق میافتد، به حوزه تخصصی متمرکز بر تضمین بازگشت سرمایه اولیه سرمایهگذاران تغییر ماهیت داده است. این موضوع بعضا نتیجه تغییر اصولی در شرایط بازار املاک و مستغلات جهانی است؛ در قرن بیستم، نسبت قیمت عرصههای شهری به ارزش بهروز اعیانی بناشده بر این عرصهها، بهگونهای بود که معماری امکان ایجاد ارزش افزوده از طریق تاثیرگذاری بر اعیانی را داشت. در عصر حاضر، با افزایش قیمت زمین، و در نتیجه، حداکثریشدن قدرالسهم ارزش عرصه در قیمت تمامشده اعیانی، عملا حوزه تصمیمگیریهای معمارانه، بسیار محدود و متاثر از منطق بازار املاک و مستغلات است.
تغییر دینامیک ایجادشده در مدل اقتصادی معماری و صنعت ساختوساز، تاثیرات نهادینهای بر عاملیت معماران میگذارد، و چندوچون تعامل دیسیپلین معماری با نظام اقتصادمحور ساختوساز در کلانشهرها، آینده نزدیک حرفه و رشته معماری را رقم خواهد زد. دو سناریو را در این راستا میتوان بررسی کرد: در سناریوی اول، معماران راهحل مناسبی در بازتعریف جایگاه حرفهای خود در این دیالوگ نمییابند، و عملا موضوعیت سرویسهای حرفهای رشته معماری بهتدریج از بین خواهد رفت و با تخصصهای دیگر جایگزین خواهد شد. در سناریوی دوم، معماران خدمات تخصصی خود را با توجه به شرایط جدید بازتعریف میکنند و عاملیتهای جدیدی را برای خود به وجود میآورند. اینکه کدام سناریو آینده کالبدی کلانشهرها را رقم خواهد زد، سوالی است که نیاز به تحقیق و تفحص دقیق و تصمیمگیریهای آگاهانه مبتنی بر آن خواهد داشت.
↑ برگرفته از روزنامه شرق (شماره ۲۴۰۱، ۲۸ شهریور ۱۳۹۴)