سازماندهی سنتی و اجزاء مستقل
تاملی طراحانه در وجهی از بنای مرکز فرهنگی اصفهان، اثر فرهاد احمدی
حمیدرضا خوئی
مرثیهگفتن برای هنرمندان یا متفکران یا دانشمندان، کاری خلاف جنس وجود آنان است. برای تکریم و تعزیز ایشان، باید ـ بهجای افسوسخوردن ـ به آثارشان نگریست و آنها را فهمید؛ چه، با فهم آثار آنها، به احوالشان نزدیک میشویم و به بهترین وجهی از آنان یاد میکنیم؛ تکریم حقیقی همین است. با همین نگاه، دیشب صفحه فرهاد احمدی فقید را گشتم و دلم خواست که تصاویر «مرکز فرهنگی اصفهان» را مرور کنم، و در پی آن، فکر کردم یکی از صفات طرح را شرح کنم و آن را بنویسم.
در نظری کلی، طرح مرکز فرهنگی اصفهان بر پایه سازماندهی «حیاط بزرگ پیشخان» و عرصههای دو سوی حیاط، و مجموعه فضاهای لایه جنوبی شکل گرفته است. در این ترکیب، حیاط ـ که از جهاتی، احوال حیاطمرکزی معماری ایران را دارد ـ پرجلوهترین بخش مجموعه است. «هشتی ورودی» با دو رواق شرقی و غربی، همراه با «هشتی/آتریوم اصلی» و اعوان و انصارش، حیاط منظم و باقاعده را از چهار جهت محصور میکند، و بخش دیگر پروژه به جنوب زمین رفته و در نقش لایه فرعی مجموعه کار میکند ـ همان بخشی که با دالان/راهروی بلند شرقی، به رواق شرقی وصل است. اینها که آمد، معرفی سادهای بود؛ از شرح باقی ماجرا صرفنظر میکنم و طول و تفصیل نمیدهم، چون میخواهم فقط در یک مبحث بمانم.
با گردبستن بخشی از فضاهای مجموعه به دور حیاطی بزرگ ـ با بستری وسیع از آب، و تختگاه میان آب و پلهایی که به سمت آن نشانه رفتهاند ـ پیداست که قرار بوده است کیفیتی تازه و جلوهای امروزی از طرح حیاطمرکزی، در این مجموعه فرهنگی آشکار شود. در این عرصه از بنا، تقریبا اغلب عناصر کالبدی آشنای معماری ایران ـ به لحاظ نام ـ به میان آمدهاند:
ـ دستگاه ورودی
ـ رواقهای یمین و یسار
ـ شاهنشین جنوبی (که چنان که آمد، هشتیمانند است و همزمان، آتریومی چندطبقه است که در یکی از ترازهایش، نقش تالار انتظار تالارهای اجتماعات را بازی میکند)
ـ شبهایوانهای میانه رواقها
هرچند که در جداره ورودی، حیاط ـ بهعمد ـ به تمامی محصور نمیشود، چرا که پارهای از آن دیوار قاطعی ندارد و با دیوار کوتاه و گلدانها نشانهگذاری شده است، و در عوض، هشتی ورودی یا دروازهای باز که دید را قطع نمیکند، در میانه این ضلع قرار گرفته است، اما همین گشودگی جداره شمالی و جبهه رو به زایندهرود است که این حیاط را میان حیاطمرکزی و حیاط پیشخان یا جلوخان، در نوسان جلوه میدهد. این رفتوآمد میان دو جلوه از حیاط، کیفیتی دوپهلو به آن میدهد که خیال میکنم از آغاز در ضمیر طراح فقید ما بوده است.
با این مقدمات، دانش تفصیلیتری از ویژگی کلی طرح و سازماندهی آن پیدا میکنیم، و اکنون وقت آن است که از خود بپرسیم: چه چیزهایی این پروژه را در نظر طراح آن و بسیاری از کسانی که مخاطبش هستند، به معماری امروز جهان پیوند میزند ـ و در اراده و خواست طراح ـ طرح را «معاصر» میکند؟
وقتی از معماری امروز جهان سخن میگوییم، خواهناخواه از تجارب معماریای حرف میزنیم که از دهههای اوایل قرن گذشته میلادی، در اروپای غربی ـ و اندکی، اروپای شرقی ـ نضج گرفت؛ در دهههای ۴۰ و ۵۰ همان قرن به بار نشست؛ با مدرسه باوهاوس، مکتب آموزشی پیدا کرد؛ از نظریه «زیباییشناسی کاربردی» (Functional Aesthetic) مایه گرفت؛ با کنسترکتیویسم روسی قوام یافت؛ با اندیشههای «دستایل» درآمیخت؛ با «آرتیکولیشن مینیمالیستی» تراش یافت؛ از کمپوزیسیونهای طبیعت بیجان نقاشی مدرن و احجام فرمال مجسمهسازی مدرن ریشه گرفت؛ و سرانجام در جریانهای «موج نو» دهه ۷۰ همان قرن، در آمریکا تحول یافت؛ در اثر نهضتهای پستمدرن، اشکال تاریخی را به ترکیبهای مدرن راه داد؛ با دیکانستراکشن ـ یا به قول برخی، «اوراقگرایی» ـ هندسه و نظم آشکار متعارف از سکه افتاد؛ و دستآخر، در دهههای اخیر، به تردید ـ تا جای ممکن ـ در هر اصل قاطعی ختم شد و کوشید هر عنصر آشنای معماری را از بازی بیرون کند.
در این بستر وقایع معماری امروز جهان، طرح مرکز فرهنگی اصفهان چگونه خود را از احوال سنتی سازماندهی حیاطمرکزی ایرانی جدا میکند و میکوشد به معماری معاصر جهان امروز پیوند زند؟ در اینباره میتوان به وجوه مختلفی از طرح پرداخت؛ اگر در اینباب، به کلیترین تصمیم بیاندیشیم و در تفسیر طرح فعلا به همان بسنده کنیم، آن تصمیم چنین است: بریدن احجام از هم و جداکردن قطعات عناصر کالبدی از یکدیگر. با این ترفند طراحانه، طرح به جای آنکه از مجموعه عناصری تشکیل شود که به هم بافته شدهاند، در عوض، به مجموعه قطعاتی بدل میشود که کنار هم نشستهاند تا کمپوزیسیونی مدرن بسازند؛ و اگرچه ترکیب کلی آنها بر پایه محورهای تقارن کلی سنتی رخ داده و گوشچپ و راستهای سنتی پیدا کرده است، منتها چشم مخاطب که میان احجام و فضاها میچرخد، در هر پرسپکتیو، ترکیبی مدرن از احجام خالص ـ یا نسبتا خالص ـ را میبیند.
به عنوان مثالهایی برای ترفند بهکارگیری اجزاء مستقل در بنای مرکز فرهنگی اصفهان، میتوان به عناصر زیر اشاره کرد:
ـ آتریوم حجم مستقلی است و اگرچه با دو بازو، به راست و چپ وصل است، اما آن دو بازو، شیشهای شدهاند تا حجم آتریوم از آنها جدا شود و هرگز با آنها نیامیزد، و دستآخر، یکه و تنها بماند و مجسمهای شود.
ـ هشتی یا دروازه ورودی، تنهای تنها در بر شمالی نشسته و اگرچه یادآور هشتیهای قدیمی ماست که همواره در دل حجم بنا پنهان بودند، اما اینبار خود را بیرون میکشد، و هم درون دارد و هم بیرون، تا دوباره همچون قطعه مجسمهای در کمپوزیسون دانهدانه کلی به نظر رسد.
ـ رواقهای چپ و راست، خود به لحاظ آرتیکولیشن، موجوداتی یکجا خطی، و یکجا پارچهای و مجزا هستند تا رواق چون عنصری مجزا عرضاندام کند. رواقها به همین قانع نیستند؛ در میانه، شبهایوانی دارند که اگرچه از یکسو، با تشبیه دور، یادآور ایوانهای سنتیاند، اما خود را برکشیده و آرتیکولیشن تودهای پیدا کردهاند، و جسیم و حجیم شدهاند و یکهتازی میکنند.
ـ تالارهای اجتماعات به مدد آمفیتئاترهایی که بر سرشان نشسته، اندام بلندی پیدا کردهاند و اگرچه از یک نگاه، پشت و پناهی برای حجم آتریوم ساختهاند و زندگی در بام را نمایش میدهند، اما از نگاهی دیگر، باز هم به بازی احجام و اجزاء تکهتکه، رونق مضاعفی داده و به مفهوم «بیان حجمی کاربردی»، پر و بالی دادهاند.
ترفندی که در طرح مرکز فرهنگی اصفهان شرح شد، یکی از نشانههایی است که تعلق این طرح را به زیباییشناسی مدرن و تجارب معاصر معماری جهان پیوند میزند، همان نشانههایی که اغلب در معماری ایرانی وجود ندارند، و اگرچه گاه عناصری از آن بالنسبه مجزا میشوند، اما این مطلب در عناصر معدودی رخ میدهد. در هنر و معماری ایرانی، به طور معمول، عناصر و اجزاء ترکیب به هم بافته میشوند و در هم گره میخورند، و کل منسجمی را میسازند که اجزایش در پلان دوم تشخیص داده میشود. از اینرو، ترفند بهکارگیری اجزاء مستقل، یکی از رویکردهای طراحانهای است که میان معماری مرکز فرهنگی اصفهان با فضای تاریخی معماری ایران و اصفهان تفاوت ایجاد میکند تا از همین جهت، به تجارب اخیر معماری جهان نزدیک شود. این رویکرد طراحانه را میتوان در آثار دیگر این معمار فقید و ارزشمند، و برخی معماران معاصر کشور هم پی گرفت و پیدا کرد. البته آنچه آمد، از جنس شرح و تفسیر وجهی از طرح این بنا بود، و نه متنی که به قصد ارزیابی و قضاوت نوشته شود؛ چه، هدف من، فهم احوال و رویکرد طراح و معماری معتبر بود.
↑ برگرفته از صفحه اینستاگرام حمیدرضا خوئی