بیانیه [طراحی] دفتر معماری ماس
درسهایی برای نوشتن درباره معماری
پویان روحی
اگر بین خیرهشدن به فضای خالی، و مطالعه بیانیههای دفاتر معماری، به ما حق انتخاب داده شود، ما گزینه اول را انتخاب میکنیم. بیانیههای دفاتر معماری همگی یک چیز میگویند: ما پایداریم، نسبت به میزان بودجه با مسئولیت عمل میکنیم، باتجربهایم، جایزه بردهایم و … . به نظر میرسد که هدف این نوشتهها آن است که در عینحال که حرف خاصی نزنند، اما نگرانیهای احتمالی کارفرمایی را نیز که قصد استخدام آنها را دارد، برطرف کنند. وقتی این نوشتهها را مرور میکنیم، سخت است به این فکر نکنیم که تمام این بهاصطلاح حرفهایگری، کیفیتی سرد و بیروح دارد.
ما نمیتوانیم بهطور دقیق به شما بگوییم که دفتر ماس در چه زمانی افتتاح شد. دوست داریم بگوییم که دفتر ما در سال ۲۰۰۳ افتتاح شده است، اما بعضی وقتها از سال ۲۰۰۵ به عنوان سال افتتاح دفتر یاد میکنیم. ما در آن زمان جای ثابتی نداشتیم و نام دفترمان هم !@#? بود که خیلی زود متوجه شدیم استفاده از آن به دو دلیل دشوار است: یک آنکه تلفظ آن سخت بود، و دو آنکه نمیتوانستیم با این اسم وبسایتی داشته باشیم. ما در سال ۲۰۰۸، مدرک۱ انجمن معماران آمریکا را گرفتیم و به شرکتی حقوقی تبدیل شدیم. در این زمان یک دفتر ثابت داشتیم و چند ساختمان هم ساخته بودیم. حدودا در همین زمان بود که عنوان ماس را برای خود انتخاب کردیم ـ خلاصهای از نام و نام خانوادگیمان، و در عینحال، نشانهای از میل ما برای افقی و مبهمبودن، بهجای عمودی و شفافبودن.
ما کارمان را دور یک میز بزرگ آغاز کردیم: عرصهای برای جمعآوری، کنار هم گذاشتن و کارکردن روی مجموعهای از تجریبات طراحی ـ دنیایی خیالی تشکیلشده از فانتزیها، مسائل و اندیشههای معماری. ما امروز در نیویورک مستقریم؛ کمی بزرگتر شدهایم، اما هنوز دور یک میز بزرگ، همراه با هم، روی هر پروژه، با استفاده از تجربههای بازیگوشانه و پژوهشهای جدی کار میکنیم. چند جایزه بردهایم؛ چند کتاب نوشتهایم؛ چند ساختمان ساختهایم؛ و در حال حاضر، مشغول ساختن ساختمانهای بیشتری هستیم. این کارها در این وبسایت به نمایش درآمدهاند: پروژههای مسکونی، مدارس، موسسات فرهنگی، فروشگاه، نمایشگاه، چیدمان، مبلمان، اشیاء، کتابها، یادداشتها، تجربههای نرمافزاریها و فیلمها.۲
مایکل مردیت۳ ـ هیلاری سمپل۴
***
آنچه مطالعه نمودید، بیانیه۵ دفتر معماری ماس۶ بود. هدف از بیانیه طراحی که بهطور معمول در وبسایت دفاتر معماری ارائه میشود، طرح مواضع و رویکردهای کلی آن دفتر خاص نسبت به معماری است. بنابراین انتظار طبیعی آن است که بیانیههای دفاتر معماری تفاوتهای زیادی با یکدیگر داشته باشند، اما همانطور که نویسندگان متن اشاره میکنند، در طول سالهای اخیر و حتی در میان دفاتر پیشروی معماری، بیانیههای معماری به متنهایی با کلیشههای مشخص تبدیل شدهاند. مایکل مردیت و هیلاری سمپل از ابتدای متن، موضع انتقادی خود را نسبت به این کلیشهپردازیها اعلام میکنند. آنها از کلیشهپردازیهای همکارانشان در نگارش بیانیههای دفاتر خود فاصله میگیرند و متنی موجز و متفاوت ارائه میکنند، متنی که از کلیشههای تثبیتشده دوری، و به شکلی ساده و بیتکلف، اطلاعاتی درباره دفتر آنها ـ ماس ـ ارائه میکند.
بیانیه طراحی، چکیده مواضع یک معمار در برابر معماری و تاریخ آن است. معماری که فاقد موضع آگاهانه نسبت به معماری و تاریخ آن باشد، نخواهد توانست اعانه قابل اهمیتی به این تاریخ ارائه کند. به همین دلیل، بیانیه معماری یک دفتر در صورتی که با واقعیت رویکرد آن دفتر انطباق داشته باشد، از مهمترین موضوعاتی است که میتواند در مواجهه با یک دفتر معماری مورد توجه قرار بگیرد؛ یک بیانیه به شکلی کلی نشان میدهد که ما با چه نوعی از معماری روبهرو هستیم.
بررسی صحنه معماری معاصر ایران نشان میدهد که دفاتر معماری یا دستکم آنهایی که دارای وبسایت هستند، به چهار دسته تقسیم میشوند:
ـ دفاتری که بهطور کلی فاقد بیانیهاند؛
ـ دفاتری که دارای یک بیانیه کلیاند که در واقع، نه بیانیه، که بیشتر معرفی اعضای دفتر است؛
ـ دفاتری که یک بیانیه کلی دارند، اما موضع مشخصی ارائه نمیکنند؛ برای مثال، عنوان میشود که این دفتر خاص روی معماری سنتی ایران و بازتعریف آن کار میکند، اما هیچ توضیح مشخصی در این زمینه ارائه نمیشود؛
ـ دفاتری که یک بیانیه ـ گاه کلی و مختصر، و گاه مفصل و باجزئیات ـ دارند، اما دادههای ارائهشده در این بیانیه با واقعیت پروژههای انجامشده در این دفتر همخوانی ندارند.
بنابراین به نظر میرسد که در این زمینه، صحنه معماری ایران با صحنه معماری معاصر فاصله زیادی دارد. سنت نهچندان دیرپای بیانیهنگاری هنوز در عرصه حرفهای معماری ایران به بلوغ نرسیده است و به همین دلیل، از کلیشهپردازی، به شکلی که اعضای دفتر ماس از آن صحبت میکنند، خبری نیست، اما ردپای این کلیشهها را میتوان در سطحی دیگر، و در مقیاس بیانیههایی که برای پروژهها نوشته میشوند، رهگیری کرد، کلیشههایی که البته در طول سالهای اخیر دگرگونیهایی را نیز تجربه کردهاند.
بیشتر دفاتر معماری ایران در توصیف پروژههای خود از ارتباط با زمینه و ایجاد هارمونی با آن نام میبرند. این توصیفات درون پارادایمی پیشاـدریدایی۷ یا پیشاـپساساختارگرا۸ قرار دارند۹ و به دلیلی که روشن نیست، ایجاد هارمونی با زمینه را یگانه و در عینحال، برترین نوع ارتباط با بستر میدانند و روشهای دیگر برقراری ارتباط با بستر ـ برای مثال، تضادی۱۰، تعاملی۱۱، زمانی۱۲، نمادین۱۳ و … ـ را بهطور کامل نادیده میگیرند. در کنار نوع ارتباط با زمینه، موضوعاتی که همواره در توصیف پروژههای معماری حاضرند، عبارتاند از: حس فضایی (که عموما در «شاعرانه»بودن فضا تبلور پیدا میکند)، توجه به نیازهای کاربر/کارفرما (نگاه به پروژه به عنوان عرصهای خنثی و واکنشی۱۴ به نیازهای کاربر/کارفرما)، و بهبود کیفیت زیست / حل مشکلات اجتماعی.
درباره اهمیت حس فضایی در فضای معماری ایران به دلیل حضور خردهگفتمان پدیدارشناسی معماری، و نیز تقلیلیافتن معماری به ابزاری برای رفع نیازهای کاربر/کارفرما ـ در حالی که معماری امری افزون۱۵ بر کارکرد است و همین ویژگی است که آن را از ساختمان متمایز میکند ـ پیش از این در یادداشتهای دیگر بهطور مفصل صحبت شده است. به همین دلیل، اجازه بدهید به چهارمین کلیشه حاضر در بیانیههای معماری بپردازیم: تلاش برای بهبود تجربه زیستی با توسل بر بهبود معضلات اجتماعی. بهنظر میرسد که این سوءتفاهم بنیادی از یک اشتباه کوچک، اما مهلک در برگردان واژه پرابلم۱۶ به فارسی نشئت گرفته باشد. پرابلم که منظور از آن در دایره گفتمان معماری، مسئله معماری است، به دلیل اشتباه در ترجمه، به «مشکل» برگردانده شده است. به این ترتیب، اینطور تصور میشود که وظیفه معماری برطرفکردن مشکلات اجتماعی است. در بسیاری از بیانیههایی که برای پروژههای معماری نوشته شدهاند، میخوانیم که این پروژه به قصد برطرفکردن یک معضل اجتماعی که در محدوده پروژه وجود دارد، کشیده شده است، اشتباهی که با شکلگیری رویکردهای مبتنی بر گفتمان ایجاد برابری اجتماعی۱۷ در طول سالهای اخیر ـ که نمونهاش جایزه پریتزکر است ـ تقویت شده است. متاسفانه این اشتباه به درون سیلابسهای استودیوهای طراحی در موسسات آموزشی نیز نفوذ کرده و باعث شده است که محتوای این استودیوها از تمرکز روی مسائل دیسیپلینی فاصله بگیرد و به تلاش برای برطرفکردن معضلات اجتماعی با استفاده از طراحی محدود شود.
گفتوگو درباره معماری و نوشتن از آن به یک پارادایم انتقادی نیاز دارد. میتوان درون هر یک از پارادایمهای انتقادی تاریخ هنر، برای مثال، پارادایم فرمالیست، خبرهگری۱۸، مارکسیست، فمینیست و …، درباره یک اثر معماری نوشت، اما نوشتن درباره مسائل معماری، به شکلی که روی ایدههای معماری و دگرگونی آنها تمرکز داشته باشد، به پارادایمی نیاز دارد که به بهترین شکل، بازتابدهنده این ایدهها ـ که به فرم و فضا مربوطند ـ باشد. به همین دلیل، به نظر میرسد که پارادایم فرمالیست، آنطور که در کار مورخانی همچون آلویس ریگل۱۹ و هاینریش ولفلین۲۰، یا هنرمندانی چون پل کله۲۱، و یا منتقدانی همچون رودلف ویتکئوور۲۲، کالین رو۲۳ و ژاکلین گارگوس۲۴ وجود دارد، مناسبترین روش برای گفتوگو درباره مسائل درونی دیسیپلین معماری ـ یا به زبان ساده، فرم ـ باشد، روشی که تا امروز تقریبا هیچکدام از معماران ایرانی ـ بهجز دو استثناء۲۵ ـ توجهی به آن نداشتهاند.
استفاده از عبارت «دیسیپلین» در طول سالهای اخیر، به شکلی گسترده در زبان فارسی معماری رواج پیدا کرده، اما تبعات و مفاهیم همراه آن هنوز فرصت حضور پیدا نکردهاند، به این معنا که استفاده از این عبارت بیشتر به شکل یک مد رواج یافته است و افرادی که کارشان ارتباطی با دانش معماری ندارد، بدون آنکه با تبعات معنایی این واژه آشنا باشند، آن را بهطور روزمره مورد استفاده قرار میدهند. از اینرو، جای خالی نوشتن درباره معماری با استفاده از ادبیات معماری، به صورتی که مسائل معماری را مورد توجه قرار بدهد، به شکلی قابل توجه در زبان فارسی احساس میشود. به نظر میرسد برای مواجهه با این خلاء و پرکردن آن، آگاهی از پارادایمهای انتقادی، بهویژه فرمالیسم ـ و البته وجود پرکتیسهای انتقادی دیسیپلینی ـ ضرورت داشته باشد.
[1] License
[2] MOS, www.mos.nyc/. Accessed 23 Nov. 2023.
[3] Michael Meredith
[4] Hilary Sample
[5] Statement
[6] MOS
[7] Pre-Derridean
[8 Pre-PostStructuralist
[۹] به این معنا که به تقابلهای دوتایی میپردازند و بهطور پیشفرض به یکی از این دو برتری میدهند.
[10] Contrastive
[11] Interactive
[12] Temporal
[13] Symbolic
[14] Reactive
[15] Excess
[16] Problem
[17] Social Equity
[18] Connoisseneurship
[19] Alois Riegl
[20] Heinrich Wolfflin
[22] Paul Klee
[22 Rudolf Wittkower
[23] Colin Rowe
[24] Jacqueline Gargus
[۲۵] بهرام شیردل و رضا دانشمیر