Instrumental Cunning in Iranian Contemporary Architecture / Davood Boroojeni

رندی ابزاری در معماری معاصر ایران

داوود بروجنی

در دهه‌های اخیر، معماری معاصر ایران با چالشی مهم مواجه شده است که در لایه‌های عمیق طراحی و ارائه پروژه‌ها نمود می‌یابد. این چالش عبارت است از رواج رویکردهایی که بیش از آنکه بر کیفیت فضایی و تجربه زیستی کاربر متمرکز باشند، بر بازنمایی و ارائه نمایشی پروژه‌ها استوارند. در این چارچوب، واژه «رندی» که در فرهنگ ایرانی، نشانه نوعی هوشمندی موقعیتی و ذکاوت فکری است، به شکل ابزاری و اغلب انحرافی مورد استفاده قرار می‌گیرد، چیزی که می‌توان آن را «رندی ابزاری» نامید.

رندی ابزاری به معنای بهره‌گیری حساب‌شده از زبان، روایت، استیتمنت‌ها و گفتمان‌های غالب است تا پروژه‌ها بدون داشتن پشتوانه عمیق در ساختار و کیفیت معماری، صرفا از منظر بیرونی و رسانه‌ای، به عنوان آثاری موفق شناخته شوند. این پدیده علاوه بر اثرات منفی بر فرایند طراحی، به تحریف و سطحی‌نگری در فهم معماری و ارتباط آن با زمین، کاربر و فرهنگ منجر می‌شود.

این متن در پی آن است که با رویکردی تحلیلی‌ـانتقادی، مفهوم رندی ابزاری را در معماری معاصر ایران واکاوی کند و مولفه‌ها، پیامدها و راهکارهای مواجهه با آن را مورد بررسی قرار دهد. پرسش اصلی این است که چگونه نوعی رندی که به‌جای خلاقیت و تعهد به معماری، به ابزاری برای کسب مشروعیت بیرونی بدل شده است، ساختار و گفتمان معماری ایران را تحت تاثیر قرار داده است؟

واژه «رندی» در فرهنگ ایرانی، تاریخی پیچیده و چندلایه دارد که فراتر از معنای عام «هوشمندی» یا «زیرکی» است. رندی در ادبیات عرفانی و اجتماعی ایران، به نوعی هوشمندی موقعیتی و توانایی عبور خلاقانه از محدودیت‌ها و نابرابری‌ها اشاره دارد. این مفهوم در آثار سعدی، حافظ و مولانا بارها تکرار شده است؛ جایی که رندی نه صرفا ترفندی برای دورزدن قوانین، بلکه هنری است در فهم موقعیت و واکنش به آن، به‌ گونه‌ای که موقعیت‌های دشوار به فرصتی برای بروز خلاقیت و سازگاری بدل شود. با این حال، هنگامی که رندی به‌صورت ابزاری و بدون تعهد به بستر و کیفیت معماری به‌کار گرفته شود، این مفهوم غنی به شکلی سطحی و نمایشی تقلیل می‌یابد.

در معماری، رندی می‌تواند به نوعی «هوشمندی بازنمایی» بدل شود که بیش از توجه به ساختار و عملکرد، بر روایت‌پردازی و تصویرسازی رسانه‌ای تاکید دارد. معماری علاوه بر کالبد و فضا، حامل روایت‌هایی است که تجربه و معنا را شکل می‌دهند. روایت در معماری می‌تواند از جنس اجتماعی، فرهنگی، تاریخی یا حتی سیاسی باشد. با این حال، هنگامی که روایت صرفا به‌ عنوان ابزاری برای کسب اعتبار یا مشروعیت بیرونی به‌کار رود، کیفیت فضایی و تجربه واقعی در حاشیه قرار می‌گیرد.

بازنمایی رسانه‌ای معماری، خصوصا در عصر دیجیتال، به عاملی کلیدی در موفقیت پروژه‌ها بدل شده است. این امر می‌تواند زمینه‌ساز شکل‌گیری «معماری نمایشی» شود که بیشتر بر شکل ظاهری و روایت تصویری تمرکز دارد تا بر عملکرد واقعی و زیست‌پذیری. معماری در این چارچوب می‌تواند به کالایی بدل شود که ارزش آن بیش از کیفیت ساختاری، بر پایه نمادها، روایت‌ها و اعتبار اجتماعی تعیین می‌شود.

رندی ابزاری در معماری را می‌توان به مثابه استفاده از اقتصاد نمادین برای کسب «سرمایه نمادین» دانست، سرمایه‌ای که معماران، کارفرمایان و حتی نظام‌های فرهنگی برای تثبیت جایگاه خود در فضای معماری به آن نیازمندند.

مولفه‌های اصلی رندی ابزاری
مولفه‌های اصلی رندی ابزاری که در پروژه‌های معماری معاصر ایران تکرار می‌شوند و با تمرکز بر نمونه‌های مختلف انتخاب شده‌اند، نشان می‌دهند چگونه رندی به‌جای خلاقیت و تعهد به کیفیت فضایی، به ابزاری برای ساخت تصویر و روایت موفقیت تبدیل شده است.

استیتمنت‌های فلسفی و ایدئولوژیک
یکی از بارزترین ویژگی‌های رندی ابزاری، تمرکز بی‌سابقه بر استیتمنت‌های فلسفی و ایدئولوژیک است که گاه فراتر از محتوای واقعی پروژه پیش می‌روند. در این رویکرد، استیتمنت پروژه به ابزاری برای القای عمق و معنا تبدیل می‌شود، در حالی که کیفیت فضایی و کارکرد واقعی پروژه به حاشیه رانده می‌شود. این روند باعث می‌شود معماری به نوعی متن یا روایت بدل شود که مستقل از فضای واقعی و تجربه کاربر تعریف می‌شود. چنین رویکردی، پروژه‌ها را به «نماد»هایی تبدیل می‌کند که بیش از آنکه در خدمت عملکرد و زندگی باشند، در خدمت بازنمایی و برندینگ قرار می‌گیرند.

فرم‌های پیچیده و نمادین
مولفه دوم رندی ابزاری، استفاده از فرم‌های پیچیده و نمادین است که اغلب فاقد پیوند واقعی با زمین، اقلیم، یا ساختار کارکردی پروژه هستند. این فرم‌ها بیشتر بر جذابیت بصری و قابلیت بازنمایی رسانه‌ای تاکید دارند تا بر پاسخگویی به نیازهای واقعی کاربران. فرم‌هایی که صرفا برای خلق تصویر یا جلب توجه طراحی می‌شوند، به‌تدریج به نمایشگاه‌های متحرک بدل می‌شوند که فضای زیستی را قربانی مد و نمایش می‌کنند.

مصادره گفتمان‌های اجتماعی و فرهنگی رایج
یکی از استراتژی‌های کلیدی رندی ابزاری، مصادره گفتمان‌های اجتماعی و فرهنگی رایج است. معماران یا کارفرمایان با استفاده از مفاهیمی مانند «پایداری»، «تعامل اجتماعی»، یا «فرهنگ بومی» در بیان پروژه، سعی در کسب مشروعیت دارند، در حالی که این مفاهیم در عمل، یا کمتر تحقق می‌یابند یا صرفا در سطح ظاهری باقی می‌مانند. این نوع مصادره بدون تعهد عملی، موجب بی‌اعتمادی جامعه حرفه‌ای و مخاطبان می‌شود و عمق گفتمانی معماری را تضعیف می‌کند.

روایت‌های پس از پایان ساخت
رندی ابزاری شامل بازنویسی و بازتولید روایت پروژه‌ها پس از پایان ساخت نیز می‌شود. در این حالت، معماری به وسیله روایت‌های پسینی «بهبود» می‌یابد، روایت‌هایی که به گونه‌ای تنظیم می‌شوند تا پروژه را در چارچوبی مطلوب و موفق ارائه دهند، حتی اگر در عمل محدودیت‌ها و نقایص زیادی وجود داشته باشد. این فرایند بازنویسی، به نوعی تحریف حافظه جمعی و تجربه زیسته پروژه منجر می‌شود.

تولید تصویر و محتواهای رسانه‌ای
یکی از مولفه‌های اصلی رندی ابزاری، تمرکز بر تولید تصویر و محتواهای رسانه‌ای است که معماری را به محصولی مصرفی بدل می‌کند. در این رویکرد، کیفیت تصاویر، زاویه‌های عکاسی، و روایت‌های تصویری اهمیت بیشتری نسبت به کیفیت طراحی دارند. معماری به کالایی تبدیل می‌شود که عمدتا برای مخاطب رسانه و داوران جوایز طراحی می‌شود، نه برای کاربر نهایی.

پیامدهای کلان رندی ابزاری 
پدیده رندی ابزاری در معماری، تنها یک رفتار شخصی یا یک استراتژی فردی در طراحی نیست، بلکه نشانه‌ای از یک وضعیت ساختاری در گفتمان معماری معاصر ایران است.  پیامدهای کلان این پدیده در دو سطح نظری (معرفت‌شناختی) و حرفه‌ای قابل بررسی است.

تقلیل معماری به سطح روایت و بازنمایی
یکی از اصلی‌ترین پیامدهای نظری رندی ابزاری، تقلیل معماری به سطح روایت و بازنمایی است. معماری، که به‌طور سنتی تلاقی‌گاه اندیشه، ماده، فضا و تجربه زیستی بوده است، در اثر رواج این پدیده، به حوزه‌ای از گفتمان‌های پسین و روایت‌های تبلیغاتی بدل می‌شود. در نتیجه، ماهیت تجربه‌محور معماری جای خود را به تجربه‌ای واسطه‌مند از طریق رسانه‌ها می‌دهد. این واسطه‌مندی سبب می‌شود کیفیت واقعی فضاها کمتر مورد نقد و سنجش قرار گیرد، و جای آن را تاثیرگذاری روایی و تصویری بگیرد. این روند، مرز میان نقد معماری و تبلیغ معماری را مخدوش می‌کند.

بحران در نظام‌های ارزشیابی
در سطح حرفه‌ای، رندی ابزاری به بحران در نظام‌های ارزشیابی منجر می‌شود. وقتی شاخص‌های سنجش پروژه‌ها عمدتا بر پایه روایت‌های فرامتنی، تصویرسازی‌های رسانه‌ای و استیتمنت‌های ماهرانه تنظیم می‌شوند، معیارهای واقعی کیفیت معماری، مانند تناسب با زمین، عملکرد فضایی، دوام سازه‌ای، و پاسخ به زمینه فرهنگی، تضعیف می‌شوند. در نتیجه، آثار موفق معماری لزوما آن‌هایی نیستند که تاثیر عمیق فضایی دارند، بلکه آن‌هایی هستند که بهتر دیده می‌شوند و بهتر روایت می‌کنند.

گسست درونی میان معمار و پروژه
رندی ابزاری موجب نوعی گسست درونی میان معمار و پروژه می‌شود. در معماری‌ای که بر تجربه زیسته، تعامل با زمین و فرآیند ساخت تاکید دارد، معمار خود درگیر روند شکل‌گیری پروژه است؛ اما در رندی ابزاری، معمار بیشتر به استراتژیست روایت و بازنمایی تبدیل می‌شود تا شریک در تجربه ساخت. این گسست به‌تدریج باعث می‌شود رابطه زیست‌مند معمار با پروژه به رابطه‌ای واسطه‌شده و صوری تقلیل یابد.

فرسایش اعتماد عمومی به گفتار معماری
در بلندمدت، تکرار روایت‌های اغراق‌آمیز و تفاوت محسوس میان آنچه گفته می‌شود و آنچه تجربه می‌شود، باعث فرسایش اعتماد عمومی به گفتار معماری می‌شود. درون جامعه حرفه‌ای نیز نوعی بی‌اعتمادی و رقابت ناسالم شکل می‌گیرد که بر مبنای روایت‌سازی، به‌جای عمق واقعی پروژه‌ها استوار است. این بی‌اعتمادی، نه‌تنها فضا را برای نقد جدی و دیالوگ حرفه‌ای محدود می‌کند، بلکه مسیر را برای حضور نسل‌های متعهد و باانگیزه دشوارتر می‌سازد.

سخن پایانی
پدیده رندی ابزاری در معماری معاصر ایران، فراتر از یک انتخاب شخصی یا یک اشتباه موردی است؛ این پدیده، نشانه‌ای از نوعی بحران ساختاری در نظام طراحی، نقد، آموزش و نمایش معماری است. رندی، که در سنت فکری و فرهنگی ایران می‌توانست حامل نوعی خلاقیت موقعیت‌محور و هوشمندی اخلاقی باشد، در وضعیت کنونی به ابزاری برای کسب مشروعیت رسانه‌ای و نمادین بدل شده است.

رندی ابزاری، معماری را به سطحی از بازنمایی تقلیل داده که در آن، فرم‌های نمادین، روایت‌های برساخته، و تصویرسازی‌های حرفه‌ای، جای کیفیت فضایی، تجربه‌ زیسته، و تعهد به زمینه را گرفته‌اند. در نتیجه، نه‌تنها معماری دچار بحران معنا و معیار شده، بلکه رابطه حرفه‌ای معمار با پروژه، و رابطه اجتماعی جامعه با معماری نیز تضعیف شده است.

رندی ابزاری اگرچه ممکن است در ظاهر با موفقیت‌های رسانه‌ای و جوایز همراه باشد، در باطن، معماری را از رسالت انسانی، فضایی و فرهنگی‌اش تهی می‌کند. بازگشت به معماری‌ای که از دل زندگی و زمین برمی‌خیزد، نیازمند بازخوانی صادقانه مفاهیم، شیوه‌ها و زبان‌های معماری است، بازخوانی‌ای که شاید خود شکل متعالی‌تری از رندی باشد: رندی خلاق و وفادار به حقیقت زیسته.

 

Leave A Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *