برش «شرقی» از هستی
خوانش معماری ساختمان اداری «گروه صنعتی بهشهر»
محمدرسول موسیپور
بنای ساختمان اداری گروه صنعتی بهشهر قطعا از جمله موفقترین آثار اردلان در دوران حضور وی در ایران است. این اثر سال ۱۳۴۹ به سفارش مدیریت کارخانههای ریسندگی گروه صنعتی بهشهر توسط وی در زمینی واقع در خیابان سپهبد قرنی و به مساحت ۴۸۰۰ مترمربع طراحی شد و در سال ۱۳۵۲ مورد بهرهبرداری قرار گرفت. این بنا در سال ۱۳۸۳ توسط وزارت آموزشوپرورش خریداری و جهت استقرار این وزارتخانه مورد استفاده قرار گرفت، کاربری فعلی این بنا نیز وزارت آموزشوپرورش است. اما ساختمان اداری بهشهر از این منظر که جزو معدود آثار ساختهشدهای است که در واقع محصول تلاشی درجهت همگامکردن معماری ایران (با حفظ هویت شرقی آن) با روح جهانی معماری زمانه خود بوده و در یکدوره زمانی در یک سلسله آثار معماری با دغدغه هویت ایرانی جای میگیرد، همواره درخور توجه و تامل است.
برخلاف معماری پوستهای مبتذل زمان معمار که تمام مدرنیسم و مدرنبودن بنا در سطح نما به شکلی کاملا سطحی و فارغ از هرگونه فهم مدرنیسم رخ میداد و همینطور برخلاف معماری به همان اندازه مبتذل بعد از آنکه تلاشی سادهلوحانه و همانقدر سطحی در جهت بازگشت به سنتها بود، به نظر میرسد معماری اردلان چیزی بیشتر از صرفا پوستهای با رنگ و لعاب مدرنیستی و البته همزمان ایرانی، ارایه میدهد.
این بنا در بستری تقریبا مربعشکل به ابعاد ۶۶ در ۶۸ متر بنا شده و سازماندهی فضاها به این شکل است که فضاهای اداری در پنجطبقه دورتادور یک حیاط میانی سرسبز و پر از گیاه با آبنمایی در مرکز آن سازمان یافتهاند و پارکینگها و فضاهای تاسیساتی در دوطبقه زیر زمین جای گرفتهاند، فضاهای اداری در دولایه رو به حیاط میانی و خیابان طراحی شدهاند و تنها در لایه رو به خیابان تراز همکف ساختمان تعدادی واحد تجاری تعریف شده است. ورودی اصلی در شرق و ورودی پارکینگ در جنوب غربی بنا واقع شدهاند. نمای ساختمان متقارن و ریتمدار با تعداد زیادی پنجرههای عمودی و تماما از قطعات بتنی پیشساخته اجرا شده است.
نکته درخور تامل این است که خالیکردن حفرهای در دل این ساختمان اداری و درواقع نزدیکشدن اثر و شکل تودهگذاری، جانمایی آن، به الگوی رایج معماری گذشته مناطق خصوصا کویری ایران که امروزه بهنام الگوی حیاط مرکزی شناخته میشود، نه با هدف صرفا نزدیککردن پلان و کالبد یک ساختمان اداری قرنبیستم به پلان و کالبد یک کاروانسرای دوره صفوی، بوده بلکه تلاشی است در جهت «بازتعریف» یک ساختار، شکل و تجربه زیسته از زندگی اداری وارداتی آن زمان از جغرافیایی دیگر در جغرافیای جدید، بهواسطه نزدیکشدن به الگویی تاریخی از معماری ایران بهمثابه الگویی از «تفکر»، نگاه و تعریف یک جامعه در طول تاریخ از مسایل مختلف از جمله «انسان» و «زندگی».
به این معنا، حفرهای که در دل ساختمان اداری بهشهر قرار گرفته درواقع حفرهای در دل منطق و تعریف غربی از سیستم، کیفیت فضایی و تجربه زیسته کار اداری (در آن زمان) است؛ حفرهای در معنایی تمامقد «شرقی – ایرانی» که نهتنها از فقدان چیزی حکایت نمیکند و (تولید نشده)، بلکه بهعنوان قسمت «توپر» معنا و مفهوم اثر، خود تاکیدی است بر معنای پررنگ حضور «زندگی»، «نشاط»، «طبیعت» و «کرامت» در هر فعالیت انسانی نزد تفکر شرقی – ایرانی. از این جهت معماری ساختمان اداری بهشهر در عین اینکه نه طاق و قوس دارد و نه آجر بلکه از بتن لخت بهعنوان فرزند خلف معماری مدرن ساخته شده، اما درعینحال محصول نگاه شرقی و «ایرانی» است. همانطور که زبان به تعبیر هایدگر، بهمثابه برشی از هستی و محصول «شکل تفکر» و تفسیر یک جامعه از «هستی» است، معماری نیز بهمثابه بخش قابلتوجهی از «عینیت» زبان، درواقع نمود کالبدی تفکر و تفسیر یک جامعه از هستی و مسایل مختلف آن است. از این منظر، مساله اساسی درواقع «بازتعریف» و قرائت هرموضوع و مساله در نگاه شرقی به آن مساله است که در نهایت به محصول نهایی با قرابت هرچه بیشتر به آن «شکل تفکر» و درواقع بستر فکری جامعه مولد آن منجر خواهد شد. به این معنا به نظر میرسد مساله معماری در این بنا مساله عمیقتری تحت عنوان «تفکر ایرانی» است نه صرفا کالبدی از آجر و بتن و سیمان، تفکری که اساسا کالبد را تولید میکند، تفکری از جنس مسجد شیخلطفالله، خانه رسولیان، باغشاهزاده یا باغ فین.
↑ برگرفته از روزنامه شرق، شماره ۲۱۱۴، دوشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۳