درآمدی بر معماری ژاپن
به کوشش مرتضی نیکفطرت و حسام عشقی صنعتی
ناشر: کتاب فکر نو
تاریخ نشر: ۱۴۰۰ (چاپ نخست)
تعداد صفحات: ۳۶۸ صفحه
قیمت: ۱۲۰،۰۰۰ تومان
فهرست
معاصر
ـ در جستجوی دانش و پیامدهای آن / مرتضی نیکفطرت، حسام عشقی صنعتی
ـ زایش و مرگ مدرنیته در تلاقی لوح سپید هیروشیما و صفحه نقرهای تینیان / احسان حنیف
ـ معماری مدرن ژاپن؛ از آغاز تا به امروز / حسام عشقیصنعتی، مرتضی نیکفطرت
ـ قهرمان تنهای مدرنیسم؛ ظهور باشو در کالبد انسان قرن بیستم (کارلو اسکارپا) / نیما حقوقینیا، حمید ترابی
ـ از شیفتگی تا معماری؛ روایتی در باب تاثیر ژاپن بر زندگی رایت / نیما حقوقینیا، شادی حامدباغی
ـ کنزو تانگه و گفتمان شرقیجهانی / محیا صادقیپور
ـ کیشو کوروکاوا؛ از متابولیسم تا همزیستی در عصر حیات / رضا جمنژاد
ـ آراتا ایسوزاکی؛ معماری بدون سبک / سپیده برزگر
ـ فومیهیکو ماکی / سپیده برزگر
ـ شین تاکاماتسو؛ خلق معماری زیبا / سپیده پیامیآزاد، هما ذاکری
ـ تادائو آندو: چگونه معماری را آموختم / مرتضی نیکفطرت، بهرنگ دریای لعل
ـ تادائو آندو، انتزاع سنت و مدرنیسم / پدرام علیبیکی
ـ شیگرو بن: شوالیه شرایط بحران / حسام عشقی صنعتی
ـ تویو ایتو؛ تحقق فانتزیها / حسام عشقی صنعتی
ـ معماری آینده، کنگو کوما / محمد سیمری
ـ کنگو کوما؛ معماری از جنس دستان ما / حمید شاهی
ـ ریوئه نیشیزاوا؛ پیچیدگی در سادگی / شیرین محمدحسینزاده
ـ سوفوجیموتو؛ آغازگر فصلی نو در معماری ژاپن / پگاه روشن
ـ معماری آزاد؛ جونیا ایشیگامی / معین زندی
ـ نسل جدید و چالش سطح / حسام عشقی صنعتی
سنت
ـ معماری و زیباییشناسی مردمان جزیره / سروش محمدپور
ـ بازتاب مفاهیم فلسفی و زیباییشناختی ژاپنی در معماری / فتانه اتباعی، مرتضی نیکفطرت
ـ معماری ذن، شعر فضا / سیامک پناهی، فرناز چراغیفر
ـ ماچییا؛ مروری بر خانههای شهری ژاپن / هما ذاکری، سپیده پیامیآزاد
ـ میکیو ناروسه؛ شهر و معماری در سینمای مدرن ژاپن / الهام اسفندیاریفرد
ـ لمس ژاپنی برای خانهات؛ عناصر اصلی طراحی در خانههای سنتی ژاپن / محمد گلشن
موخره
ـ روایت تضادها از سفری به ژاپن / علی اصغرزاده
ـ چگونه از تجربه ژاپن بیاموزیم / پویا خزائلی پارسا
پیشگفتار
در تاریخ معماری ژاپنی، حقیقت دیرینهای دیده میشود که تا زمان اتخاذ روشهای معماری غربی در قرن نوزدهم، حتی یک ساختمان سنگی در ژاپن ساخته نشده بود. حتی در قلعههای بیشمار و مستحکم ژاپن، به غیر از دیوار دفاعی که بنا بر روی آن ساخته میشد، همگی بناهایی چوبی بودند. دلیل این امر به ناتوانی ژاپنیها برای تقلید از بناهای سنگی و آجری چینی برنمیگردد. با درک این موضوع که ساختمانهای کمارتفاع چوبی، همانند مشابه سنگی آنها، در برابر زلزله مقاوم هستند، صرفا مردم یک جزیره دورافتاده و منزوی میتوانند در طول دوهزار سال، بر استفاده از یک ماده ساختمانی مثل چوب، برای سازههای باربر، اینچنین مصرانه متمرکز باشند، در واقع، برای چیزهایی که در حالت اصیل خود هستند. امروزه نیز روش زیباییشناختی باستانی ژاپنی بر اساس این اولویتها حاکم است.
سیر تکامل تفکر زیباییشناختی در سرزمین طلوع خورشید، جهانی از مقولههای بیمانند را در اصول متمایز درک زیباییشناختی و بررسی هنری میآفریند. در هیچ کشور دیگری بر روی زمین، حس زیباییشناختی و ارزشهای هنری قادر نبودند که ریشه محکمی در زندگی روزمره بدوانند. بیشک، رسالت تاریخی مردم ژاپن این است که از زیبایی و هنر تجلیل کنند. یکی از متمایزترین ویژگیهای فرهنگ ژاپنی و آگاهی زیباییشناختی، این است که آن قلمروهای بیان خلاق بشر که در فرهنگهای دیگر به حاشیه رانده شدهاند، اهمیت بسیاری در فرهنگ ژاپنی یافته و کانون بازتاب شدید زیباییشناختی و آفرینش هنری است. یک هنرمند ژاپنی روح زنده طبیعت را شناسایی کرده و به جان پذیرفته است. در این واکاوی، به بینشی برمیخوریم که ناشی از پالایش درونی هنرمند است که ستیزهگری را از روح ژاپنی میزداید، و در پی راهجستن به حقیقتی والا است، پالایشی درونی که در روح و روان ژاپنی جلوهگر شده است.
آراتا ایسوزاکی به نقل از پروفسور ماسائو مارویاما، به این نکته اشاره میکند که در تاریخ سیاسی ژاپن، بنادر این کشور سهبار در طول تاریخ، درهای خود را به انتخاب خود بر روی جهان گشودند. اولینبار در قرن شانزدهم، و با ورود مبلغان مسیحی پرتغالی گشوده شد. این اولین تماس ژاپن با تمدن غرب بود. قبل از ورود مبلغان، تنها رابطه بینالمللی ژاپن با چینیها بود، رابطهای که ده قرن قبل از آن آغاز شده بود. پنجاه سال پس از اولین گشودن بنادر به روی غربیها، ژاپنیها تصمیم گرفتند که مجددا بنادر خود را ببندند و خود را از بقیه جهان جدا کنند. به دلیل اینکه هزاران نفر در مدت زمان نسبتا کوتاهی، به دین مسیحیت گرویدند، حکومت شوگان از این موضوع واهمه داشت که تمدن غرب توانایی آنها را در کنترل مردم کاهش دهد. بنادر ژاپن دومینبار بعد از استقرار امپراتور میجی در نیمه دوم قرن نوزدهم، به روی جهان گشوده شد که معمولا از آن به آغاز مدرنیزاسیون ژاپن نام میبرند. همه سیستمهای اجتماعی ژاپن با شروع قانون اساسی در دوران امپراتوری میجی، اصلاح شدند تا با سیستمهای توسعهیافته در اروپای غربی سازگار شوند. فرهنگ ژاپنی نیز به طرز قابلتوجهی تحت تاثیر غربگرایی قرار گرفت. در حدود سال ۱۹۳۰، ژاپن مجددا به غرب پشت کرد و تا جنگ جهانی دوم، یک کشور کاملا بسته بود.
سومین بازگشایی بندرهای ژاپن در سال ۱۹۴۵، و پس از شکست در جنگ جهانی رخ داد. قانون اساسی مبتنی بر سیستم امپراتوری مورد تجدیدنظر قرار گرفت و به نهاد دموکراتیک تبدیل شد. ژاپن مجددا شروع به پذیرفتن جنبههای مختلف فرهنگ غربی کرد، و در درجه اول، تحت تاثیر ایالاتمتحده قرار گرفت. به نظر میرسد که در این مرحله، رابطه ژاپن با فرهنگهای غربی در امواجی متضاد، از پذیرش مشتاقانه تا طرد کامل رخ داده است، و این چرخه ورود فرهنگ چینی قبل از ورود مبلغان غربی، و باز و بستهشدن بنادر کشور به روی جهان، چندینبار تکرار شد. اگرچه ژاپنیها در ابتدا سیستمهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خارجی را دقیقا همانطور که بودند، چه چینی و چه غربی، اتخاذ کردند، اما با گذشت زمان، آنها این سیستمها را اصلاح کردند تا سنتهای ژاپنی خود را در آن لحاظ کنند. در دهه ۱۹۳۰، ژاپنیها احتمال میانجیگری موفقیتآمیز بین این دو را تشخیص دادند که سرانجام آن را بهعنوان هدف معماری خود اعلام کردند. ساختارهای مدرن مکعبی بر اساس اصول طراحی منطقی و کاربرد برخی از ظرافتهای سنتی و تزئینی ساخته و با سقفهای سبک شرقی پوشانده شدند، اگرچه طرفداران سبک امپراتوری از ویژگیهای معماری محلی یا بومی در مقابل ویژگیهای بینالمللی معماری مدرن که خاستگاه کشورها در آن قابلشناسایی نبودند، حمایت میکردند.
چند سال بعد، ژاپن با آلمان نازی متحد میشود و تعهد خود را نسبت به یک رژیم کاملا ناسیونالیستی نشان میدهد. بر خلاف معماران آلمانی، معماران ژاپنی به دلایل سیاسی و ایدئولوژیکی، از مرزهای کشور خارج نمیشوند و معماران باتعصب ژاپنی مصمم بودند تا راهی برای میانجیگری ماهرانه بین معماری سنتی و مدرن پیدا کنند. برونو تات، معمار آلمانی، به انگیزه آنها تحرک بخشید. وی در سال ۱۹۳۳، آلمان را به مقصد ژاپن ترک کرد و به تمجید از معماری ویلا کاتسورا در کیوتو پرداخت. او نشان داد که چگونه ساختار فضایی معماری سنتی ژاپن با معماری مدرن مقایسه میشود، و از کاتسورا بهعنوان یک بنای کلاسیک یاد کرد که با پارتنون رقابت میکند. بسیاری از معماران ژاپنی در تلاش برای ایجاد مبانی تئوری بودند که از طریق آن صرفا خواستار اوجگیری مدرنیسم نبودند، بلکه به دنبال همگرایی و ارتباط میان معماری سنتی ژاپن و مدرن بودند و در مرز بین آنها تلاش میکردند. سوتمی هوریگوچی، معمار ژاپنی اوایل قرن بیستم، از اولین مدافعان این ایدئولوژی بود، اما در طراحیهای خود، برای ادغام عجولانه عناصر دو معماری، تحت فشار قرار نگرفت؛ در عوض، او راهحلی را انتخاب کرد که اجازه میدهد معماری مورد علاقه او که به سبک سوکیا بود، با معماری مدرن اولیه در کنار هم زندگی کنند؛ و کنزو تانگه اولین معمار ژاپنی بود که صریحترین راهحل برای این مسئله را در اوایل دهه چهل میلادی مطرح کرد. او با برندهشدن در مسابقه معماری طراحی تالار فرهنگی ژاپن در بانگوک، به طرز ماهرانهای، معماری سنتی ژاپن را با معماری مدرن تلفیق کرد. سازماندهی فضایی این بنا بر اساس نظام ساخت معماری چوبی ژاپن بود. این پروژه منجر به توجه جهانی به معماری معاصر ژاپن، بعد از جنگ جهانی دوم بود که در نتیجه، برای سومینبار، بنادر ژاپنی بهسوی دنیا گشایش یافت.
بوتوند بوگنار، معمار آمریکایی و نویسنده کتاب «درآمدی بر معماری معاصر ژاپن، چالشها و توسعهها»، به وضعیت معماری معاصر ژاپن در دهه شصت میلادی پرداخته است. او کتابهای متعدی درباره معماری ژاپن به نگارش درآورده است. روندهای مختلف مورد بحث در این کتاب، موازی با تحولات بینالمللی معماری معاصر بود، و چرخه میانجیگری منحصربهفرد میان مدرنیسم و سنتگرایی، بهتازگی به پایان رسیده بود. رشد ناگهانی اقتصادی، گسترش شهری و رونق ساختوساز دهه شصت بیش از ده سال ادامه داشت تا اینکه شوک نفتی در اوایل دهه ۷۰ رخ داد، و در این دوره، آهنگ اصلی چرخه بعدی شکل گرفت. فنآوریهای نوین معماری که بهراحتی توسط ژاپنیها تسلط یافت، مستقیما در ایجاد امکانات جدید معماری (جنبش متابولیسم) اعمال شد. نیاز به کوتاهکردن زمان ساختوساز در شهرهای پرجمعیت ژاپن، همزمان با توسعه سریع همراه بود.
پیروان معماری معاصر ژاپن مجذوب مفاهیم سازشناپذیر آن هستند. در هیچ کجای دیگر، شاهد چنین راهحلهای نوآورانه، چنین پلانهای کوچک یا تجربهگرایی آزاد در اجرا نیستیم، و در هیچ کجای دیگر، اجزای معماری به این دقت، به ضروریترین ملزومات مورد استفاده قرار نگرفتهاند. معماری آوانگارد در سرزمین جزیره، غنی و متنوع است. این معماری پیشرو دربرگیرنده معماران خلاق و جریانساز فراوانی است. تویو ایتو از جمله معمارانی محسوب میشود که همواره در آثار خویش، در جستوجوی شیوههای نوین و تکنولوژی روزآمد برای پیوند میان تکنولوژی، طبیعت و معماری بوده است. او با منبع الهام قراردادن طبیعت، و با بهکارگیری تکنولوژی جدید، هم درصدد خلق فرمهای انتزاعی معماری است که کارکرد سازهای دارند، و هم دغدغه این را دارد تا سازههایی را طراحی کند که وجه زیباییشناسانه اثر را تقویت کنند. او بیانگر زبان معماری رویاگرایانهای است که سازه را نه بهعنوان یک عامل محدودکننده یا بازدارنده، بلکه بهمثابه یک جریان و پیوستار میبیند.
سوفوجیموتو، از دیگر معماران پیشرو، به بازگشت به گذشته، یعنی زمانی که چیزی به نام معماری نبود، تاکید بسیار دارد، و این طرز فکر را همواره در طراحی پروژههایش در نظر دارد. برای او، بازگشت به گذشته با درسگرفتن از طبیعت، و آمیختن آن با معماری معنا پیدا میکند. او در طرحهایش همواره درصدد است منظری طبیعی ایجاد کند که انسان همیشه با آن آشنا بوده است. او که در شهری کوهستانی و جنگلی بزرگ شده است، همیشه در طرحهایش میکوشد تا فضاهایی در میان درختان به وجود آورد که ساکنان آن در حین بالارفتن از آنها، مانند تپهای، در هر لحظه، فضایی با کاربرد جدیدی مناسب با نیازشان کشف میکنند، و این فضاها معماریای بینابین معماری و طبیعت را به وجود میآورند. رویکردهای رادیکال سجیما، او را به یکی از تاثیرگذارترین الگوهای حال حاضر، بهویژه در میان نسل جوان تبدیل کرده است. او مانند تویو ایتو علاقه دارد شفافیت را امتحان کرده تا مرز بین وجود فیزیکی و مجازی را کشف کند. در واقع، مضمون اصلی او، رابطه یک ساختمان با محیط پیرامون آن است که در آن، گذار موضوعی حیاتی است.
شیگرو بن که شخصیتی نسبتا کمحرف و تودار دارد، احتمالا خیرهکنندهترین شخصیت صحنه معماری امروز ژاپن است. او در نوشتارها و پروژههای اجتماعی خود علاقه یکسانی به سازه، زیباییشناسی و کانسپتهای فضایی نشان میدهد. این تادائو آندو بود که در حدود ۲۵ سال پیش، بدون توجه به مُدهای غالب، قاطعانه شروع به پیمودن مسیر خود کرد. او از اولین معماران ژاپنی بود که تاثیر قابلتوجهی بر معماری در سراسر جهان گذاشت. در نهایت، اگر بخواهیم سنت و فرهنگ شگفتانگیز و منحصربهفرد ژاپن را در شعر، با هایکوهای ماتسوئو باشو، در سینما، با آکیرا کوروساوا، و در نقاشی، با «یخ ترکخورده» مارویاما اوکیو نشان دهیم، در معماری نیز این امر را میتوان با آثار معمار نسل جوان این کشور، جونیا ایشیگامی به رخ کشید. این معمار جوان ژاپنی میتواند الگوی مناسبی برای دیگر معماران تازه فارغالتحصیلشده شرقی باشد که بدون تبعیت مطلق از فرآوردههای ذهنی و فرهنگی غرب، سعی در حفظ ریشههای فکری، و در عینحال، ارائه محصول فکری و هنری نو به دنیا دارد.
در دو دهه اخیر، معماری معاصر ژاپن از بالاترین تحسین بینالمللی برخوردار بوده است. امروزه، تعدادی از دستاندرکاران آن، نوآوران پیشرویی در دنیای معماری هستند. با اینوجود، معماری ژاپن همیشه با جریان اصلی بینالمللی، کمی متفاوت بوده است، زیرا سنت یکی از مولفههای رایج در این کشور است. از طرف دیگر، ژاپن بهطور سنتی، نسبت به تاثیرات بیرونی، دعوتپذیری زیادی را از خود نشان داده است. همانطور که در گذشته، ژاپنیها بسیاری از جنبههای فرهنگی چین را پذیرفته بودند و اغلب آنها را در این فرآیند پالایش میکردند (بهعنوان مثال، آیین بودیسم و تکنیکهای ساخت معبد، هنر نوشتن و مراسم چای)، و پس از جنگ جهانی دوم نیز از فرهنگ اروپا و امریکا مشتاقانه تاثیرات معماری را از بیرون پذیرفته و جذب کردهاند. اما چه چیزی باعث شده معماری ژاپن ـ و بهویژه، خانهها ـ تا این حد بینظیر باشد؟ این فقط ظرافت و نکتهبینی آنها نیست که طراحیشان را از سایرین متمایز میکند. معماری ژاپنی متنوع است، از طراحی ظریف و مینیمالیستی گرفته تا سازههای برجسته متشکل از اشکال بدیع هندسی که در عینحال از وحدت زیباییشناختی قوی و عملکرد هوشمندانهای برخوردار است.
ما نمیتوانیم در مورد معماری ژاپنی صحبت کنیم، بدون اینکه از مینیمالیسم سخن به میان آوریم، این دو تقریبا مترادف یکدیگر هستند. مینیمالیسم پس از جنگ جهانی دوم، در دنیای هنر غرب ریشه دواند، و واکنشی به دنیای هنری بود که از رونق افتاده و بسیار آکادمیک به نظر میرسید. با اینحال، طراحی ژاپنی مینیمالیسم را قرنها زودتر، یعنی از اوایل فرهنگ هیگاشیاما در قرن پانزدهم، نمایش داده بود. معماری ژاپنی با تبعیت از اصل زیباییشناختی وابی سابی که جهانبینی عمیقتری را بر اساس پذیرش گذرابودن و نقص نشان میدهد، همیشه اصالت و سادگی را به باورنکردنیترین روشها پرورش داده است. مطمئنا درک ژاپنیها از مینیمالیسم بالاتر از همگان است، اما این تمام چیزی نیست که طراحان ژاپنی روی میز میآورند. در محیط شهری متراکم توکیو و دیگر شهرهای ژاپن، فضا کم است. فضاهای کوچک، باقیمانده، زمینهای قناس یا فضاهای میانبافتی بین دو ساختمان، بسیار مورد استفاده مجدد قرار میگیرند. پت آرکیتکچر (Pet Architecture) اصطلاحی است که توسط آتلیه معروف طراحی ژاپنی، بُو وُو ابداع شد، و برای توصیف ساختمانهایی به کار رفت که در فضای باقیمانده شهرهای ژاپن جا داده شدهاند. این سایتهای عجیب محدودیتهای غیرمعمولی به وجود میآورند و فرمهای جالبتوجهی در ساختمان ایجاد میکنند. از برخی جهات، فرم نهایی محصولی از محدودیتها است. ساختمانها از کیفیت مینیاتوری برخوردار بوده و در پاسخ به محدودیتهای زمین، راهحلهای ابتکاری را اتخاذ میکنند. این میکرومعماریها بهعنوان یک همراه کوچک زیبا برای ساختمانهای اطراف که بافت شهر را تشکیل میدهند، ظاهر میشوند، از اینرو، این نام روی آنها گذاشته شده است.
در کنار سازههای مینیمال زیبا و طرحهای جانبی عجیب و غریب، خیابانهای ژاپن برخی از آوانگاردترین خانهها را در خود جای دادهاند. چرا مرزهای زیباییشناختی چنان شجاعانه درنوردیده میشوند و نه فقط توسط اَبَرثروتمندان، بلکه توسط طبقه متوسط نیز استفاده میشود؟ به نظر میرسد که این گرایش به نوآوری و خلاقیت، ناشی از کیفیت اقتصادی غیرمعمول بازار مسکن در ژاپن است. در حالیکه دنیای غرب افزایش تدریجی ارزش خانهها را پیشبینی میکند، عکس آن برای ژاپن صادق است: خانهها دقیقا مانند هر کالای مصرفی، مستهلک میشوند، و بهطور میانگین، پس از گذشت سی سال تخریب میشوند! در ژاپن تصور میشود که یخچال بتواند بیشتر از خانه عمر کند. از آنجا که خانههای غربی نه صرفا برای تکتک ساکنان، بلکه برای سلیقه عمومی خریداران آتی طراحی میشوند، سلیقه شخصی نمیتواند تعیین کننده باشد، اما همانطور که در ژاپن اتفاق میافتد، سلیقه نامتعارف و بیان شخصی کاملا حکمفرماست. در نهایت، شاید این همان چیزی باشد که ما را مجذوب معماری ژاپنی میکند: همنشینی سَبک زندگی سنتی و مدرن، شیوهای که هر دو بهطور طبیعی پذیرفته میشوند؛ و بدیهی است که این یک تنش، یا حلوفصل تنشی است که وضعیت جامعه ژاپن را که همواره در تلاش برای همزیستی مسالمتآمیز بین روح زمانه و سنت است، منعکس میکند.
ایده نگارش کتاب «درآمدی بر معماری ژاپن» زمانی به ذهنمان خطور کرد که شاهد حضور گفتمانی در عرصه محافل معماری در داخل کشور هستیم که با همکاری رسانههای غالب و تعدادی از معماران صاحبنام، مسیر فکری اندیشههای نظری معماری را به بیراهه هدایت میکنند، و کمبود منابع تئوریک با رویکردهای مختلف، بر این بحران ناشی از تزریق اندیشههای ایدئولوژیک دامن زده است. لذا در راستای مسئولیتهای اجتماعی خود اقدام به آمادهسازی مجموعه کتابهای اندیشههای تئوریک در معماری کردیم که اولین شماره آن به این کتاب اختصاص دارد. معماری ژاپن که نماد بارزی از برهمزدن مرزبندی دوگانه مبنی بر معماری بهمثابه یک اثر مفهومی، و معماری بهمثابه تجربه فضا است، در مسیر همگرایی بین این دو رویکرد قرار گرفته است. البته علاقهمندی فراوان معماران ایرانی به معماری ژاپنی، و نیز با توجه به اینکه معماران ژاپنی متعددی برنده معتبرترین جایزه معماری (پریتزکر) شدهاند، ما را تشویق به جمعآوری مجموعه مقالاتی پیرامون معماری ژاپن کرد. هدف این کتاب صرفا معرفی پروژههای معماری ژاپن نبوده، بلكه روند شکلگیری معماری معاصر ژاپن و فلسفه طراحی معماران ژاپنی، مقصود اصلی این مقالات بوده است. بیش از نود درصد مطالب مورد استفاده در این کتاب، از منابع اصلی بوده و قابل استفاده برای همه دانشجویان، اساتید و معماران حرفهای است.