فال آینده
نگاهی به معماری لوکوربوزیه در ساختمان انجمن کارخانهداران احمدآباد هند
علیرضا تغابنی
لوکوربوزیه برای من، همیشه حضور همزمان شیوههای بعضا متناقض مواجهه با معماری بوده است؛ اینکه او از یک طرف، تایپولوژیهای سازماندهی پلان را بازتعریف میکند، نگرشی معطوف به مفاهیم فضایی دارد که ایدههای کلانی مثل جداکردن ساختمان از زمین، پلان آزاد، ایجاد گردشگاه در ساختمان، و امثالهم در آن مطرح است، و اینکه در همان حال، از درخشیدن احجام در زیر نور میگوید، از چگونگی به درون فضا کشیدن نور، از خشونت متریال و فعالشدن لامسه که همه مباحثی مربوط به دریافتگری (Perception) و حسهای پنجگانه هستند. به عبارتی، لوکوربوزیه همنشینی نظراتی است که در آینده بیشتر از هم جدا خواهند شد و در برابر هم موضع خواهند گرفت.
جایی خوانده بودم که کار هنر این است که فکر یا حس تو را «چیز» میکند. از معانی چیز کردن که بگذریم یا آن را نوعی تحریک و به تحرک واداشتن قلمداد کنیم، محل اختلاف در این مورد، بر سر مسئله فکریبودن یا حسیبودن است. یک دیدگاه، معماری را به مثابه دانشی میبیند که فارغ از سوژه انسان، مثل یک مدل فکری، در حال تکامل و تغییر است. به عنوان مثال، نحوه نشستن ساختمان بر روی زمین، یک مسئله دروندیسیپلینی، دیاگراماتیک و فکری است که در طول تاریخ، راهحلهای متفاوتی برایش وجود داشته و جناب لوکوربوزیه هم بر این دانش افزوده است. اما در مقابل آن، درخشیدن احجام زیر نور که به قول لوکوربوزیه، معماری در آن اتفاق میافتد، مسئلهای حسی و زیباییشناسانه است. دیدگاه اول کاملا منتزع، و دومی کاملا معطوف به مخاطب است. ساختمان لوکوربوزیه برای انجمن کارخانهداران در احمدآباد هند، دریافت من از همزمانی این دو دیدگاه را چندباره کرد، انگار که با بررسی این پروژه، نطفه تعداد بیشتری از گرایشهای رادیکالیزه و متضاد آینده را میشد در آن رصد کرد.
ساختمان احمدآباد که بین شهر و ساحل قرار دارد، در میانه خود «پوک» است، یعنی در مقطع کاملا نفوذپذیر است و باز و بسته بودن پروژه بر اساس حداکثر سایهاندازی و حداکثر نفوذپذیری هوایی است. این باز بودن پروژه در مقطع، به شکل ماهرانهای، با ایده «ساختمان همچون گردشگاه» (پرومناد) لوکوربوزیه ترکیب میشود، یعنی مسئلهدار شدن حرکت عمودی ساختمان (بهجای ایجاد یک راهپله متمرکز و نقطهای در پلان)، و سفرهای داخلی عمودی و افقی برای رسیدن به طبقات بالاتر، با این پوک و خالیبودن میانه ساختمان، همراه و همنشین است: گردشگاهی در فضای نیمهباز مسقف، در مرکز ساختمان، اما همهوا با فضای بیرون.
در ساختمان لوکوربوزیه، سایه نه فقط به واسطه سقفها، بلکه به کمک یک پوسته بتنی به عرض سه متر، و ترکیب آن با فضای سبز در نما ایجاد میشود. نماهایی تندیسگون با سایهروشنی بسیار قطعی، حاصل این پوسته ضخیم است که کاملا جداگانه به ساختمان الحاق شده است، و نحوه اتصالش به ساختمان، بر غیرسازهای بودن آن تاکید میکند. در واقع، اولین نمونههای معماری سبز و تکنیکهایی نظیر دوپوستگی ـ که چه از دیدگاه اکولوژیک و چه از لحاظ زیباییشناختی، بعدها در معماری معاصر تاثیرگذار بودند ـ در این ساختمان تمرین شدهاند، چه در پوستههایی که رفتار اقلیمی دارند، مثل انواع تابشبندهای اکوتک، و چه در پوستههایی که در معماری مدرن متاخر، کارکردی بیانگرا پیدا کردند، مانند پروژههای پل رودولف.
جداسازی سیستم سازهای به عنوان نوعی دستگاه زبانی، و پررنگ کردن آن، و گاه تضاد این سیستم با سیستم جداسازی فضاها، از مهمترین تصمیمات طراحی ساختمان احمدآباد است. سیستم شبکهای سازه با ستونهای استوانهای و تیرهایش، نظامی جدا از ارزشگذاری معماری است، به گونهای که ستونها آگاهانه خود را از دیوارها و احجام جدا میکنند، و گاه با فاصلهای اندک، در کنار یکی از راهپلههای پرومناد داخلی قرار میگیرند، و گاه به صورت تصادفی، وسط جایگاه سن آمفیتئاتر. بعدها، امتداد این نوع ارزشگذاری سیستماتیک به شبکه سازهای ساختمان را میتوان در ترسیمات و پروژههای آیزنمن دید، جایی که تناقض بین سیستم دیوارها و ستونها، به شکلگیری پروژه خانههایش انجامید.
دیوارهایی با منحنیهای ویژه لوکوربوزیه، عموما در داخل سیستم سازهای ساختمان حرکت میکنند. در جاهایی مانند آمفیتئاتر، این منحنی در سقف هم وجود دارد و میل به تجربه فضایی حاصل از فعالبودن فرم در ساختمان را نشان میدهد، و به دلیل جدابودن زبان سازه از زبان منحنیها، این آزادی در فضاهای سرپوشیده داخلی، مانند آمفیتئاتر، موکد و سقف را هم شامل میشود. آینده این نوع امکان وجود فضایی بیانگرا و سیال در داخل قفس شبکه سازهای را چه از لحاظ زبان منحنی فرمال، و چه از نظر دوئالیته حضور فضاهای خمدار در داخل جعبه، میتوان در زمان معاصر پی گرفت.
به طور کلی، میتوان ریشههای گرایشهای مختلف و بعضا متناقض آینده را در این پروژه لوکوربوزیه دید: از شیوه نحوی آیزنمن در خلق فضا تا اکسپرسیونیسم حدید و UNStudio، از گرایشهای ساختمحور مثل بروتالیسم تا معماری سبز، از تکنیکهایی مثل دوپوستگی تا معماری به مثابه مسیری گردشگاهی؛ انگار لوکوربوزیه در قطعه شعری کوتاه، فال آینده را گرفته است.