حکایت ایران و اکسپوی میلان
علی اعطا
ناکامیها و شکستهای بزرگ، معمولا مشکلات بزرگ کار ما را آشکار میکنند؛ اینکه کجای کارمان اینهمه سال است که میلنگیده و همچنان میلنگد و کجای سیستمی که چیدهایم یا در آن گرفتار شدهایم، چرخ و دندههایش با هم جور درنمیآید.
روالی که در کشور ما، بنا بود به انتخاب طرح معماری مناسبی برای پاویون ایران در اکسپوی ۲۰۱۵ میلان منتهی شود، از این دسته ناکامیهای بزرگ بود. این فرآیند کفایت ما را در حوزه تصمیمگیریهای کلان عرصه معماری به ما نشان داد، جایی که قرار بود بدنه کارشناسی- مدیریتی دولتی و بدنه کارشناسی- مدیریتی بخش خصوصی در تعامل با هم نتیجه درخشانی حاصل کنند که این نتیجه در عرصه رقابتهای بینالمللی حرفی برای گفتن داشته باشد.
ماجرا از این قرار است که رویداد فرهنگی بزرگ اکسپو، با سابقهای طولانی هر پنجسال یکبار در یکی از کشورهای جهان برگزار میشود و طبعا بسیاری از کشورهای شرکتکننده، اکسپو را فرصتی استثنایی برای نمایش دستاوردهای خود تلقی میکنند.
در این میان، آنچه اهمیت مضاعفی پیدا میکند، طرح معماری پاویون یا غرفه هر کشور است. اینجا جایی است که اثر معماری، فراتر از هر نوع فعالیت تبلیغی و فرهنگی، به خودی خود یک رسانه است؛ رسانهای که تاثیر پیام آن قطعا در حافظه درازمدت کسانی که سروکاری با اکسپو و نمایشگاههایی از این قبیل دارند ثبت خواهد شد؛ چنانکه طرح بهیادماندنی عبدالعزیز فرمانفرماییان در اکسپوی ۱۹۶۷مونترئال.
کدام معماران؛ کدام دفاتر؟
با دعوت از چندین دفتر معماری جهت ارایه طرح و برگزاری مسابقه برای انتخاب طرح برتر از سوی متولیان حضور ایران در اکسپو، از همان ابتدا حاشیهها و حاشیهسازیها شروع شد. کدام دفاتر و کدام معماران؟ متولی امر (شرکت سهامی نمایشگاههای بینالمللی جمهوری اسلامی)، اصرار داشت تا در انتخاب دفاتر معماری با معیار قراردادهای دولتی عمل کند: کارکردن با دفاتر معماریای که در معاونت نظارت راهبردی ریاستجمهوری بهلحاظ فنی تاییدصلاحیت شدهاند. اما کیست که نداند در عرصه معماری همچون بسیاری از زمینههای خلاقه، کانونهای خلاقیت الزاما بر نهادهای رسمیتیافته و تاییدشده، منطبق نیست. اگر اهمیت اکسپو آنگونه که باید درک میشد و مورد توجه قرار میگرفت، سازوکار متفاوتی اندیشیده میشد تا اولا نتایج کار، نه آثاری متوسط بلکه سقف توان معماران هنرمند ایرانی باشد و ثانیا گروهها و معماران جوان، مجبور نباشند به صرف اینکه امکان حضور در رقابت را پیدا کنند، در سایه دفاتر بزرگ معماری تاییدشده دولتی قرار گیرند و قراردادهای دستدومی با آنها منعقد کنند تا در ازای آن امکان حضور در رقابت اکسپو را برای خود ایجاد کنند و در نهایت طرحهایی متولد شود که هریک چندین شناسنامه به نامهای گوناگون دارد.
رقابت بیسرانجام
از سوی دیگر، خود رقابت اکسپو بهگونهای برگزار شد که متناسب با شأن حرفه معماری نبود. عملکرد اولیه هیات داورانی که از چهرههای سرشناس این عرصه بودند، بالاخره ملاک و معیار مناسبی است. دونفر از داوران در اعتراض به روندی که در پیش گرفته شد استعفا دادند و باوجود اتمام مهلت ارسال طرحها به میلان، داوری در نهایت با حدود دوماه تاخیر برگزار شد. گویا اگر پیگیریها و اصراروپافشاری جامعه معماری نبود، متولی امر میل چندانی برای برگزاری رقابت نداشت. چرا؟ لابد به توان جامعه حرفهای اطمینانی نبود یا شاید اساسا سهلانگارانه با موضوع برخورد میشد. هرچند بعدها احساس میشد مورد اول گویا محتملتر بوده.
نتیجه رقابت منجر به انتخاب چهار طرح شد؛ اما شرکت سهامی نمایشگاهها نپذیرفت هیچکدام از طرحهای برگزیده به میلان ارسال شود. چرا؟ توضیح روشنی در دست نیست. در نهایت یکی از معماران باتجربه ایرانی را مسوول این ماجرا کردند تا پاویون ایران در میلان را طراحی کند. این اقدام متولیان هنوز قابل درک نیست. اگر متولی امر، سازوکار مسابقه را برای این کار مناسب نمیدانست، از ابتدا این همه اتلاف انرژی و ایجاد امید و انگیزه واهی در میان معماران – و بهخصوص جوانترها – و بعد هم ایجاد سرخوردگی چه توجیهی میتوانست داشته باشد؟ اساسا چه نیازی به برگزاری مسابقه بود؟ معماری که حالا انتخاب شده- و در حسن نیت او تردیدی نیست- گروههای شرکتکننده را برای مشارکت در طراحی دعوت کرده. این اقدام، خیرخواهانه است. اما آنها که دستی در طراحی و معماری دارند، خوب میدانند در چنین موضوع ویژهای و آن هم بعد از اینکه تمامی دعوتشوندگان پیشتر آثاری را به این منظور طراحی کردهاند، این گروهها سخت بتوانند زیر چتر واحدی تن به یک طراحی مشارکتی دهند. (اگر اصلا چیزی به نام طراحی مشارکتی وجود داشته باشد! ) و بنابرین حکایت پاویون ایران در اکسپو میلان همچنان ناتمام است.
ناتوانیهای جامعه حرفهای
یکطرفه اگر به قاضی نرویم، متولی امر (شرکت نمایشگاهها) در شرایطی دست به این مجموعه اقدامات زده که جامعه حرفهای معماری سالهاست نتوانسته در جهت تعیین تکلیف سیستم واگذاری و ارجاع پروژهها و همچنین نحوه برگزاری مسابقات، فعالیت و پیگیری موثری انجام دهد. تا آنجا که حافظه من یاری میکند، همیشه در زمان مطرحشدن چنین پروژهها و چنین مسابقاتی، حرف و حدیثها و حاشیهها پایانی نداشته. گویی در هر زمان و مکان بیش از منافع صنفی و در مقیاسی فراتر، منافع ملی، مصلحتاندیشیهای کوتاهمدت و منفعتاندیشیهای گروهی، الگوی عمل ما بوده. چرا بعد از این همه سال، آییننامه مسابقات معماری و شهرسازی و تلاش برای ملزمکردن متولیان امور به اجرای آن، از سوی نهادهای صنفی معماری و مهندسی پیگیری نمیشود؟ بعد از برگزاری ناموفق هر مسابقه، تا مدتی این بحثها در جامعه حرفهای معماری خریدار دارد و بعد دوباره فراموش میشود. این هم میوه دیگری از جامعه کوتاهمدت ماست. بالاخره جامعه حرفهای معماری هم بخشی از جامعه بزرگتر است.
در نهایت
حالا یکی دیگر از تجربههای ناکام این عرصه را پشتسر گذاشتهایم؛ ماجرا تمام هم نشده باشد، این روال ناکارآمد بعید است نتیجه قابل قبولی دهد. امیدوار باید بود حالا که ایام، ایام تدبیر و امید است، تدبیر متولیان امر با مشارکت بدنه کارشناسی این روندهای معیوب را اصلاح کند و چشمانداز روزهای آینده، چشمانداز روشنی باشد. معماران امروز این سرزمین، گفتنیهای زیاد دارند، اگر مجالی بیابند.
↑ برگرفته از روزنامه شرق (شماره ۱۹۲۹، ۲۵ دی ۱۳۹۲ )