گزارشی از نشست «معماری آلترناتیو؛ جریانهای موازی دانشگاه»
سیدیحیی اسلامی در ابتدا بین چهار مقوله واردات ایده، مونتاژ ایده، کلاژ ایده و تولید ایده تفاوت قائل شد و بیان داشت که امروز ما در یک جامعه مصرفی هستیم که ایدههای از قبل بهوجودآمده را مصرف میکند. وی بر پایه همین بستر، این پرسشها را مطرح کرد که هدف ما از آموزش چیست؟ معماری؟ پول درآوردن؟ بحث درباره رویکردهای جدید معماری؟ یا …؟ او به ضرورت «تولید» اشاره کرد و تاکید داشت که هدف دانشگاهها، تربیت معماری که در این بازار موفق بشود، نیست، چون بازار فعلی ما مسموم و مریض است و اینکه در چهار سال هم نمیتوان معمار شد. اسلامی با تفکیک دو مقوله «آموزش» و «یادگیری»، گفت آموزشگاه در فرصت کمی که دارد، شاید بتواند حداقلها را به دانشجویان آموزش دهد، اما در یادگیری، نقش دانشجو پررنگتر است.
الهام رضوی سخن خود را با ارائه روایتی از تاسیس کانون معماران معاصر شروع کرد؛ وی با دو تن دیگر، مرکز معماری ایران را در سال ۱۳۸۵ تاسیس کرد، اما بعد از شش سال احساس کرد نمیتواند از پتانسیلهای مرکز معماری استفاده کند. او معماری را قویترین ابزار «تغییر» و چون عاملی فرهنگی، موثر بر سیاست، شهر، خلاقیت، سینما، روانشناسی و خیلی مباحث دیگر دانست و تاسیس کانون، به بیان وی، محلی بود برای بررسی این پتانسیل و پرسشگری درباره آن. به گفته رضوی، این موسسه ادعا ندارد که اتفاق درستی است، اما در حد وسع خود تلاش میکند. او تحقق هدف چنین موسساتی را در گرو تداوم طولانیمدت دانست و با اشاره به اینکه رسالت ما، تلاش برای ساختن بخش نامعلوم آینده است، رویکردهای آموزشی کانون را «آموزش بومی» و «تولید دانش» بیان داشت.
کاوه بذرافکن از همان ابتدا، با اظهار شگفتی از برگزاری نشستی درباره آموزش معماری، در دانشگاه تهران، به نهادهای آموزش معماری در ایران ـ چه دانشگاه و چه موسسات دیگر ـ این انتقاد را وارد دانست که درهایشان را بستهاند و به حلقههایی در درون خود بسنده کردهاند. وی سه عامل «آموزش، حرفه و پژوهش» را موثر بر آموزش معماری دانست و به نقل از «کارل یاسپرس» در کتاب «ایده دانشگاه»، گفت مسئله دانشگاه، آموزش نیست، بلکه دو هدف دارد: «پژوهش» و «فرهنگسازی». بذرافکن در تلفیق دو نگاه مذکور، بستر آموزش معماری فعلی ایران را حرفه و پژوهش دانست و ذکر کرد که دانشگاه باید «مدرس حرفهمند و [آموزگار] پژوهشگر» داشته باشد. او به محدودیت مالی برای پژوهش هم اشاره کرد و با ذکر تاریخچهای از آموزش معماری در ایران و سپس فرانسه، اذعان کرد که وضعیت ما آنچنان هم در این سالها تغییر نکرده است و اینکه آموزش آلترناتیو باید از درون جامعه برخیزد.
محمدیاسر موسیپور بحث خودش را از تقابل حرفه و دیسیپلین شروع کرد. وی وظایف حرفهمند را در سه زمینه بیان کرد: عملکرد، زیبایی و استحکام. بر همین اساس، او آموزش حرفهمند را چندان بحثبرانگیز ندانست و گفت دانشگاه باید تکلیف خود را روشن سازد که میخواهد حرفهمند تربیت کند یا در زمینه دیسیپلین کار کند و تاکید کرد که اگر دانشگاه تلاش دارد افراد صاحب نگرش تربیت کند، باید این نکته را بپذیرد که نگرشهای مختلفی وجود دارد و نباید «ایدئولوژیک» باشد و تنها بر یک نگرش تاکید کند. موسیپور «آلترناتیو» را نگرشهایی که در برابر نگرشهای قدرتمندتر در اقلیت هستند، تعریف کرد و بر همین اساس، آموزش را چند نوع برشمرد: ایدئولوژیک، پاسخمحور و پرسشمحور. در آموزش نوع دوم، دانشگاه با اعلام رویکرد خودش، در کنار ذکر دیگر نگرشها، خود را از موضع ایدئولوژیک خارج میکند و در آموزش نوع سوم، آموزشگاه همه نگرشهای معماری را تدریس میکند. او سخن خود را با نقل روایتی از سقراط به پایان برد و گفت اگر قرار بر تولید ایده باشد، باید به جای ترویج یک نگرش، تفکر انتقادی را تقویت کنیم و شاید اولین مرحله این کار، روش سقراط باشد: «بدانیم که هیچ نمیدانیم».
سیدیحیی اسلامی در پاسخ به کاوه بذرافکن، مواضع وی را بسیار مصداقی دید و تاکید داشت که مسئله را اول از آموزش معماری شروع کنیم و سپس سراغ اینکه دانشگاه تهران، کانون و غیره چه میکند، برویم. وی در نهایت، با تفاوت قائل شدن میان نفی و نقد، گفتههای بذرافکن را چندان سازنده ندانست. او سپس در پاسخ به موسیپور گفت شاید تریبون مرکزی به افراد خاصی داده شود، اما افراد تریبونهای متفاوتی برای حرفزدن دارند که نباید تلاش کنیم تریبون مرکزی را از بین ببریم یا به دست آوریم. اسلامی همچنین گفت من فکر نمیکنم دانشگاه تهران، تریبون اصلی باشد» چرا که بزرگکردن [بیمورد] دانشگاه تهران است و در امتداد همان صحبت مرکزگرایی که انگار همه چیز باید از اینجا [دانشگاه تهران] شروع شود. موسیپور در واکنش تصریح کرد که بحث من درباره همه تریبونهاست؛ کسی که در پیامنور فلان هم درس میدهد، نباید ایدئولوژیک باشد.
سیدیحیی اسلامی در ادامه، با طبقهبندی آموزش به «ایدئولوژیک» و «ساختارزدا»، آموزش ساختارزدا را به دو نوع تقسیم کرد: سازنده و کُشنده. وی با تشبیه آموزش به ویروس، آموزش ساختارزدای سازنده را چون واکسنی که بدن را قوی میکند و به عبارتی، پیکره را آماده نقد میکند، دانست و در مقابل، آموزش ساختارزدای کشنده را به ویروسی چنان قوی تشبیه کرد که فرد را میکشد. در نتیجه، آموزش ساختارزدای کشنده، [پیکره] جایگزینی ندارد و هرجومرج پیش میآید. او گفت در چنین وضعیتی ـ که در ایران زیاد رخ میدهد ـ هرآنچه را داریم، از دست میدهیم و مجبور میشویم سراغ نمونههای خارجی برویم. در واکنش به این بحث، موسیپور گفت به نظر من، جدال متداوم و پایانناپذیر تز و آنتیتز، بخشی از تفکر است. در مقابل، اسلامی با اقتباس از «ژیل دلوز»، دوگانه دیالکتیکی مذکور را نقد کرد و گفت تفکر طیفی است و برای رسیدن به واقعیت، باید به طیفها نزدیک شویم.
کاوه بذرافکن در تکمیل صحبتهای پیشین خود، پله اول اقدام را پذیرش وضعیت موجود دانست و همچنین در کاملکردن تعریف خود از آلترناتیو، مسئله قدرت و توان مالی را مطرح کرد، چرا که دانشگاههای بزرگ به لحاظ جمعیت، در اقلیت قرار دارند، اما در اکثریت قدرت هستند. همچنین وی از اینکه هر دانشگاهی رویکرد متفاوت و روشنی در آموزش معماری داشته باشد، دفاع کرد. او در نقد به سخنان موسیپور گفت حرفه زیرمجموعه دیسیپلین است و نیز بر این نکته تاکید داشت که دانشگاه نمیتواند همه چیز را آموزش دهد، بلکه دانشگاه زمینه شکلگیری فرهنگسازی را فراهم میآورد. بذرافکن درباره موسسات آلترناتیو، چون کانون معماران معاصر نیز تصریح کرد که کانون خودش را براساس دانشگاه و با همان مناسبات دانشگاه شکل داده است، اما تلاش میکند کارا باشد.
الهام رضوی در پاسخ به سوال یکی از حضار که پرسیده بود چقدر تلاش در تعامل با دانشگاه داشتهاید، گفت یکی از مهمترین اهداف کانون، دیالوگ است و در قالب برنامههایی به نام دیالوگ، چندین نشست در دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز و دانشگاه تهران داشتهایم. وی ضمن تاکید بر کنار دانشگاه بودن و استقبال زیاد کانون از تعامل با دانشگاه، نقدهایی به آن وارد دانست که از آن جمله، بدنه اداری سنگین دانشگاه بود که مانع از تغییر و تحولات لازم آن میشود.
سیدیحیی اسلامی در ادامه بحث تغییر، تغییر را شامل دو نوع «تکاملی» و «پرش ژنتیکی» دانست که گاهی میخواهیم گربه را تبدیل به موش کنیم. در واکنش به این بحث، الهام رضوی حضور نیروهای قدرتمند خارجی را گاهی چنان قوی دانست که ناچار دچار پرش ژنتیکی میشویم. در نهایت، اسلامی و رضوی بر اینکه موفقیت موسسات معتبر براساس پایبندی به اصول و امتدادی است که در طول تاریخ داشتهاند، به توافق رسیدند.
محمد یاسر موسیپور در پاسخ به دیگر سوالات حضار، بر تضارب آرا و اینکه تفکر از همین راه بهوجود میآید، تاکید کرد. او در پاسخ به سوالی درباره نقش موسسات خصوصی در بحث ایدئولوژی، نقش آنها را بیش از هر چیز، نشاندادن این موضوع دانست که چیزی که در دانشگاه تدریس میشود، تنها نگرش نیست. الهام رضوی نیز در پاسخ به اینکه آیا موسسات خصوصی معماری، جریانهای معماری را به کالا تبدیل نکردهاند، گفت نهادهای دولتی که حضور دارند، نهادهای خصوصی هم خرج دارند.
سیدیحیی اسلامی در پاسخ به یکی از حضار که امکان تولید دانش را در پایاننامههای فعلی، به خاطر رویکرد «غیرپژوهشمحور» آنها منتفی دانست، اساسا غیرپژوهشی بودن پایاننامهها را زیر سوال برد و مبحث «سوال خوب» را مطرح کرد. کاوه بذرافکن در ادامه همان سوال، مشکل را ساختاریتر از این حرفها دانست که بخواهیم درباره طراحی یا پژوهشی بودن پایاننامههای معماری صحبت کنیم.
↑ برگرفته از کانال تلگرام انجمن مطالعات معماری ایران دانشگاه تهران (تهیه و تنظیم: مسعود تقوی)