گفتوگوی روزنامه جهان صنعت با هوشنگ سیحون
زندگی «پدر معماری مدرن ایران» در آثارش جریان دارد
علی فراستی
هوشنگ سیحون نیاز به معرفی چندانی ندارد. برخی او را پدر معماری مدرن ایران میدانند. فعالیت هنری و معماری او در طول نیمقرن زبانزد همه عاشقان فرهنگ و هنر ایرانزمین است. طراحی آرامگاههای خیام، ابوعلیسینا، فردوسی، کمالالملک، نادرشاه افشار، کلنل محمدتقیخان پسیان و دهها اثر معماری جاودانه دیگر همچون موزه توس و ساختمان بانک سپه در میدان توپخانه تا صدها بنای مسکونی، نقاشی و سیاهقلم و چند سال تدریس در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران تنها بیان گوشهای از فعالیت خستگیناپذیر مهندس هوشنگ سیحون است. وی سبک خاصی در معماری ایران پدید آورد که تلفیقی هماهنگ و موزون بین گونههای معماری- سنتی و کهن ایران با تکنولوژی و سبک مدرن معماری جهان است. سیحون پنجمخرداد ۱۳۹۳ در ۹۴ سالگی در شهر ونکوور کانادا درگذشت. مصاحبهکننده این افتخار را داشت تا در چند جلسه به طرح برخی سوالات پیرامون تاریخ معماری ایران و جهان از ایشان بپردازد. امید است که انتشار این مصاحبه، مورد توجه نسل جوان معماران و مهندسان ایرانی قرار گیرد.
در آستانه چهلمين روز درگذشت پدر معماری معاصر ايران
در آستانه چهلمین روز درگذشت مهندس سیحون؛ نادر سیحون و دو تن از معماران کشور به مرور کارنامه حرفهای او پرداختند و از او به عنوان معلم معماری معاصر ایران یاد کردند.
چهل روز از دفن معمار مقابر و بناهای یادمانی در دیار غربت گذشت و به نظر میرسد که زمان مناسبی است برای آن که همزمان با درآمدن از رخت سیاه فقدان او، به مرور کارنامه مردی بپردازیم که علاوه بر طراحی و ساخت بناهای بیادماندی چون آرامگاه ابن سینا، آرامگاه خیام و … به کشف رابطه انسان با محیط، انسان و معماری، انسان و نقاشی پرداخت و در این مسیر چند نسل از معماران کشور، خود را مدیون کلاسهای درس او میدانند. هنرآنلاین به بهانه همین روز مهم، به گفت و گو با دو تن از معماران و پسر مرحوم سیحون پرداخته تا از منظر این نگاهها، کارنامه هوشنگ سیحون را در آستانه اربعین درگذشت او، تورق کند. این گزارش بدون کمک کانون معماران معاصر میسر نبود که در نشستهای خود به بررسی ویژگیهای متفاوت و کمتر دیده شده پدر معماری معاصر ایران پرداختند.
علی فراستی
مهندس هوشنگ سیحون نیاز به معرفی چندانی ندارد. برخی او را پدر معماری مدرن ایران میدانند. فعالیت هنری و معماری ایشان در طول نیم قرن زبانزد همه عاشقان فرهنگ و هنر ایران زمین است، از طراحی آرامگاههای خیام، ابوعلی سینا، فردوسی، کمال الملک، نادر شاه افشار، کلنل محمد تقی خان پسیان، و دهها اثر معماری جاودانه دیگر همچون موزه توس و ساختمان بانک سپه در میدان توپخانه تا صدها بنای مسکونی، نقاشی و سیاه قلم و چند سال تدریس در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران تنها بیان گوشه ای از فعالیت خستگی ناپذیر مهندس هوشنگ سیحون است. وی سبک خاصی در معماری ایران پدید آورد که تلفیقی هماهنگ و موزون بین گونههای معماری سنتی و کهن ایران با تکنولوژی و سبک مدرن معماری جهان است. مصاحبه کننده این افتخار را داشت تا در چند جلسه به طرح برخی سؤالات پیرامون تاریخ معماری ایران و جهان از ایشان بپردازد. امید است که این مصاحبه مورد توجه نسل جوان معماران و مهندسان ایرانی قرار گیرد.
علی فراستی
این گفت وگو حاصل چند ساعت پرسش و پاسخ با مهندس هوشنگ سیحون در زمستان ۱۳۷۲ در فرانسه است. متن حاضر مستقیما از نوار پیاده و پس از ویرایش و تنظیم و حذف برخی محاورات، نهایی شده است. مهندس سیحون نیاز به معرفی چندانی ندارد. فعالیت هنری و معماری ایشان در طول نیم قرن زبانزد همه عاشقان فرهنگ و هنر ایران زمین است، از طراحی آرامگاه های خیام، ابوعلی سینا، کمال الملک، نادرشاه افشار، کلنل محمدتقی خان پسیان و ده ها اثر معماری جاودانه دیگر همچون موزه توس و ساختمان بانک سپه در میدان توپخانه تا صدها نقاشی و سیاه قلم و چند سال تدریس در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران تنها بیان گوشه ای از فعالیت خستگی ناپذیر مهندس سیحون است. متن پیش رو، بخشی از گفت و گوی نسبتا بلند با مهندس سیحون است که به جهت کمبود فضا، بخش دیگر آن در آینده به مخاطبان ارایه خواهد شد.
پرویز براتی
هوشنگ سیحون را همگان بابت طراحی و ساخت آرامگاه بزرگانی چون ابوعلی سینا، نادرشاه، کمال الملک، کلنل محمدتقی پسیان، بنای موزه شهر توس و ساختمان بانک سپه در میدان توپخانه می شناسند. با این حال نقش هوشنگ سیحون در صحنه و عرصه هنر و معماری معاصر ایران بسیار بیشتر از طراحی و اجرای این چند یادمان و سازه است. تاثیری که او به عنوان استاد و رییس دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بر شاگردان بی شمار خود داشته، تنها یکی از مصادیق این نقش مهم است. کروکی کردن یا طراحی پیش از انجام معماری فرآیندی است که هوشنگ سیحون مبتکر آن بوده. هرگز پیش از مهندس سیحون که از کودکی به نقاشی و طراحی می پرداخته چنین رسمی رایج نبوده و امروزه هم در مدارس معماری ایران از کروکی کردن طرح به عنوان یکی از تکنیک های ضروری معماری استفاده می شود.
عطاءالله امیدوار
سال ۱۳۴۵ که وارد دانشکده هنرهای زیبا شدم، مهندس هوشنگ سیحون رییس آن بود. مهندس سیحون بعد از مرحوم استاد ابوالحسنخان صدیقی و بعد از ایشان، استادانی چون آندره گدار و محسن فروغی، ریاست دانشکده هنرهای زیبا را عهدهدار شد. او استادی بسیار سختگیر و منضبط بود و نظم خاصی را در دانشکده به وجود آورده بود. از نتایج این اعمال نظم آن بود که برای مثال، زمانی که ریاست دانشکده را برعهده داشت، کسی جرات نداشت در آتلیه سیگار بکشد یا اوقات خود را به بطالت سپری کند.
ابراهیم حقیقی
هنر و معماری ایران یكی از بزرگترین و اثرگذارترین اساتید خود را از دست داد، اما هوشنگ سیحون در هر بنایی كه ساخته، زنده و در میان ما است. سیحون نه فقط زندگی من كه زندگی بسیاری از كسانی كه از دهه ۴۰ وارد دانشگاه تهران شدند را تغییر داد. او چیزهایی به ما آموخت كه پایههای زندگی ما شد. سیحون معمار زندگی شاگردانش بود. در سال ۴۸ بعد از تغییرات سیاسی كه در پی مبارزات دانشجویی و صنفی به وجود آمد ریاست دانشكده هنر به دكتر میرفندرسكی سپرده شد، اما سیحون همچنان در این دانشكده تدریس میكرد.
هنر میراث خانوادگی دكتر سیحون بود. او در خانوادهیی بزرگ شد كه موسیقی در آن جاری بود. دایی او احمد عبادی كه خود موسیقی سه تار را از مادر سیحون آموخته بود، یكی از تاثیرگذارترین موسیقیدانان ایرانی است و او هم مانند خواهرزاده خود تا موسیقی ایران برجاست، زنده خواهد ماند. بعد از سالها معاشرت، سفرهای دانشجویی و در نهایت مصاحبهیی كه برای تهیه مستندی از زندگی ایشان، حدود چهار سال پیش انجام دادم، میتوانم بگویم كه محبوبیت و مقبولیت آثار او از ارتباطی بود كه با جامعه خود میگرفت.
او همانقدر بنا و ساختمان را میشناخت كه فرهنگ و جامعه مردم خود را. او روح زندگی را از همین ارتباط با مردم میگرفت و به بنایی میداد كه ساخته بود. آن بنا به معجزه همین كار زنده میشد و با مردم خود زندگی میكرد. شكوه هنر سیحون در همین ارتباط و شناختزاده میشد. در زمان دانشجویی سفرهای زیادی با او داشتیم. یكی از بهترین بخشهای تدریس او همین سفرها بود. برای دانشجوی معماری آن زمان كه یكراست از جهان ریاضیات به دانشكده معماری پرتاب شده بود، این سفرها نه تنها آشنایی با معماری ایرانی بود كه حكم اولین مواجهه با واقعیت زندگی و جامعه ایرانی را هم داشت. دست قوی و تیزی در طراحی داشت و تا همین اواخر هم نمایشگاههای طراحی او در كانادا برگزار میشد. چنان با مهارت طراحی میكرد و كروكی میكشید كه همه ما را شیفته این كار كرده بود. همو بود كه یادمان داد فاصله مغز و دست، فكر و قلم را چطور كوتاه كنیم و چگونه هرچه را كه در ذهن داریم روی كاغذ بیاوریم. این چیزی نیست كه برایش رشته درسی گذاشته باشند، مهارتی نیست كه استاد با درس و پای تخته بتواند یاد دهد. این خود سیحون بود كه شاگردانش را شیفته علم و هنر معماری میكرد.
همه آثاری كه معماری آن بر عهده سیحون بود، مقبرهها و آرامگاههایی كه ساخته، بناهای اداری كه معماری كرده است، همه اینها از نسبتهای طلایی معماری ایرانی گرفته شده و نماهای آن مستقیما از هندسه معماری ایرانی- اسلامی اقتباس شده. مهم نیست مردمی كه این بناها را میبینند، معمار آن را بشناسند، مهم نیست بدانند بنایی كه تماشای آن چنین با زندگیشان عجین است ساخته ذهن و دست هوشنگ سیحون بوده یا معمار دیگری. مهم این است كه سیحون تا زمانی كه معماری ایران زنده است، كنار ما است. شاگردان آن روز استاد هر یك امروز اساتید بزرگ معماری در دانشگاههای ایران هستند و این ماندگارترین میراث مردی است كه هنر ایران مدیون او است. هوشنگ سیحون نمیمیرد!
↑ برگرفته از روزنامه اعتماد (شماره ۲۹۷۱، ۷ خرداد ۱۳۹۳)
سعید برآبادی
هوشنگ سیحون، تاریخ قرن اخیر معماری ایران است؛ هنری که قصد داشت مثل سینما و شعر آن روزگار، آوانگارد دوباره از نو زاده شود. تا پیش از او، معماری ایران با ظاهری متفاخر، تنها یادبود قرون گذشته بود و شاهکارهای بیبدیل باستانی؛ اما سیحون با ساختمانهای مدرنش نشان داد که معماری هم میتواند مثل شعر نو نیما، مثل سینمای موج نو شهید ثالث، پوست بیندازد و همچنان مردم دوستش بدارند. او برای آشتیدادن معماری با ادبیات و زندگی روزمره مردم، سفرهای علمی را به همه کشور ترتیب داد. از دانشجویان معماریاش خواست که دست به قلم شوند و «کروکی» بکشند؛ همین خطخطیهای روی کاغذ، بعدها، تشکیلدهنده اولین تصاویر از آرامگاههایی بود که او برای مشهورترین چهرههای فرهنگی و ادبی ایران ساخت.
پیش از آنکه آندره گدار به سفارش دولت، برای تنها شاعر شناختهشده زبان فارسی، آرامگاهی در شیراز بسازد، هیچکس اینگونه با حافظ و شعر فارسی مانوس نشده بود. سیحون همان راه را ادامه داد، منتها با رفتن به سمت چهرههایی که در ادبیات فارسی عجیب و درعینحال مشهور بودند و همین موضوع نمیگذاشت هر معماری به آسانی، ساختن مقبرهشان را بپذیرد و نتیجه آن شد: ساخت بیش از ۱۰ بنای یادبود و آرامگاه برای چهرههایی چون خیام، فردوسی، ابوعلی سینا، کمالالملک، عطار و… . خیام زندگی را به خوردن جامی تشبیه کرده بود؛ حالا آرامگاهش؛ جامی وارونه است که از زاویههای شکسته آن آفتاب به شاعر میتابد.
ابوعلی سینا که دانشمند ۱۲ علم روزگار خود بود، حالا در سایه ۱۲ ستون و در دل عمارتی که بیشباهت به گنبد قابوس نیست، نفس میکشد و آرامگاه فردوسی، شبیه سینه ستبر اوست وقتی که «بسی رنج بردم در این سال سی» را روایت میکند. هوشنگ سیحون که میتوان او را تنها معمار ایرانی آرامگاهها و مقبرهها به شمار آورد؛ اما حالا خود بیمقبره به سوی دیار باقی خواهد رفت. مقبرههای او امروز پلهای ارتباطی مردم با شاعران و فیلسوفان ایرانی به شمار میروند، اما آیا خود او بنایی برای یادبودش در ایران خواهد داشت؟
↑ برگرفته از روزنامه شرق (شماره ۲۰۲۶، ۷ خرداد ۱۳۹۳)