Site-Specific Architecture; Anatomy of a Hasty Generalization Fallacy / Pooyan Ruhi

معماری وابسته به مکان
کالبدشکافی‌ یک مغالطه‌ [کلی‌گویی] ناروا

پویان روحی

Photos: Isaac Torrontera, Baron Reznik, Bernard Gagnon

تصور کنید که در حال تماشای یک فیلم آموزشی معماری هستید. در بخشی از این مستند، سه ساختمان از سه جغرافیای مختلف به تصویر کشیده شده‌اند: مسجد بزرگ شی‌آن۱ در چین، مسجد جامع جنه۲ در مالی، و کلیسای جامع وانک۳ در جلفای اصفهان. راوی مستند بر روی تصاویر این ساختمان‌ها صحبت می‌کند. او می‌پرسد: آیا می‌توانید حدس بزنید کدام‌یک از این ساختمان‌ها مسجدند؟ او در ادامه پاسخ می‌دهد که احتمالا حدس شما در برخی موارد نادرست بوده است، زیرا در این مثال‌ها، دو مسجد و یک کلیسا وجود دارد. پاسخ راوی مبتنی بر رابطه‌ فرم و عملکرد، و تداعی‌های معنایی و تاریخی میان این دو است، به این معنا که مسجدی که در چین ساخته شده، شبیه به تصوری که به‌طور کلی از مسجد وجود دارد‌، نیست و بیشتر به یک معبد بودایی نزدیک است. کلیسای وانک نیز به دلیل پیروی از زبان معماری رایج در دوران اسلام، بیشتر به یک مسجد شبیه است تا یک کلیسا. در میان این ساختمان‌ها، مسجد جنه، بیشترین شباهت فرمی را با یک مسجد دارد. راوی این‌طور نتیجه‌گیری می‌کند که به این ترتیب، می‌توانیم ببینیم که «معماری امری به‌شدت وابسته به مکان و فرهنگ است».

اجازه بدهید تلاش کنیم تا این شیوه‌ استدلال و نتیجه‌گیری را واشکافی کنیم. در نگاه نخست، به‌ نظر می‌رسد که نتیجه‌گیری صحیح‌تری که از این مثال‌ها به‌دست می‌آید، آن است که فرم لزوما از عملکرد پیروی نمی‌کند. فرم و عملکرد دو موضوع غیروابسته‌اند و لزوم پیروی فرم از عملکرد، بر خلاف باور سنت‌گرایان و عملکردگرایان تاریخ معماری، تنها یک انتخاب است و نه یک ضرورت۴. این موضوعی است که از دید راوی مستند پنهان می‌ماند. به عبارت دیگر، راوی داستان ما بدون آنکه بخواهد و بدون آنکه از تبعات نتیجه‌گیری خود آگاه باشد، با چند مثال، که اتفاقا قابل تعمیم‌اند، یکی از باورهای اصلی سنت‌گرایان را زیر سوال می‌برد و نقض می‌کند. اما مشکل اصلی این‌جاست که این روایت به یک مغالطه دچار است؛ مغالطه‌ [کلی‌گویی] ناروا یا شتاب‌زده. این مغالطه زمانی اتفاق می‌افتد که شخص بر اساس تعداد محدودی از مثال‌ها، به یک نتیجه‌گیری‌ کلی و شتابزده برسد. در مثال ما، این ادعا، که «معماری امری به‌شدت وابسته به مکان است»، یک نتیجه‌گیری کلی است که از چند مثال خاص استخراج شده است. راوی داستان با استفاده از نمونه‌‌های محدود، کلی‌گویی و بی‌توجهی به مثال‌های نقض، دچار این مغالطه شده است.

استفاده از نمونه‌های محدود
راوی با استفاده از سه مثال که همگی به قرون وسطی و پارادایم «معماری به عنوان یک پیشه» تعلق دارند، تلاش می‌کند این ایده را که معماری امری وابسته به مکان است، ثابت کند. درست است که این مثال‌ها نشان می‌دهند که معماری در پارادایم پیشه‌وری (معماری بومی) اغلب به ویژگی‌های سایت پاسخ می‌دهد، اما به‌هیچ‌وجه طیف گسترده‌ی پارادایم‌های مختلف معماری در طول تاریخ را پوشش نمی‌دهند و توجیه نمی‌کنند. معماری بومی، به‌ویژه در قرون وسطی، پیوند عمیق ساختمان‌ها و محیط پیرامون آن‌ها را به‌خوبی نمایش می‌دهد، اما این پیوند مبتنی بر یک رویکرد طراحی محدودیت­‌محور۵ است. پیشه‌وران آن دوره با استفاده از مواد محلی و تکنیک‌های سنتی، ساختارهایی ایجاد می‌کردند که با محیط اطراف خود همخوانی داشتند، اما باید توجه داشت که همزیستی معماری و سایت در این دوره، نه یک تصمیم طراحی، که یک ضرورت بوده است. محدودیت‌های تکنولوژیک و منابع، پیشه‌وران را ناچار به تطبیق آثارشان با محدودیت‌هایی که سایت ارائه می‌داد، می‌کردند. تصمیم‌های طراحی آن‌ها درون سنتی چندصدساله معنا پیدا می‌کردند که راه دیگری جز تکیه به داشته‌های محلی نداشت. خلاقیت رادیکال، تولید آثار انتقادی و استفاده از مصالح و تکنولوژی‌های وارداتی، همگی موضوعاتی بودند که نه‌تنها درون پارادایم معماری به عنوان یک پیشه فاقد معنا بودند، بلکه شکل‌گیری آن‌ها در آن شرایط تاریخی اساسا غیرممکن بود.۶

کلی‌گویی
نتیجه‌گیری ارائه‌شده به‌شدت کلی است و رویکردهای مختلف معماری را در نظر نمی‌گیرد. معماری در طول تاریخ و در قالب پارادایم‌های مختلف، دچار فرگشت و دگردیسی شده و در کنار ویژگی‌های سایت، عوامل بی‌شمار دیگری نظیر تکنولوژی، بیان فردی، ایده‌های دیسیپلینی و … را مورد توجه قرار داده است. مثال‌های ارائه‌شده، همان‌طور که اشاره شد، همگی از درون دورانی تاریخی با ویژگی‌هایی منحصربه‌فرد انتخاب شده‌اند. این مثال‌ها نسبت به دوره‌های تاریخی دیگری که پارادایم‌های معماری کاملا متفاوتی بر آن‌ها حاکم بوده‌اند، بی‌توجه‌اند و به همین دلیل، به یک نتیجه‌گیری‌ بسیار گزینشی و محدود منجر می‌شوند. پارادایم‌های معماری به عنوان تخنه۷، معماری به عنوان هنر ترسیم۸، معماری به عنوان هنر آزاد۹، معماری به عنوان حرفه۱۰، و معماری به عنوان یک دیسیپلین فرهنگی۱۱، شکل‌های دیگر حضور معماری در طول تاریخ‌اند که از نظر هستی‌شناسی۱۲، معرفت‌شناسی۱۳ و روش‌شناسی۱۴، تفاوت‌های بنیادینی با پارادایم معماری به عنوان یک پیشه دارند، تفاوت‌هایی که متاسفانه در انتخاب مثال‌های ارائه‌شده مورد بی‌توجهی قرار گرفته‌اند.

بی‌توجهی به مثال‌های نقض
ادعای مورد بحث در توجه به آثار معماری‌ای که به‌روشنی از وابستگی سخت‌گیرانه به بستر عبور کرده‌اند، شکست می‌خورد. بسیاری از آثار برجسته‌ تاریخ معماری، آثاری هستند که نه‌تنها دنباله‌روی تصمیم‌های محدود دیکته‌شده توسط سایت نیستند، بلکه سایت خود را به چالش گرفته و آن را تحت تاثیر قرار می‌دهند. این آثار تنها محدود به دوران معاصر و پارادایم معماری همچون یک دیسیپلین فرهنگی نیستند. برای مثال، اهرام مصر ساختارهایی غیرزمینه‌گرا هستند. آن‌ها از قطعه‌سنگ‌هایی ساخته شده‌اند که در مصر وجود نداشتند و از صدها کیلومتر دورتر و از سرزمین‌هایی دیگر، برای ساخت اهرام به آنجا آورده شده‌اند. این تنها یک مثال از بی‌شمار نمونه در تاریخ معماری است که در قالب آن‌ها، آثار معماری از امکانات محدود و بسته‌ای که سایت برای آن‌ها ایجاد کرده، عبور کرده‌اند، و فراتر از شرایط دیکته‌شده توسط بستر، بروز پیدا می‌کنند.

برای رسیدن به درک صحیح‌تری از آثار معماری، باید گونه‌گونی و پیچیدگی آن‌ها را به رسمیت شناخت؛ باید پذیرفت که دنباله‌روی صرف آنچه سایت عرضه می‌کند، تنها یکی از روش‌های موجود در برابر معماری، و به‌هیچ‌وجه یگانه عامل تعیین‌کننده‌ آن نیست. معماری می‌تواند در کنار سایت، به عوامل بی‌شمار دیگری واکنش نشان بدهد و نسبت به آن‌ها موضعی فعالانه و انتقادی اتخاذ کند، نه آن‌که تنها دنباله‌روی خنثی و منفعل شرایط تحمیل‌شده توسط آن باشد. در کنار تمام این‌ها، درک آنچه ما امروز به عنوان معماری می‌شناسیم، درون چارچوبی گسترده‌تر که پارادایم‌های مختلف تاریخی را لحاظ می‌کند، به ما کمک می‌کند تا بتوانیم به فهم جامع‌تر و صحیح‌تری از آن برسیم.

 


[1] Xi’an
[2] Djenne, Mali
[3] Vank
[4] Necessity
[5] Constraint-Driven Approach
[6] Parcell, Stephen. Four Historical Definitions of Architecture. McGill-Queen’s Press – MQUP, 2012.
[7] Tachne
[8] Disegno
[9] Fine Art
[10] Profession
[11] Cultural Discipline
[12] Ontology
[13] Epistemology
[14] Methodology

Leave A Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *