دوازده درس برای معماران جوان
پویان روحی
۱. معماری یک دیسیپلین فرهنگی است.
معماری در طول تاریخ، دگرگونیهای متفاوتی را در ماهیت خود تجربه کرده است: از یک پیشه غیرروشنفکری و دونپایه در قرون وسطی، تا برداشتن نخستین گامها در راستای تبدیلشدن به یک دیسیپلین فرهنگی در رنسانس، تبدیل به یک حرفه در نیمه قرن نوزدهم در ایالات متحده، و …. معماران بزرگ یا معمارانی که به تعبیر لبیوس وودز۱، شایسته عنوان «معمار» هستند، به معماری به عنوان یک دیسیپلین فرهنگی نگاه میکنند، و نه یک حرفه خدماتی۲. معماری یک دیسیپلین است، یک شکل از دانش، مثل سینما؛ سینما با صنعت سینما تفاوت دارد، و به همان شکل، معماری به عنوان یک دیسیپلین، با حرفه ساختوساز تفاوت دارد.
۲. هر معماریای ساختمان نیست، و هر ساختمانی معماری نیست.
معماری یک ایده منحصربهفرد درباره فضاست، ایدهای که توسط رسانههایی همچون ترسیم معرفی میشود. هر ساختمانی به صرف اینکه ساختمان است، معماری محسوب نمیشود. اگر ساختمانی ایده منحصربهفردی نداشته باشد، صرفا یک ساختمان است، یک ساختمان عام.
۳. ترسیم، نقاشی نیست، معماری است.
وظیفه معمار، ساخت ساختمان نیست؛ وظیفه معمار، ترسیم ایدههایی درباره ساختمانهاست. ایدههای معماری در ترسیمها بیان میشوند، و دانش معماری توسط ترسیمهای معماری منتقل میشود. اگر ترسیمها فاقد ایده باشند، امکان ندارد که در مرحله ساخت بتوان چیزی به ساختمان تزریق و آن را به معماری تبدیل کرد.
۴. معمار و استادکار سازنده۳ با یکدیگر تفاوت دارند.
۹۹.۹۹ درصد افرادی که خود را معمار معرفی میکنند، در واقع، سازنده یا استادکار سازندهاند، یک مفهوم قرونوسطایی، به معنی پیشهوری که صرفا با دانش تکنیکی، و بدون بعد فرهنگی و روشنفکری، ساختمان میسازد. از سوی دیگر، شخصیت معمار که لئون باتیستا آلبرتی۴ آن را تعریف کرد، پیشهور نیست، شخصیتی است با ابعاد روشنفکری که میاندیشد، و دانش تکنیکی و دانش مفهومی را در کنار هم به کار میبندد.
۵. معماری به گفتمان۵ نیاز دارد، اما ساختمان به گفتمان نیاز ندارد.
معماری به عنوان یک دیسیپلین فرهنگی، به گفتمان نیاز دارد. معماری به تئوری نیاز دارد؛ بدون تئوری، معماریای وجود نخواهد داشت، اما ساختمان به گفتمان نیاز ندارد.
۶. مطالعه کنید! مطالعه کنید! و مهمتر از آن، مطالعه کنید!
معماری به دانش تکنیکی و دانش مفهومی نیاز دارد. اگر میخواهید معمار شوید، مطالعه کنید، خود را آگاه کنید، و تاریخها و تئوریهای دیسیپلین خود را بشناسید.
۷. معماری (طراحی) نمیتواند دنیا را نجات بدهد.
مشکلات دنیا پیچیدهتر و درهمتندیدهتر از آن هستند که طراحی بتواند آنها را حل کند. اگر میخواهید دنیا را به جای بهتری تبدیل کنید، نیازی نیست که به معماری خود پسوندهایی همچون «اجتماعی»، «انساندوست»، «انسان ـ مرکز»، و از این دست اضافه کنید. اگر معماری خوب تولید کنید، دنیا خودبهخود به جای بهتری تبدیل میشود.
۸. معماری یک گفتمان پوپولیستی نیست.
اگر فکر میکنید کار شما خوب است، چون «کاربر» آن را دوست دارید، دچار یک سوءتفاهم بنیادی هستید. شما را ارجاع میدهم به تمام فیلمها، تئاترها، نقاشیها، موسیقیها، و کتابهای تاریخ بشر که به شکلی گسترده، محبوب «کاربران»اند. معماری وظیفهای اگر داشته باشد، [وظیفهاش] سر خمکردن در برابر خواستهها و سلایق یک «کاربر» انتزاعی نیست، کاملا برعکس! وظیفه معماری آموزشدادن به مخاطب است، و نه مهر تایید زدن به سلایق او.
۹. در یک سمت، معماری قرار دارد و در سمت دیگر، معماری تجاری۶، شرکتی۷، پینترستی۸ و آرکدیلی۹. تفاوت اینها را بدانید و بشناسید؛ مطالعه کنید!
۱۰. زبان انگلیسی بیاموزید!
۹۹.۹۹ درصد دانش معماری به زبان انگلیسی تولید میشود.
۱۱. تفکر انتقادی، تفکر انتقادی، و باز هم تفکر انتقادی!
تفکر انتقادی یک مهارت اکتسابی است. از سقراط شروع کنید، ارسطو بخوانید، کتابهای آشنایی با تفکر انتقادی را مطالعه کنید تا با بنیان درست، شفاف، منطقی، و عاقلانه اندیشیدن آشنا شوید. ایدئولوژیها تلاش میکنند خود را به شما تحمیل کنند، چه پدیدارشناسی معماری باشد، چه زمینهگرایی، چه پوپولیسم، چه معماری اجتماعی، چه معماری سبز، فرقی نمیکند. همه ایدئولوژیها از مکانیسمها و استراتژیهای کموبیش مشابهی استفاده میکنند. تفکر انتقادی کمک میکند در برابر این ایدئولوژیها مقاومت کنید و بدون پرسشگری در پیشفرضهایشان، با آنها روبهرو نشوید.
۱۲. اگر میتوانید، برای ادامه تحصیل به یک مدرسه خوب بروید.
آموزش مهمترین عنصر در تبدیل شما به یک معمار/طراح خوب است.
1. Lebbeus Woods
2. Service Profession
3. Master-Masons, or Masons
4. Leon Battista Alberti
5. Discourse
6. Commercial
7. Corporate
8. Pinterest
9. ArchDaily