سرکار بانو ترکیبی
محمد رضایی
با محدودشدن توان و بستر اندیشهورزی در تاریخ معاصر ایران، چندصدایی که از لوازم حیات فرهنگی است، با تکصدای بلندی خاموش شد، و فرهنگ و هنر، تهیشده از پویایی، مترادف شد با میزگردهای خشک تلویزیونی که هیچ جذابیتی برای «بانو ترکیبی» که کودک شیرینی بود، نداشت. بانو در دوران مدرسه هم فرهنگ و هنر را از همان تریبون تکصدای قدرتمند شناخت، و اینگونه بود که فرهنگگریزی برای او، به شکلی از ابراز هویت بدل شد که زمانی خود را به شکل افت سرانه مطالعه نشان میداد و زمانی در قالب رشد تماشای سریالهای احساسی. محصولات فرهنگی جهان پستمدرن (که التقاط و چندپارگی از ویژگیهای آنهاست) و نفوذ آنها از راه قاچاق و توسعه کمیتزده دانشگاهی، همه و همه در شکلگیری کیستی بانو ترکیبی تاثیرگذار بودند. با این حساب، بانو ترکیبی به مثابه صدفی درونتهی، برونداد فرهنگی قابل پیشبینی جامعه ایران معاصر است.