چهار یادداشت برای هوشنگ سیحون
حسین شیخ زینالدین
هوشنگ سیحون نقشهای مختلفی داشت؛ او استاد معماری و یک معمار برجسته بود. لازم است بگویم که این دو با هم فرق دارند و باید این دو وجه را از هم جدا کرد، چون تعلیم معماری، یک امر، و خلق معماری، امری دیگر است؛ «تعلیم» به عنوان یک کار درجه دوم است، و «خلق» در درجه اول قرار دارد. معمولا کسانی که به تعلیم معماری روی میآورند، قادر به خلق آثار معماری نیستند؛ با این همه، سیحون در هر دو وجه، استعداد خوبی داشت، و البته در وجه خلق معماری، فهم زیبایی و درک انجام یک کار، بسیار برجسته بود. در مورد معماری و هنر، باید به این مساله توجه کرد که این دو حوزه از قاعده خاصی پیروی نمیکنند و افراد استثنایی در آنها قادر به خلق اثر هستند. به همین دلیل، تعداد استادان مولف در این حوزه بسیار اندک است.
آشنایی من با سیحون از زمان دانشجویی، و در دانشکده هنرهای زیبا شروع شد، چون من از شاگردان او بودم. سیحون در راه تعلیم، تنها محفوظات و قواعد را آموزش نمیداد، و این همان روشی است که هنرمندان بزرگ در مورد شاگردان خود اجرا میکنند؛ آنها شاگردانشان را متوجه جهتها و سمتوسوها میکنند، بدون اینکه بهصورت مستقیم به آنها بگویند به چه سمتی بروند. سیحون شاگردان بزرگی تربیت کرد، اما به این معنا نبود که او یکسری قاعده یا الگو را به آنها یاد بدهد. او نقطهنظرهای خود را بیان میکرد و شاگردان مستعد را جهت میداد، مثلا وقتی میخواست ما را متوجه یک اثر خوب کند، اشارهای به آن اثر میکرد، یا زمانی که به تکالیفمان نگاه میکرد، ضعفهای آن را میگرفت، مثل اینکه میگفت: «اینجای کار زمخت است»؛ همینها سطح سلیقه ما را بالا میبرد. البته باید این را نیز بیافزایم که وقتی از سطح سلیقه به مفهوم عام، و سطح سلیقه یک هنرمند صحبت میکنیم، باید این موضوع را در نظر بگیریم که در عرصه هنر، کسی که صاحب سلیقه میشود، صاحب یک فرهنگ، تجربه و تشخیص یک مهارت شده است. سیحون تلاش کرد ما به چنین مرحلهای برسیم.
مصطفی کیانی
آنچه از هوشنگ سیحون در خاطره همه مانده، نوع نگرش و تحولی است که بعد از معماری دوره پهلوی اول، در ایران به وجود آورد. معماری ایران در دهه ۳۰ شمسی، دچار تحول و نگرشی جدید شد؛ بعد از پایان جنگ جهانی دوم، استادانی از فرانسه به ایران آمدند، و معماری مدرن اروپا روی معماری ایران اثر گذاشت، اما یکی از کسانی که نگاه مدرن معماری را در ایران ایجاد کرد، سیحون بود. سیحون از دو منظر، متمایز از دیگران است؛ وجه اول، نوع مدیریت و آموزشی است که او در دانشکده هنرهای زیبا به وجود آورد. آموزش او شکل و شمایل نوینی را که بیشتر از آموزشهای دانشگاه سوربن فرانسه الهام گرفته شده بود، شامل میشد. یکی از اقدامات او در این زمینه، انجام سفرهای دانشجویی به صورت هفتگی، بازدید از محل و تشکیل کلاسهای میدانی بود. وجه دوم تمایز سیحون که باعث شد در خارج از دانشکده هم شهرت پیدا کند، ارائه یک نوع معماری ایرانی به شکل مدرن بود.
سیحون یک نگاه مدرن را در معماری ایران بنیان گذاشت، ضمن اینکه ایده معماری گذشته را میشد در فرم بناهای او مشاهده کرد. من برای این شیوه کاری او، نام «معماری نوگرای ایران» را میگذارم و معتقدم او از رواجدهندگان معماری نوگرای ایران بود. در بررسی آثار او متوجه میشویم که این نوع معماری بیشتر در بناهای یادبود و آرامگاههایی که سیحون طراحی کرد، تجلی یافت. در معماری بنای یادبود ابنسینا که برداشتی خردمندانه از گنبد قابوس بود، بهوضوح میتوان متوجه این موضوع شد. این نکته در بناهای دیگر همچون آرامگاه نادر، باباطاهر، کمالالملک و خیام هم ادامه پیدا کرده است. سیحون با این آثار، فرمهای جانانه و نوآورانهای ایجاد کرد، و در واقع، بعد از آرامگاههای فردوسی، حافظ و سعدی که در دوره پهلوی اول ایجاد شدند، بهترین نمونه آرامگاهها در دهه ۳۰ تا ۵۰، توسط سیحون ساخته شدند که اکنون به عنوان شاخصه این هنرمند شناخته میشوند.
کامران افشارنادری
کسانی که هوشنگ سیحون را از نزدیک شناختهاند، او را فردی دارای کاریزما، و یک استاد به مفهوم کامل کلمه قلمداد میکنند. شخصیت او به نحوی بود که سیحون در محیط دانشگاه، جدیت و سختگیری را با نرمش و طبع طنز خود توام کرد، و این از نشانههای شخصیتی افراد بسیار باهوش است. آثاری که از سیحون در مقام یک معمار برجای ماند، جاودان خواهند ماند، حتی اگر دست زمان، جسم آنها را نابود کند. آنچه مسلم است سیحون از طریق تاثیر فرهنگی خود، در وجود اکثر ما معماران ایران به حیات خود ادامه خواهد داد.
علی اعطا
مرثیهسرایی نکنیم؛ از مرگ، گریزی نیست، و از مرگ سیحون، گریزی نبود؛ آثارش کفایت میکند تا مرگ در برابرش تسلیم، و حیات تازه او پس از روز واقعه، در ذهن ما آغاز شود. برای نسلی از معماران که امروز دهههای هفتم و هشتم زندگی را سپری میکنند، سیحون بیش از هر چیز، یعنی سیحون معلم، معلم برجسته دانشکده هنرهای زیبا در دهههای ۳۰ و ۴۰؛ سیحون قلم و مرکب؛ سیحون سفرهای معمارانه دانشجویی، و کشف دوباره سرزمین مادری. اما برای نسل من، بهواسطه فاصله زمان و مکان ـ تهران تا ونکوور ـ سیحون یعنی آثار معماری او در سرزمین مادری، و گاه حرفها و تصاویری در رسانهها.
آثار سیحون معمار در یک دستهبندی کلی، شامل ساختمانهای عمومی نظیر کارخانه زمزم در خیابان آزادی، ساختمانهای مسکونی و خصوصی، و نیز بناهای یادمانی هستند. اما این مورد اخیر است که حضوری پررنگ در ذهن ما دارد. آرامگاه نادر، بوعلی، خیام و بناهای یادمانی دیگر او، حکایت از حضور استاد چیرهدستی دارد که معماری ایرانی را به حد اعلا میشناسد و تسلطی مثالزدنی بر مسایل فنی معماری جدید دارد. سیحون در ساخت این آثار، به اتکای خلاقیت هنرمندانه و دانش فنی، با استفاده از زیرساختهای هندسی معماری ایران، طرحهایی بدیع آفرید که سنت دیرینه معماری، حضوری تمام و کمال در آنها دارد. تصور میکنم در ایندست آثار او، قدرت تصرف خلاق در عناصر سنت، با درک و بهکارگیری استادانه تناسبات، لذت زیباییشناختی عمیقی را با ما به اشتراک میگذارد که پس از او، اگر نگوییم نایاب، بسیار کمیاب است. معمار بزرگ آرامگاهها حالا آرام گرفته است؛ میدانم معماران این سرزمین به پاس سالهای معلمی او، به پاس گوهر خلاقیت او، و به پاس خدمات فرهنگی او از طریق آثارش، به او ادای احترام خواهند کرد؛ یادش گرامی.
↑ برگرفته از روزنامه شرق (شمارههای ۲۰۲۶ و ۲۰۲۷، ۷ و ۸ خرداد ۱۳۹۳)