Slavish Historicism: In the Name of Tradition, To the Benefit of Retrogression; Thoughts on an Anachronistic Pavilion / Pooyan Ruhi

تاریخ‌گرایی برده‌وار: به‌ نام سنت، به‌ کام واپس‌گرایی
به بهانه‌ یک ویلا/کوشک زمان‌پریش

پویان روحی

Angelus Novus / Paul Klee
Image via murellos.com

نقاش سوئیسی، پل کله۱، تصویری به‌ نام فرشته‌ نو۲ نقاشی کرده است. در این نقاشی به‌ نظر می‌رسد که فرشته به جایی یا به چیزی خیره شده است و می‌خواهد خود را از آن دور کند. چشم‌های فرشته به حد زیادی باز شده‌اند؛ او دهان خود را باز نگه داشته و بال‌هایش را نیز گشوده است. فرشته‌ تاریخ می‌بایست چنین چهره‌ای داشته باشد؛ او روی خود را به سمت گذشته برگردانده است. اگر گذشته برای ما به معنای مجموعه‌ اتفاقاتی باشد که پیش آمده‌اند، برای فرشته، این گذشته تنها یک فاجعه است که بی‌وقفه خرابی پدید می‌آورد و جلوی پای او انباشت می‌کند. فرشته‌ تاریخ می‌خواهد در جای خود بماند‌، به‌قتل‌رسیدگان را زنده کند و نابود‌شدگان را به زندگی برگرداند؛ اما توفان شدیدی از بهشت می‌وزد‎ و نمی‌گذارد که او بال‌هایش را ببندد و در جای خود بماند. در حالی که بر انبوه خرابه‌های گذشته افزوده می‌شود، این توفان بهشتی، فرشته را بر خلاف خواسته‌ خود، به سوی آینده‌ای که فرشته پشتش را به آن کرده است، به پرواز درمی‌آورد. این توفان، همان پدیده‌ای است که ما نام آن را پیشرفت گذاشته‌ایم.

والتر بنیامین

تی.‌اس. الیوت۳ در جستار معروف خود، «سنت و استعداد فردی»۴، بر این نکته تاکید می‌کند که سنت صرفا تکرار گذشته نیست، بلکه موجودیتی پویاست که توسط دستاوردهای استعدادهای فردی دچار فرگشت۵ می‌شود [و رشد می‌کند]. به باور الیوت، یک شاعر می‌بایست دارای «ادراک تاریخی»۶ باشد، درکی از تاثیر گذشته بر اکنون؛ درکی که اجازه می‌دهد آثار جدیدی تولید شوند که هم سنت را ستایش می‌کنند و هم آن را دچار دگردیسی می‌کنند. اگر به تاریخ معماری و به‌طور خاص، به تاریخ دگرگونی ایده‌های معماری نگاه کنیم، خواهیم دید که ایده‌ الیوت به شکلی همیشگی و کم‌و‌بیش در تمام دوره‌های تاریخ آنچه ما امروز به عنوان معماری می‌شناسیم، حاضر بوده است. در طول تاریخ، معماران فارغ از آنکه در کدام شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، و تکنولوژیک، و درون چه پارادایمی از معماری زندگی ‌می‌کرده‌اند، به سنت همچون منبعی از ایده‌های فرمی و سازماندهی نگاه کرده‌اند.۷ آن‌ها با این نمونه‌های تاریخی، از نظر انتقادی، به درجات مختلف درگیر شده و تلاش کرده‌اند تا با دگردیسی آن‌ها، آثار جدیدی تولید ‌کنند که اعانه‌ای به این سنت بوده و آن را پیش ببرند، نه آنکه به تکرار صرف آن‌ها بپردازند. هرچند در لحظاتی از تاریخ، این رابطه‌ انتقادی و رو به‌ جلو، تغییر ماهیت داده و به رابطه‌ای متکی بر تقلید برده‌وار تبدیل شده۸، اما تعداد و مدت سلطه‌ این دوره‌ها در مقایسه با طول تاریخ معماری، ناچیز و کوتاه بوده است.۹

به احتمال بسیار، طولانی‌ترین دوره‌ تاریخ معماری که در آن، نوآوری و حرکت رو به جلو به کمترین میزان اهمیت خود می‌رسد، دوران پانصدساله‌‌ای است که ما امروز آن را به عنوان دوران تاریک می‌شناسیم. قرون وسطی که حدفاصل فروپاشی امپراتوری روم در قرن پنجم پیش از میلاد تا آغاز قرن یازدهم میلادی را در بر می‌گیرد، دورانی است که در آن، معماری در پارادایم پیشه‌وری۱۰ بروز پیدا می‌کند. در پارادایم پیشه‌وری، هدف نوآوری نیست، بلکه تولید اثر بر مبنای آموزه‌های سنت است، سنتی که با دقت و شدت تحت محافظت قرار دارد و افشای اسرار آن، تبعات شدیدی برای شخص گناهکار در بر دارد؛ اما حتی در این پارادایم نیز نوآوری، آن‌جا که استاد پیشه‌ور تشخیص بدهد، مجاز دانسته می‌شود. به همین دلیل است که اگر به آثار هنری و معماری تولید‌شده در این بازه‌ زمانی پانصدساله نگاه کنیم، پیشرفتی تدریجی، هرچند آهسته را تشخیص می‌دهیم.

پارادایم‌هایی که امروز در صحنه‌ معماری ایران حضور دارند، پارادایم‌های «معماری به عنوان یک حرفه»۱۱ و «معماری به عنوان یک گفتمان فرهنگی»اند؛۱۲ هرچند که پارادایم نخست به شکلی آشکار مسلط است. در کنار دو دسته‌ نخست، گروهی از معماران نیز وجود دارند که دست‌کم در ادبیات خود، رویکردی مبتنی بر پیشه‌وری را در پیش گرفته‌اند؛ آن‌ها معتقد به استفاده از مصالح، روش‌ها، تکنیک‌ها و زبان معماری بومی ایران‌اند. همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، در طول تاریخ معماری، ایده‌ نوآوری، فارغ از پارادایم مسلط معماری در هر لحظه از تاریخ، همواره حضور داشته است. اما در ایران، ایده‌ نوآوری به شکل متفاوتی در هریک از این سه پارادایم حضور دارد. این شکل‌های متفاوت را می‌توان در قالب سه رویکرد شناسایی کرد: تاریخ‌گرایی برده‌وار۱۳ یا تکرار غیرانتقادی فرم‌های تاریخی [در میان معماران سنت‌گرا]، فتیشیزم نوآوری۱۴ [یا بازی‌های فرمی در راستای ایجاد جذابیت بصری در میان معماران حرفه‌مند]، و نوآوری مبتنی بر سنت۱۵ [در میان معمارانی که به معماری به عنوان یک دیسیپلین فرهنگی باور دارند]. تاریخ‌گرایی برده‌وار به معنای استفاده‌ تحت‌اللفظی و بدون دگردیسی از عناصر تاریخی معماری است؛ استفاده‌ای که نهایت دستاورد آن، تولید ساختارهای کیچ۱۶، منسوخ و فاقد مناسبت۱۷ با شرایط معاصر است. فتیشیزم نوآوری به تولید ساختارهایی می‌انجامد که ممکن است برای مخاطب عام جذاب باشند، اما فاقد عمق، و از منظر فرهنگی توخالی‌اند؛ آن‌ها دستاوردی برای دانش معماری ندارند. در نهایت، نوآوری مبتنی بر سنت، رویکرد متوازنی است که در عین استفاده از غنای نمونه‌های تاریخی، رو به جلو حرکت می‌کند و نیازها و چالش‌های دنیای معاصر را می‌پذیرد. این همان رویکردی است که تقریبا به‌طور پیوسته در تمام تاریخ معماری حضور داشته است.

اینکه چرا علاقه‌مندان معماری سنتی یا به عبارت دیگر، سنت‌گرایان، به نوآوری علاقه‌ ندارند، موضوعی است که در کنار بنیان‌های فلسفی پارادایم معماری به عنوان یک پیشه در قرون وسطی، به تمایز میان محافظه‌کاری و پیشرفت‌گرایی۱۸ نیز بازمی‌گردد. در طول تاریخ، انسان‌ها از نظر نوع روش برخورد با سیاست و تولیدات هنری، به دو گروه عمده تقسیم می‌شدند: محافظه‌گرایان و پیشرفت‌گرایان. محافظه‌گرایان، چه در سیاست و چه در تولیدات هنری، به‌طور کلی با حفظ سنت، حفظ نظم [سیاسی­‌ـ­‌اجتماعی] موجود، و مقاومت در برابر تغییرات بنیادین شناخته می‌شده‌اند. به‌ نظر می‌رسد که سنت‌گرایان معماری نیز به همین شکل، در برابر شکل‌های مختلف نوآوری مقاومت می‌کنند. برای آن‌ها، حفظ سنت برابر است با بازتولید آن. آن‌ها به جای نگاه به آینده، مایل‌اند به گذشته نگاه کنند، در برابر‌ تغییر مقاومت کنند، و به نُرم‌ها و روش‌های سنتی چنگ بیاندازند. آن‌ها اقتدار سنت را می‌پذیرند، از به پرسش گرفتن آن واهمه دارند، و علاقه‌‌ای ندارند که فرم‌های سنتی را بازتعریف و بازتصور۱۹ کنند.

در ذهن سنت‌گرایان، به‌کارگیری عناصر معماری سنتی و استفاده از آن‌ها در طرح‌های معاصر، راهی برای حفظ میراث فرهنگی است. اشکال این‌جاست که این به‌کار‌گیری تحت‌اللفظی، به ماهیت پویای معماری و نیاز آن به پاسخگویی به شرایط اجتماعی‌‌ـ‌فرهنگی بی‌توجه است. در نتیجه، این تاریخ‌گرایی برده‌وار اغلب منجر به تولید معماری‌ای می‌شود که منسوخ و بی‌ارتباط با شرایط معاصر است. سنت‌گرایان یک تمایز مهم را نادیده می‌گیرند؛ تمایز بین نگاه به سنت برای ایجاد نوآوری، و رویکرد محافظه‌کارانه‌ و واپس‌گرا نسبت به آن. نگاه به سنت برای ایجاد نوآوری، شامل تلاش برای رسیدن به یک آگاهی عمیق از نمونه‌های تاریخی۲۰ و اهمیت آن‌هاست. این نگاه تلاش می‌کند تا راه‌هایی برای مرتبط کردن سنت با جامعه‌ معاصر پیدا کند. در مقابل، رویکرد واپس‌گرا به گذشته چنگ می‌زند و در برابر تغییر و نوآوری مقاومت می‌کند.

همان‌طور که اشاره شد، در طول تاریخ، سنت از طریق نوآوری به جلو حرکت کرده است، نه از طریق تکرار. شاهکارهای معماری از تفسیر و دگردیسی آثار قبلی پدید آمده‌اند، نه از بازتولید و تکرار صرف فرم‌های گذشته. حرکت رو به جلوی معماری، در تفسیر خلاق نمونه‌های تاریخی پنهان است، اما تکرار تحت‌اللفظی طرح‌های سنتی، نوآوری را سرکوب می‌کند. هنگامی که معماران فرم‌های گذشته را بدون بازتعریف آن‌ها تقلید ‌کنند، فرصت‌ را برای پیشبرد مرزها و پاسخ به چالش‌های معاصر از دست می‌دهند. این فقدان نوآوری می‌تواند منجر به طرح‌هایی شود که از نظر زیبایی‌شناسی، راکد، و از نظر کارکردی، منسوخ‌اند. چنین رویکردی مانع پیشرفت است و پتانسیل خلاقانه‌ای را که از به پرسش گرفتن و بازنگری فرم‌های سنتی ناشی می‌شود، سرکوب می‌کند. علاوه بر این، استفاده‌ تحت‌اللفظی از عناصر سنتی به سطحی‌گرایی منجر می‌شود. به این ترتیب، عناصر معماری که زمانی بخشی بنیادین از ساختار و معنای نمادین ساختمان‌ها بودند، به الگو‌های تزئینی ساده تبدیل می‌شوند. این کاربرد سطحی، غنا و عمق سنت‌های معماری را تضعیف می‌کند و آن‌ها را به انتخاب‌های سبک‌شناختی ساده تقلیل می‌دهد. در عین حال، تقارن و سلسله‌مراتب، اصول طراحی کلاسیکی که معماری گذشته را هدایت می‌کردند، با نیاز معاصر به انعطاف‌پذیری همخوانی ندارند. این عدم همخوانی، میان سبک زندگی امروزی و سازمان فضایی سنتی، تعارض ایجاد می‌کند.

به همین دلیل است که نگاه انتقادی به سنت و تجربه‌گرایی در قلمرو آن، به‌ویژه در ایران امروز اهمیت بسیار دارند. معماران می‌توانند با برخورد انتقادی با فرم‌های سنتی، اصول و ارزش‌های زیربنایی را بازنگری و تفسیر کنند و به نسخه‌هایی معاصرتر و مرتبط‌تر برای معماری امروز برسند. تجربه‌گرایی نیز به معماران اجازه می‌دهد تا احتمالات جدید را بررسی کنند و مرزهای فرم‌های سنتی را پیش ببرند. تجربه‌گرایی باعث می‌شود که عناصر سنتی تغییر پیدا کنند و دامنه‌ی گسترده‌تری را در بر بگیرند. در عین حال، تضمین می‌کند که سنت به عنوان یک محدودیت دیده نشود، بلکه به عنوان یک منبع غنی از الهام در نظر گرفته شود.

استفاده‌ تحت‌اللفظی و بدون دگردیسی از عناصر و اصول طراحی معماری سنتی در معماری امروز، به تولید آثاری منسوخ و نامرتبط منجر می‌شود؛ ویلا/کوشک‌هایی که نوستالژی یک گذشته‌ ایده‌آل‌شده را به تصویر می‌کشند؛ ساختارهایی که با فرم‌ها و اصول سازماندهی فضایی کوشک‌های چهارصد سال پیش ساخته شده‌اند و به دگرگونی‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، و فرهنگی رخ‌داده در طول این چهار قرن بی‌تفاوت‌اند؛ ساختارهایی زمان‌پریش که با تکنولوژی‌های معاصر طراحی و تولید شده‌اند، اما این‌طور وانمود می‌کنند که از درون سنت، و تکنیک‌ها و روش‌های آن بیرون آمده‌اند؛ ساختارهایی برای ایجاد آرامش کاذب [در قالب احساس آشنایی] در مخاطب، در قالب یک شاعرانگی رقیق؛ کاریکاتوری از سنت در قالب یک فرمالیسم توخالی. آینده‌ معماری، اما به تفسیر خلاق و اندیشمندانه‌ سنت از طریق اندیشه‌ انتقادی و تجربه‌گرایی وابسته است؛ تاریخ معماری چیزی جز این به ما نشان نمی‌دهد.

 


[1] Paul Klee
[2] Angelus Novus
[3] T.S. Eliot
[4] Tradition and Individual Talent
[5] Evolution
[6] Historical Sense
[7] Gargus, Jacqueline. Ideas of Order: A Formal Approach to Architecture. 1994.
[8] Kruft, Hanno-Walter. History of Architectural Theory. Princeton Architectural Press, 1994.
[9] Parcell, Stephen. Four Historical Definitions of Architecture. McGill-Queen’s Press – MQUP, 2012.
[10] Craft
[11] Architecture as a Profession
[12] Architecture as a Cultural‌ Discourse
[13] Slavish Historicism
[14] Fetishism of Innovation
[15] Innovation rooted in Tradition
[16] Kitsch
[17] Irrelevant
[18] Progressivism
[19] Reimagine
[20] Precedents

Leave A Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *