چه کسی از چه چیزی میهراسد؟
نشید نبیان
همواره مجله، و به تعاقب آن، جایزه معمار در مظان این نقد و بعضا اتهام بودهاند که چهارچوب نظرى خاصى را دنبال نمیکنند. به تعبیر بعضى از منتقدان، معمار مجلهاى «زرد» است. شخص من با این نظر موافق نیستم. معتقدم در تمامى سالهایى که این مجله با مدیریت سهیلا بسکى راهاندازى شده و به حیات اجتماعى خود در صنف معمارى ادامه داده، بر مبناى یک نظرورزى ساده و متقن سیاستگذارى و راهبرى شده: اینکه معمارى دیسیپلینى مبتنى بر اعمال است و در نتیجه، حدود و ثغور تاثیرگذارى آن از دریچه محصولات نهاییاش، یا همان بناهاى اجراشده، قابل ارزیابى است.
از نتایج ملموس قریب به دو دهه فعالیت «دوگانه معمار»، نسلى از معماران ایرانى است که به واسطه اعتبار «ساختهشدگى»، در بستر حرفهاى و صنفى جایگاه یافتهاند. حال اگر این تمرکز بر عملگرایى و اعمالشدگى دوگانه معمار را، به تعبیرى، مساوى با نوعى باشیدن صنفى «زرد» درنظر بگیریم، تئورى «زردى» که نسل «دوگانه معمار» برمبناى آن حرفهایگرى میکند، چیست؟
آنها که نمایشنامه «چه کسى از ویرجینیا ولف میترسد؟»۱ ادوارد آلبى۲ را خواندهاند و فیلم اقتباس شده از آن به همین نام و با بازى الیزابت تایلر و ریچارد برتون را دیدهاند، مىدانند متن هیچ ارتباطى با ویرجینیا ولف، نویسنده فمینیست قرن بیستم ندارد. در ابتداى امر، نمایش قرار بود با نام «چه کسى از گرگ بد مى ترسد؟»۳ روى صحنه برود. در دعواى حقوقى کمپانى تولیدکننده تئاتر با مالک معنوى موسیقى کودکانهاى با همین نام، این کمپانى به لحاظ قانونى از استفاده این نام منع شد. در نتیجه، نام «چه کسى از ویرجینیا ولف میترسد؟» به واسطه همآوایى این دو جمله در زبان انگلیسى، پاسخ شوخطبعانه تولیدکنندگان تئاتر به باخت در این دعواى حقوقى بود.
این اثر، طنز تلخى از رابطه زناشویى آسیبدیده و در بحران بین زن و مردى از قشر میانه بالا، روشنفکر، و در بحران میانسالى است. در بدو امر، مخاطب این ازدواج را ازدواجى «عادى» میبیند که در طول زمان، به اصطلاح کهنه شده و تنشهاى عناصر درگیر در این «قرارداد اجتماعى» نه چالشهایى نهادینه که نتیجه معقول و مستدل گذشت زمان در یک رابطه زناشویى است. اما، هنوز زمانى از شروع داستان نگذشته که مخاطب متوجه شدت بحرانزدگى رابطه به تصویر کشیده شده میشود. نهایتا و در انتهاى روایت به نظر میرسد چالشهاى ماندن و یا تركکردن این رابطه بیمار براى طرفین درگیر چنان عمیق است که هرگونه اذعان به و یا سعى در مواجهه با این چالشها، هزینههاى گزاف اجتماعى و روانشناختى را به طرفین درگیر تحمیل میکند که بهطور طبیعى و در تلاشى براى حفاظت از عمیقترین لایههاى روان، طرفین این قرارداد اجتماعى ناخودآگاه در موضع انکار شرایط و نادیده گرفتن آن قرار گرفتهاند. «گرگ بد گنده» در اتاق نیمهتاریک این زناشویى به بنبست رسیده، در کمین است و ساکنان این اتاق در انکار کامل آن روزمرگى میکنند.
«گرگ بد گنده» معمارى معاصر ایران، تئوریپردازى است. بضاعت تئوریک ما به دلایل مختلف، بسیار محدود و ناتوان از تبیین نظام علت و معلولى قابل درك و باور از کنشهاى معمارانه معماران معاصر ایران است. این شماره معمار، با علم به محدودیت٬ها سعى در به چالش کشیدن عرصهاى از گفتمان صنفى دارد که به طور سیستماتیک، در وضعیت انکار این کاستى روزمرگى کرده است. با مستندسازى برشى از معمارى معاصر ایران از طریق جمعآورى تمرینهاى شخصى معماران در تئوریزهکردن کنش حرفهاى خود از دریچه محصولات دیسیپلین، هدف غائى این تمرین کلیدزدن پروژه تولید و تبیین تئورى مختص این نسل از معماران معاصر ایرانى توسط خود ایشان است.
در طول تاریخ، تئوریهاى معمارى به روشهاى مختلف تولید شدهاند:
ـ بعضا نتایج پژوهش سازمانهاى آموزشى و مدارس معمارى و گفتمان در جریان این موسسات، منشا تولید تئورى معمارى بوده است.
ـ گاه، مانیفستهاى معماران حرفهاى راه خود را به عنوان تئورى، به گفتمان رایج معمارى باز کردهاند.
ـ در شرایط خاص نیز مجموعه تمرینهاى اعضاى یک نسل از معماران که در عرصه فضایى ـ زمانى مشترکى به حرفهایگرى مشغول بودهاند، براى تئوریزهکردن کنش حرفهاى خود، به شرط اینکه فعالیتهاى این نسل داراى تداوم معنیدار به لحاظ وقایعنگارى و تاریخپژوهى باشد، توسط تاریخپژوهى که داراى فاصله انتقادى از مجموعه این کنشها باشد، به عنوان تئورى نسلى خاص از معماران یک سرزمین تدوین شده است.
با توجه به عدم وجود نظام آموزشى مبتنى بر پژوهش و گفتمان معمارانه، از یکسو، و بضاعت کم تئوریک و گفتمانى معمارى در عصر حاضر ایران، از سوى دیگر، شاید ایجاد تئورى متقن معمارى براى نسل معماران معاصر، از طریق بسط تمرینهاى تئوریزهکردن منفرد اعضاى این نسل، محتملترین و ممکنترین سناریو باشد. پس اولین قدم در کلیدزدن پروژه تدوین تئورى معمارى معاصر ایران، شروع تمرین براى تئوریزهکردن کنشهاى معمارانه معماران معاصر ایرانى است. حال، منظور ما از تئورى چیست؟
در دیدگاهى که معمارى را دیسیپلینى مبتنى بر اعمال و تولید محصولات منتج از تصمیمات معمارانه میبیند، تئورى شامل مجموعه ابزارهایى است براى اندیشیدن، ایجاد گفتمان و تولید متن در باب معمارى:
ـ گاه، این ابزارها در مونولوگ معمار با خویش براى تبیین کنش معماریاش مورد استفاده قرار میگیرد.
ـ بعضا زیرگروهى از همین ابزارها در مواردى مورد استفاده قرار میگیرد که معمار مولف یک اثر، محصول کنش معمارانه خود را در مظان نقد و ارزیابى منتقد معمارى و یا هممسلکان حرفهمند خود قرار میدهد.
ـ در نهایت، بخش محدودى از این ابزارها براى عمومىکردن گفتمان حول اثر، در به اشتراكگذارى اثر به صورت گسترده با عموم مردم، از سوى معمار اعمال میشود.
این ابزارها رسانه مولف اثر معمارى براى پاسخ به پنجگانه توضیح اثر است:
۱. بستر شکلگیرى اثر چیست؟
۲. موضوع و مسئلهاى که اثر سعى در پاسخگویى به آن دارد، چیست؟
۳. پاسخ معمارانه تبیینیافته در برابر معضل و بستر شکلگیرى طرح چیست؟
۴. روند شکلگیرى پاسخ چگونه بوده است؟
۵. در اعمال پاسخ به دست آمده در کنش معمارانه، اثر چه تاثیر «بهسزایى» بر بستر سیاسى، اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى، روانشناختى و کالبدى خود داشته است؟
در تمرین براى تئوریزهکردن کنش معمارانه، معمار سعى در توضیح این مسئله دارد که چه کرده است، چگونه این کار را انجام داده و دلایلش براى انجام آن چیست و نهایتا آنچه کرده است، از کردههاى دیگران چه تاثیراتى گرفته و بر آنها چه تاثیراتى خواهد داشت، و به همین دلیل، و در چهارچوب نظام علت و معلولى تاثیر و تاثیرات مطرحشده، به چه دلیلى کنش معمارانه معمار حائز اهمیت است؟
شکى نیست در عصر حاضر، تمرینهاى متعددى در تئوریخوانى و تئوریپردازى از سوى معماران ایرانى انجام شده است. شخصا مجموعه این تمرینها را دچار دو نوع آسیب میبینم:
ـ بعضا تمرینهاى ما در تئوریپردازى عارى از هرگونه رابطه مستدل با شناخت از جریانهاى اصلى گفتمان جهانى معمارى شکل میگیرد.
ـ گاه، در تضاد با تمرینهاى گفتهشده، شاهد مجموعهاى از تمرینها هستیم که صرفا محدود به ترجمههاى نادقیق و عارى از تحلیل ادبیات جهانى است، بدون اینکه این بازخوانیها بسترى براى تالیف تئورى بهروزشده و از آن خودسازى شده و مختص به بستر معمارى معاصر ایران ایجاد کند.
در گفتگوى خود با همکاران ارجمندى که چالش این شماره مجله را قبول، و در این تمرین تئوریزهکردن کنشهاى معمارانه شرکت کردهاند، تأکید بر ترکیبکردن مراجع از متون جریان اصلى گفتمانى در عرصه بینالمللى با متنهاى تولیدشده در بستر معمارى معاصر ایران بوده است و در این درخواست، تعبیر من از «متن»، نه تنها ادبیات معمارى که محصولات فیزیکى و یا همان راهکارهاى معمارى «ساختهشده» معمار بوده است.
از سوى دیگر، در عرف چانهزنیهاى درون٬دیسیپلینى معمارى، این دیسیپلین ترکیبى از چهار حوزه تربیت معمار۴، حرفه معمارى۵، پژوهشهاى کالبدى۶ و گفتمان معمارى۷ ـ شامل تاریخپژوهى، تئوریپردازى، و نقد و تفکر انتقادى ـ معرفى میشود. کنش واقعى در دیسیپلین معمارى، نه در وجوه افتراق، بلکه در عرصههاى مشترك این حوزهها اتفاق میافتد. بنابراین معتقدم هرگونه تمرین براى تئوریزه٬کردن کنشهاى معمارى، همزمان تمرینى است براى برقرارکردن رابطه معنیدار بین این حوزهها. بر مبناى این نظر، در مذاکرات اولیه با مشارکتکنندگان در این تمرین، مصرا تکید شده که مولفان آثار سعى در تبیین رابطهاى شخصیسازى شده بین این حوزهها داشته باشند.
مجلد پیش رو به چهار بخش تقسیم شده است. فصل اول، در تلاشى براى تبیین حداکثرى چهارچوب این تمرین، شامل مقالاتى در باب تربیت معمار، حرفه معمارى، پژوهش کالبدى، تاریخپژوهى و تئوریپردازى است. نقد معمارى را از این شماره حذف کردهام، چراکه معتقدم مقوله نقد معمارى چنان گسترده است که میبایست یک شماره مجزا به آن اختصاص یابد. فصل دوم، مجموعهاى است از تمرینهاى معماران ایرانى در تئوریزهکردن کنش معمارانه خود. فصل سوم، نمونهاى از تئوریزهکردن کنش معمارانه توسط معمارى حرفهاى در بستر بینالمللى و نمونهاى از تئوریپردازى توسط یک تئوریپرداز و تاریخپژوه در همین بستر را ارائه میکند. فصل چهارم، تمرین گفتمان در چهارچوب دیالوگ دو معمار را مستند میکند. نهایتا، مجموعه در بازخوانى یک معمار از اجزاى این تمرین با حفظ فاصله انتقادى از آن، به سرانجامى نسبى میرسد. شکى نیست به عنوان یک تمرین، مجموعه پیش رو کاستیهاى بسیار دارد و در نتیجه، پتانسیلهایى براى نقادى در عرصه گفتمانى دیسیپلین معمارى خواهد داشت.
↑ برگرفته از مجله معمار (شماره ۱۰۱، بهمن و اسفند ۱۳۹۵)
1. Who’s Afraid of Virginia Woolf?
2. Edward Albee
3. Who’s Afraid of the Big Bad Wolf?
4. Pedagogy
5. Practice
6. Research into Built Environment
7. Discourse
سطح پائین بود. توروخدا هرچیزی منتشر نکنید. ادم رو اینکه صبح به صبح سایتتون رو چک کنه پشینون نکنید