سرکار بانو ترکیبی
محمد رضایی
با محدودشدن توان و بستر اندیشهورزی در تاریخ معاصر ایران، چندصدایی که از لوازم حیات فرهنگی است، با تکصدای بلندی خاموش شد، و فرهنگ و هنر، تهیشده از پویایی، مترادف شد با میزگردهای خشک تلویزیونی که هیچ جذابیتی برای «بانو ترکیبی» که کودک شیرینی بود، نداشت. بانو در دوران مدرسه هم فرهنگ و هنر را از همان تریبون تکصدای قدرتمند شناخت، و اینگونه بود که فرهنگگریزی برای او، به شکلی از ابراز هویت بدل شد که زمانی خود را به شکل افت سرانه مطالعه نشان میداد و زمانی در قالب رشد تماشای سریالهای احساسی. محصولات فرهنگی جهان پستمدرن (که التقاط و چندپارگی از ویژگیهای آنهاست) و نفوذ آنها از راه قاچاق و توسعه کمیتزده دانشگاهی، همه و همه در شکلگیری کیستی بانو ترکیبی تاثیرگذار بودند. با این حساب، بانو ترکیبی به مثابه صدفی درونتهی، برونداد فرهنگی قابل پیشبینی جامعه ایران معاصر است.
در هنرهای تجسمی، نسبت هنر و هنرمند با پدیده فرهنگی بانو ترکیبی نسبتا روشن است. هنرمندان تجسمی در امتداد موفقیتهای بینالمللی شیرین نشاط و دغدغه زیست اجتماعی زنان ایران، بانو ترکیبی را به عنوان سوژهای قابل پرداخت شناختند، از جمله مجموعه عکسهای شیرین علیآبادی با عنوان Miss Hybrid، آثار قدرتمندی در دهه ۸۰ بودند که روی مرز باریک ابتذال راه میرفتند. اگر از پوسته پررنگ و لعاب دخترکان عکسهای علیآبادی بگذریم، به پستویی از حفرهها و سوالهای اجتماعی و روانی میرسیم. بانو ترکیبی در هنر تجسمی، سوژهای بود برای نگاهکردن و سوالکردن درباره هویت زنان و سرانجام زنانگی در آلبوم تصویری زنان ایران که از زنان دربار ناصری شروع میشد و تا زنان متجدد پهلوی، زنان پرشور راهپیماییهای انقلابی و زنان خاکستری خرداد ۷۶ ادامه مییافت. اما بانو ترکیبی هیچگاه در عرصه تجسمی به جایگاهی بالاتر از این سوژه انساننگارانه یا اجتماعی نرسید، و در مقام آفرینندگی، هرگز از کلاسهای طراحی طبیعت بیجان و «ادامه هنر در کنار درس» فراتر نرفت، و به اینترتیب، تاثیر چشمگیری در اکوسیستم هنر نداشت و ندارد.
اما در معماری، گستردگی مخاطبانی که خود پرورشیافته همان بستر فرهنگی بودند، همه چیز را تغییر داد. خالق و مخاطب محدود هنر تجسمی، هر دو، طرفدار رگههای پرورشیافته و روزآمد فرهنگ بودند، اما سازندگان و بهرهبرداران خانههای شمال و شرق و غرب و جنوب تهران را تکهچسبان ناهمگونی از آنچه در سفرهای خارجی خیلی تفریحیشان دیده بودند، راضی میکرد. در واقع، میان ماهیت التقاطی معماری شبهکلاسیک رایج در ایران، پدیده خانم ترکیبی و ذائقه کارفرمایش، همانندی عجیبی وجود داشت. این سازگاری نامیمون با قابلیتهای کمنظیر فضای مجازی، سخنرانیهای انگیزشی و مقدار زیادی رنگ و لعاب درهمآمیخت و شد آنچه شد، و در این بزم مردابی که به نام معماری برپا شده بود، معماری، خود ناکام اصلی بود.
بانو ترکیبی، ناآگاهانه عناصری اعوجاجیافته را از نظامهای باستانی غربی و اخیرا ایرانی جذب و با برنامههای۱ امروزی، ضوابط شهری و تصاویر اینترنتی «ترکیب» میکند و معجونی میسازد که احتمالا به کام هیچکسی که معماری را (از هر دیدگاهی) شناخته باشد، شیرین نمیآید. بانو ترکیبی معماری را به نوعی تصویرسازی سطحی با پوستهها تقلیل داده است: کولاژ اجساد باستانی؛ دست از یکی، پا از یکی، و سر از دیگری. محصول، گورستان بزرگی است عاری از زندگی و عاری از اندیشه. هر ساختمانی که در دیدرس این مدوسای۲ معاصر قرار بگیرد، به توده بیجانی از تختهسنگهای عاریتی بدل میشود. البته در این سقوط آزاد، خود نیز معماری را همراهی میکند.
در دنیای بانو ترکیبی، جنسیت جایگاه پررنگی دارد. این جنسیت ممکن است مردانگی یا زنانگی باشد، کمااینکه بعضی از مصداقهایی که از مفهوم بانو ترکیبی در ذهن داریم، مرد هستند. در واقع، جنسیت و هنر بانو ترکیبی، دو امر کاملا درآمیختهاند؛ نمیتوان یکی را بدون حضور دیگری تجسم کرد. صفحه مجازی پرطرفدارش را بدون حضور جسمانی برانگیزانندهاش تصور کنید، چیز زیادی باقی نمیماند. حال در ذهن خود تصاویر اندک پروژهها را حذف و فقط حضور خودش را نگه دارید؛ در این حالت هم صفحهاش رونقی نخواهد داشت، چرا که مخاطبان تنانگی صرف، احتمالا گزینههای جالبتری در فضای مجازی سراغ دارند. گمان میکنم بخشی از مخاطبان او تحت تاثیر انگاره «زن آزاد موفق و کارآفرین»، او را دنبال میکنند. در این مورد، اما با توهمی مرکب از جنسیت تاکیدشده و هنر بازاری سروکار داریم.
شاید حضور بانو ترکیبی در جامعه، پررنگتر از خود معماری است؛ هماوست که مفهوم معماری را در ذهن اكثر مردم نمایندگی میکند. البته در این تقابل، او هیچگاه به صفآرایی و جدال علنی در برابر معماری نایستاده است. فعالان جدی معماری اساسا حضور بانو را در خور توجه و حتی بررسی نمیبینند. در مقابل، بانو در سمینارهای هتلی و ژورنالهای زرد و طلاییاش، از اعتبار جریان مقابل خرج میکند. عاقبت این رابطه بیمار، و در نهایت، معماری در ایران بسیار مبهم است، اما روشن است که بانو ترکیبی با اعتماد به نفسی که از مخاطبان پرشمارش به دست میآورد، به این زودیها عقبنشینی نخواهد کرد. نباید فراموش کرد که او و مخاطبانش، آنگونه که تشریح شد، زاییده شرایط فرهنگی و اجتماعی جامعهاند، و هرگونه تغییر در آنها، موکول به تغییر در شرایط فرهنگی و اجتماعی جامعه است.
1. Program
2. Medusa: زنی مطرود در اساطیر یونان باستان که هرکس به چشمانش مینگریست، به سنگ تبدیل میشد