چهار یادداشت برای هوشنگ سیحون
ابراهیم حقیقی
هنر و معماری ایران یكی از بزرگترین و اثرگذارترین اساتید خود را از دست داد، اما هوشنگ سیحون در هر بنایی كه ساخته، زنده و در میان ما است. سیحون نه فقط زندگی من كه زندگی بسیاری از كسانی كه از دهه ۴۰ وارد دانشگاه تهران شدند را تغییر داد. او چیزهایی به ما آموخت كه پایههای زندگی ما شد. سیحون معمار زندگی شاگردانش بود. در سال ۴۸ بعد از تغییرات سیاسی كه در پی مبارزات دانشجویی و صنفی به وجود آمد ریاست دانشكده هنر به دكتر میرفندرسكی سپرده شد، اما سیحون همچنان در این دانشكده تدریس میكرد.
هنر میراث خانوادگی دكتر سیحون بود. او در خانوادهیی بزرگ شد كه موسیقی در آن جاری بود. دایی او احمد عبادی كه خود موسیقی سه تار را از مادر سیحون آموخته بود، یكی از تاثیرگذارترین موسیقیدانان ایرانی است و او هم مانند خواهرزاده خود تا موسیقی ایران برجاست، زنده خواهد ماند. بعد از سالها معاشرت، سفرهای دانشجویی و در نهایت مصاحبهیی كه برای تهیه مستندی از زندگی ایشان، حدود چهار سال پیش انجام دادم، میتوانم بگویم كه محبوبیت و مقبولیت آثار او از ارتباطی بود كه با جامعه خود میگرفت.
او همانقدر بنا و ساختمان را میشناخت كه فرهنگ و جامعه مردم خود را. او روح زندگی را از همین ارتباط با مردم میگرفت و به بنایی میداد كه ساخته بود. آن بنا به معجزه همین كار زنده میشد و با مردم خود زندگی میكرد. شكوه هنر سیحون در همین ارتباط و شناختزاده میشد. در زمان دانشجویی سفرهای زیادی با او داشتیم. یكی از بهترین بخشهای تدریس او همین سفرها بود. برای دانشجوی معماری آن زمان كه یكراست از جهان ریاضیات به دانشكده معماری پرتاب شده بود، این سفرها نه تنها آشنایی با معماری ایرانی بود كه حكم اولین مواجهه با واقعیت زندگی و جامعه ایرانی را هم داشت. دست قوی و تیزی در طراحی داشت و تا همین اواخر هم نمایشگاههای طراحی او در كانادا برگزار میشد. چنان با مهارت طراحی میكرد و كروكی میكشید كه همه ما را شیفته این كار كرده بود. همو بود كه یادمان داد فاصله مغز و دست، فكر و قلم را چطور كوتاه كنیم و چگونه هرچه را كه در ذهن داریم روی كاغذ بیاوریم. این چیزی نیست كه برایش رشته درسی گذاشته باشند، مهارتی نیست كه استاد با درس و پای تخته بتواند یاد دهد. این خود سیحون بود كه شاگردانش را شیفته علم و هنر معماری میكرد.
همه آثاری كه معماری آن بر عهده سیحون بود، مقبرهها و آرامگاههایی كه ساخته، بناهای اداری كه معماری كرده است، همه اینها از نسبتهای طلایی معماری ایرانی گرفته شده و نماهای آن مستقیما از هندسه معماری ایرانی- اسلامی اقتباس شده. مهم نیست مردمی كه این بناها را میبینند، معمار آن را بشناسند، مهم نیست بدانند بنایی كه تماشای آن چنین با زندگیشان عجین است ساخته ذهن و دست هوشنگ سیحون بوده یا معمار دیگری. مهم این است كه سیحون تا زمانی كه معماری ایران زنده است، كنار ما است. شاگردان آن روز استاد هر یك امروز اساتید بزرگ معماری در دانشگاههای ایران هستند و این ماندگارترین میراث مردی است كه هنر ایران مدیون او است. هوشنگ سیحون نمیمیرد!
↑ برگرفته از روزنامه اعتماد (شماره ۲۹۷۱، ۷ خرداد ۱۳۹۳)
سعید برآبادی
هوشنگ سیحون، تاریخ قرن اخیر معماری ایران است؛ هنری که قصد داشت مثل سینما و شعر آن روزگار، آوانگارد دوباره از نو زاده شود. تا پیش از او، معماری ایران با ظاهری متفاخر، تنها یادبود قرون گذشته بود و شاهکارهای بیبدیل باستانی؛ اما سیحون با ساختمانهای مدرنش نشان داد که معماری هم میتواند مثل شعر نو نیما، مثل سینمای موج نو شهید ثالث، پوست بیندازد و همچنان مردم دوستش بدارند. او برای آشتیدادن معماری با ادبیات و زندگی روزمره مردم، سفرهای علمی را به همه کشور ترتیب داد. از دانشجویان معماریاش خواست که دست به قلم شوند و «کروکی» بکشند؛ همین خطخطیهای روی کاغذ، بعدها، تشکیلدهنده اولین تصاویر از آرامگاههایی بود که او برای مشهورترین چهرههای فرهنگی و ادبی ایران ساخت.
پیش از آنکه آندره گدار به سفارش دولت، برای تنها شاعر شناختهشده زبان فارسی، آرامگاهی در شیراز بسازد، هیچکس اینگونه با حافظ و شعر فارسی مانوس نشده بود. سیحون همان راه را ادامه داد، منتها با رفتن به سمت چهرههایی که در ادبیات فارسی عجیب و درعینحال مشهور بودند و همین موضوع نمیگذاشت هر معماری به آسانی، ساختن مقبرهشان را بپذیرد و نتیجه آن شد: ساخت بیش از ۱۰ بنای یادبود و آرامگاه برای چهرههایی چون خیام، فردوسی، ابوعلی سینا، کمالالملک، عطار و… . خیام زندگی را به خوردن جامی تشبیه کرده بود؛ حالا آرامگاهش؛ جامی وارونه است که از زاویههای شکسته آن آفتاب به شاعر میتابد.
ابوعلی سینا که دانشمند ۱۲ علم روزگار خود بود، حالا در سایه ۱۲ ستون و در دل عمارتی که بیشباهت به گنبد قابوس نیست، نفس میکشد و آرامگاه فردوسی، شبیه سینه ستبر اوست وقتی که «بسی رنج بردم در این سال سی» را روایت میکند. هوشنگ سیحون که میتوان او را تنها معمار ایرانی آرامگاهها و مقبرهها به شمار آورد؛ اما حالا خود بیمقبره به سوی دیار باقی خواهد رفت. مقبرههای او امروز پلهای ارتباطی مردم با شاعران و فیلسوفان ایرانی به شمار میروند، اما آیا خود او بنایی برای یادبودش در ایران خواهد داشت؟
↑ برگرفته از روزنامه شرق (شماره ۲۰۲۶، ۷ خرداد ۱۳۹۳)
فرزانه ابراهیمزاده
طراح بزرگترین مجموعه یادمانهای آرامگاهی فرهنگی ایران در کانادا چشم از جهان فروبست تا در گوری ساده به خاک سپرده شود. هوشنگ سیحون مرد بناهای به یادمانی یکی از چهار معمار شاخص یکصدسال ایران و به روایتی از بنیانگذاران معماری مدرن بعد از بیش از دو دهه زندگی در ونکوور، در ۹۴ سالگی درگذشت. خبر درگذشت این معمار شناختهشده را دخترش مریم در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشت.
سیحون در اول شهریور ۱۲۹۹ در تهران و در خانوادهای فرهنگی متولد شد. نوه دختری میرزاعبداللهخان فراهانی برخلاف سنت خانواده مادری به سمت موسیقی نرفت. مادر او مولود خانوم مانند برادرش احمد عبادی نوازنده سهتار و تار بود و فرزندانش را از کودکی با موسیقی آشنا کرده بود. اما هوشنگ سیحون هر چند راه دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران را پیش گرفت اما به دعوت آندرهگدار که در آن زمان بعد از طراحی و ساخت موزه ملی ایران به ریاست آن و ریاست دانشکده هنر منصوب شده بود در دانشسرای عالی پاریس (بوزار) معماری را تا مرحله دکترا خواند و در بازگشت به ایران بهعنوان پایاننامه، آرامگاه ابن سینا در همدان را در ۲۳ سالگی طراحی کرد. بنایی که او را در ادامه راه معماران بزرگی چون مارکوف، آندره گدار و فروغی قرار داد.
هوشنگ سیحون بعد از بازگشت به ایران با همراهی انجمن آثار ملی راه این انجمن را در طراحی بناهای آرامگاهی ادامه داد و با طراحی آرامگاه نادرشاه افشار، خیام، کمالالملک و طراحی جدید آرامگاه فردوسی در توس بهعنوان مهمترین یادمان ساز در ایران شناخته شد. نکته مهم در آثار سیحون این بود که او این مجموعهها را براساس ویژگی فکری و تاریخی و اقلیمی هر کدام از این افراد طراحی میکرد. سیحون در سال ۱۳۳۸ طرح آرامگاه حکیم عمرخیام را مبتنی بر اصول ریاضی و مثلثاتی خیام، پایهگذاری و طراحی کرد. خودش در «نگاهی به ایران» درباره ویژگی بنای آرامگاه نادرشاه افشار با اشاره به اینکه ماده اصلی ساختمان آرامگاه از سنگ خارای منطقه کوهسنگی مشهد، مشهور به سنگ هرکاره است، توضیح داده: «این سنگ یکی از مقاومترین سنگهایی است که در ایران وجود دارد و نشانی از صلابت و عظمت نادرشاه افشار است. شکل کلی مقبره نادر به شکل شش ضلعی متناسبی است که شکلِ سیاه چادرهایی را تداعی میکند؛ دلیل این امر همین نکته است که نادر به جای کاخ، در زیر چادر زندگی میکرد.» رنگ سرخی که در سنگهای داخل این بنا به کار رفته نیز نشان خونهایی است که با شمشیر نادر به زمین ریخته شده است.
اما شاید مهمترین کار سیحون به جز طراحی این بناهای یادمانی بنیانگذاری سبک معماری مدرن ایرانی براساس اصول معماری قدیمی ایرانی بهخصوص تلفیق دو سنت معماری هخامنشی و صفوی- عنوان دو بخش شاخص معماری ایرانی – در بناهای مدرن ایرانی بود که توسط شاگردان با واسطه و بدون واسطه او در دهههای ۴۰ و ۵۰ در ساختمانهای مشهور پیاده شد. سیحون در اواخر دهه ۳۰ بهعنوان ریاست دانشگاه هنرهای زیبای دانشگاه تهران گروه معماری این دانشگاه را فعال کرد و گروهی از شاگردانش و معماران جوان تحصیلکرده را جذب این گروه کرد که بنیان معماری ایران را در دهه ۴۰ تغییر دادند.
طراحی بنای بانک سپه در میدان امام خمینی اول خیابان سپه توسط خود سیحون یکی از نخستین بناهای شاخص این سبک معماری بود که در آثاری چون برج آزادی و سازمان میراث فرهنگی و دانشگاه شریف توسط حسین امانت، موزه هنرهای معاصر با طراحی کامران دیبا، کاخ نیاوران با طراحی محسن فروغی و تئاتر شهر با طراحی علی سردار افخمی ادامه یافت. ویژگی این آثار تلفیق شیوههای معماری ایرانی با معماری سنتی ایرانی بود.
خود او در گفتوگویی که سال گذشته با روزنامه «شرق» داشت معماری را با این دو هدف تصویر کرد: «برآوردن نیازهای فیزیکی و طبیعی انسانهایی که میخواهند از این بنا و ساختمان و این فضای اشغالشده استفاده کنند، دیگری برآوردن نیازهای معنوی انسانها، اعم از زیبایی، هنر، نوازش احساس و دید و حتی نوازش گوش آنها.» طراحی ساختمانهای سازمان نقشهبرداری کل کشور، کارخانه نخریسی کوروس اخوان، کارخانه آرد مرشدی، مجتمع آموزشی یاغچیآباد، سینما آسیا، سینما سانترال، کارخانه کانادادرای (زمزم فعلی) در تهران و اهواز، کارخانه یخسازی کورس اخوان و حدود ۱۵۰ پروژه مسکونی خصوصی از دیگر یادگارهای هوشنگ سیحون بود که نقاشی هم میکرد و آثارش در کنار هنرمندانی چون سالوادور دالی قرار گرفته است.
بهدنبال انتشار خبر درگذشت سیحون محمدرضا شجریان در پیامی کوتاه درگذشت نوه میرزا عبدالله خان از بنیانگذاران موسیقی مدرن ایران را تسلیت گفت. در این پیام آمده: «مهندس هوشنگ سیحون، نوه میرزا عبدالله، آرشیتکت و محقق بزرگ و صاحبنام ایران در سن ۹۴سالگی در کانادا درگذشت. به خانواده و همه دوستدارانش صمیمانه تسلیت عرض میکنم.»
↑ برگرفته از روزنامه شرق (شماره ۲۰۲۶، ۷ خرداد ۱۳۹۳)
ایمان انصاری
از روزی که خبر سفر پیتر آیزنمن به ایران، و برگزاری همایش معماری معاصر با حضور وی، در رسانهها مطرح شد، موجی از اشتیاق، هیجان و ناباوری بهسویم سرازیر شد. برایم هیچ چیزی بیشتر از دیدن واکنش شما هموطنانم ارزش نداشت، چرا که خستگی و دشواری مهیاکردن این برنامه را برایم شیرین کرد؛ اما در میان این اشتیاق، مطالبی هم در یکی دو رسانه داخلی مطرح شد که حضور این معمار بزرگ را در ایران مورد انتقاد قرار دادند. سعی بر آن کردم که بدون پاسخگویی به انتقادات و گاهی اتهامات، به بهبود برنامه همایش بپردازم، به امید آنکه نتیجه مطلوب آن، نگرانی منتقدان را رفع کند. با وجود اخذ روادید و برنامهریزی و هماهنگی تمامی جزئیات سفر، ارائه تمام مدارک لازم به مسوولان مربوطه و موافقت ضمنی آنها، سرانجام در روز دوشنبه، چهاردهم اردیبهشت، و تنها یک هفته به آغاز این همایش، اداره اماکن نیروی انتظامی با درخواست صدور مجوز برای این همایش علمی فرهنگی مخالفت کرد، چرا که به گفته آنان، «این همایش تبعات منفی برای کشور خواهد داشت.»
عبدالحمید نقرهکار
ایدئولوژیهای سیاسی دارای یک پیشزمینه فرهنگیـهنری، یا بهطور کلی، یک جهانبینی، انسانشناسی، زیباییشناسی و فلسفه هنر پشتیبان و حامی هستند که توجیهکننده سیاستها و برنامههای آنهاست. پیتر آیزنمن و امثال او، از معمارانی هستند که از ابعاد فوق، بهویژه در فلسفه هنر، جزو شکاکان و ساختارشکنان بوده و هر نوع باور و معیار ثابتی را در نظر و عمل نفی میکنند، یعنی در حوزه زیباییشناسی و فلسفه هنر (بر خلاف حکمت هنر اسلامی)، به هر نوع باور بینشی (هستیشناسی) یا گرایشهای ارزشی (حلال و حرام عملی) کفر میورزند. به عنوان نمونه، او میگوید اگر معیار و ایده امروز خود را برای طراحی یک خانه مطلوب، فردا کاملا تغییر نداده و ساختارزدایی نکنم، من انسان نیستم، یعنی من از خود و مخاطبانم هیچ دریافت ثابت و روشنی ندارم، و هیچ جهت و غایت مشخص تکاملی را برای خود و انسانهای مخاطب قائل نیستم؛ یعنی وی برای خود و مخاطبان، چه از بعد نظری (هستیشناسی) و چه از بعد عملی (ارزشهای اخلاقی و احکام حلال و حرام)، هیچ نوع معیار و اصل ثابتی قائل نیست و نیات و ایدههای خود و نیازهای مخاطبان را تابع هیچ بینش و ارزش ثابتی نمیداند.
عبدالعزیز فرمانفرمائیان در خاطرات گیتی اعتماد
بخش سوم: ویژگیهای معماری و شهرسازی دفتر فرمانفرمائیان
فصلنامه بن، شماره 94-95، تابستان و پاییز 1392، صفحه 120
عبدالعزیز فرمانفرمائیان در خاطرات گیتی اعتماد
بخش دوم: از فرمانفرمائیان چه آموختم؟
فصلنامه بن، شماره 94-95، تابستان و پاییز 1392، صفحات 118 و 119
عبدالعزیز فرمانفرمائیان در خاطرات گیتی اعتماد
بخش اول: عبدالعزیز فرمانفرمائیان که بود؟
فصلنامه بن، شماره 94-95، تابستان و پاییز 1392، صفحات 117 و 118
هویت و رویاهای هالیوودی؛ بر معماری ایران در سال 92 چه گذشت؟ / علی اعطا
سالنامه 93 روزنامه شرق، صفحه 164